Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322720190923A Comparative Study on the Effect of Black Cohosh and Salvia on Hot flashes in Postmenopausal Womenبررسی مقایسهای تأثیر کوهوش سیاه و مریمگلی بر گرگرفتگی زنان یائسه1121381210.22038/ijogi.2019.13812FAدکتر سیده زهرا معصومیدانشیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای مادر و کودک، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.0000-0002-2045-3706آرزو شایانمربی گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای مادر و کودک، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.0000-0001-9968-2256رؤیا احمدینیا تابشکارشناس ارشد مشاوره مامایی، مرکز پژوهش دانشجویان، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.دکتر حسن احمدینیادانشجوی دکترای آمار زیستی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.0000-0002-7010-1726دکتر شیرین مرادخانیدانشیار گروه فارماکولوژی، دانشکده داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.مریم فرهادیاناستادیار گروه آمار زیستی، مرکز تحقیقات مدلسازی بیماریهای غیرواگیردار، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.ریحانه ابراهیمیکارشناس ارشد مشاوره مامایی، مرکز پژوهش دانشجویان، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.دکتر فرزانه سلطانیدانشیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای مادر و کودک، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.0000-0002-5407-6858Journal Article20190701Introduction: Vasomotor disorders including hot flushes are of the most painful symptoms of menopause and affect the women's quality of life. This study was performed with aim to compare the effects of Salvia and Black Cohosh on hot flashes in postmenopausal women.
Methods: This randomized clinical trial was performed on 80 postmenopausal women referring to Hamadan health centers in 2016. After reviewing the inclusion criteria, the subjects were randomly assigned to two groups of black cohosh (n=40) and salvia (n=40) and consumed the medicine for 2 months. The researcher-made checklist including duration, severity and frequency of hot flashes was completed before the intervention and within 8 weeks by the subjects. Data were analyzed by SPSS software (version 20) and t-test, Mann-Whitney U, Friedman and Wilcoxon tests. P<0.05 was considered statistically significant.
Results: Salvia plant had a significant effect on the reduction of hot flashes from the second week (p<0.001), but the effect of Black Cohosh was not significant except for the third week. The intensity of hot flashes decreased in the salvia group after the first week and a significant difference was observed with before taking the drug (p<0.000). In black cohosh group, the intensity of hot flashes decreased after the fourth week, and there was a significant difference with before taking the drug (P<0. 000). Silvia plant was effective on the number of hot flashes over time, and the number of hot flashes changed in different weeks (over time), but for black cohosh group, the number of hot flashes was not significantly changed over time .
Conclusion: Salvia compared with black cohosh more reduces the duration, severity and frequency of hot flashes in postmenopausal women. Therefore, since it is non-invasive and is a herb, it is recommended to use this plant to reduce the symptoms of hot flashes.مقدمه: اختلالات وازوموتور از جمله گرگرفتگی، یکی از رنجآورترین علائم دوران یائسگی است و کیفیت زندگی زنان را تحت تأثیر قرار میدهد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تأثیر دو داروی گیاهی مریمگلی و کوهوش سیاه بر گرگرفتگی زنان یائسه انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی در سال 1395 بر روی80 نفر از زنان یائسه مراجعهکننده به مراکز بهداشتی و درمانی همدان انجام شد. پس از بررسی معیارهای ورود، افراد به دو گروه 40 نفره کوهوش سیاه و مریمگلی تقسیم شدند و 2 ماه داروها مصرف شد و چکلیست محقق ساخته ثبت مدت، شدت و تعداد دفعات گرگرفتگی قبل از مداخله و طی 8 هفته توسط افراد تکمیل شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 20) و آزمونهای تی تست، منویتنی یو، فریدمن و ویلکاکسون انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: داروی مریم گلی از هفته دوم به بعد تأثیر معناداری بر کاهش مدت گرگرفتگی داشت (001/0>p)، ولی تأثیر کوهوش سیاه بهجز در هفته سوم، در بقیه موارد معنیدار نبود. از نظر شدت گرگرفتگی در گروه مریمگلی بعد از هفته اول شدت گرگرفتگی کاهش یافت و اختلاف معنیداری با قبل از مصرف دارو مشاهده شد (000/0>p). در گروه کوهوش سیاه نیز از هفته چهارم به بعد، شدت گرگرفتگی کاهش داشت و اختلاف معنیداری با قبل از مصرف دارو داشت (000/0>p). داروی مریمگلی بر تعداد گرگرفتگی در طول زمان تأثیرگذار بود و در هفتههای مختلف (در طول زمان) تعداد گرگرفتگی تغییر کرد، ولی برای گروه کوهوش سیاه تعداد گرگرفتگی در طول زمان تغییر محسوسی نداشت.
نتیجهگیری: مریمگلی در مقایسه با کوهوش سیاه مدت، شدت و تعداد دفعات گرگرفتگی زنان یائسه را بیشتر کاهش میدهد، بنابراین با توجه به غیرتهاجمی و گیاهی بودن آن، استفاده از این دارو جهت تخفیف علائم گرگرفتگی پیشنهاد میشود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322720190923Investigation of the relationship between different Candida species and some risk factors affecting the incidence of Vulvovaginal Candidiasisبررسی ارتباط بین گونههای کاندیدا و برخی ریسک فاکتورهای مؤثر بر بروز ولوواژینیت کاندیدیایی13221381310.22038/ijogi.2019.13813FAدکتر سیده صدیقه حسینیاستادیار مرکز تحقیقات علوم آزمایشگاهی، گروه علوم آزمایشگاهی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گلستان، گرگان، ایران.0000-0002-6250-6416دکتر عزتالله قائمیاستاد گروه میکروبشناسی پزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گلستان، گرگان، ایران.دکتر فرهاد نیکنژاداستادیار مرکز تحقیقات علوم آزمایشگاهی، گروه علوم آزمایشگاهی، ، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گلستان، گرگان، ایران.دکتر حمیدرضا جوشقانیاستادیار مرکز تحقیقات علوم آزمایشگاهی، گروه علوم آزمایشگاهی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گلستان، گرگان، ایران.مینا ربیعیاستاد مرکز تحقیقات گوارش و کبد، گروه علوم آزمایشگاهی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گلستان، گرگان، ایران.فهیمه آزادیاستادیار مرکز تحقیقات علوم آزمایشگاهی، گروه علوم آزمایشگاهی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گلستان، گرگان، ایران.تکتم شرفیاستادیار مرکز تحقیقات علوم آزمایشگاهی، گروه علوم آزمایشگاهی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گلستان، گرگان، ایران.ناعمه جاویداستادیار مرکز تحقیقات علوم آزمایشگاهی، گروه علوم آزمایشگاهی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گلستان، گرگان، ایران.محبوبه کبیراستادیار مرکز تحقیقات علوم آزمایشگاهی، گروه علوم آزمایشگاهی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گلستان، گرگان، ایران.صبا مودیکارشناس مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی گلستان، گرگان، ایران.فریده جعفریدانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره در مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی گلستان، گرگان، ایران.زهرا کمیزیدانشجوی کارشناسی پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه آزاد اسلامی بندرگز، بندرگز، ایرانJournal Article20190701Introduction: Vulvovaginal candidiasis (VVC) is a yeast infection and is one of the most common causes of women's referral to the physician. The aim of this study was to investigate the relationship between different Candida species and some risk factors affecting the incidence of vulvovaginal candidiasis. <br />Methods: This descriptive study was conducted during 2016-2018 on 404 samples of vaginal discharge with clinical symptoms of vulvovaginitis in Sayyad Shirazi Hospital as well as Medical and Obstetric Clinics in Gorgan for two years. Vaginal secretions were tested directly on CHROMagar Candida medium and 280 patients with Candidiasis were identified using RFLP-PCR. The demographic information and individual fertility data were collected using a questionnaire. Subsequently, the data were analyzed in SPSS software (version. 22) through the Chi-square and Fisher's exact tests. P-value less than 0.05 was considered statistically significant. <br />Results: According to the results, 62 (22%) patients had recurrent vulvovaginal; moreover, the incidence of the VVC correlated significantly with the age group of 26-35 years, the incidence of underlying diseases, pregnancy, and the use of contraceptive drugs, such as LD, metronidazole, and fluconazole (P<0.05). However, no significant relationship was found between other symptoms (P>0.05). The most commonly identified species regarding the risk factors of vulvovaginal Candidiasis was Candida albicans. <br />Conclusion: Awareness on the type of yeast, the type of effective antifungal drugs, and effective risk factors, such as broad and long-term use of antibiotics contraceptives, including LD, and some underlying factors can pave the way on the prevalence of the disease and the factors affecting the incidence of vulvovaginal candidiasis for medical specialists and health authorities.مقدمه: ولوواژینیت کاندیدایی، یک عفونت مخمری و از شایعترین علل مراجعه زنان به پزشک میباشد. مطالعه حاضر با هدف ارتباط نوع گونههای کاندیدا و برخی ریسک فاکتورهای مؤثر بر بروز ولوواژینیت کاندیدیایی انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع همبستگی طی سالهای ۹۷-1395 بر روی ۴۰۴ نمونه ترشحات واژن با علائم بالینی وولوواژینت در بیمارستان صیاد شیرازی و درمانگاههای پزشکی و مامایی شهر گرگان انجام شد. بر روی ترشحات واژینال آزمایش مستقیم، کشت بر روی محیط کروم آگار کاندیدا انجام و ۲۸۰ فرد مبتلا به کاندیدیازیس با روش RFLP-PCR تعیین گونه گردید. بهمنظور جمعآوری اطلاعات دموگرافیک و اطلاعات فردی باروری افراد از پرسشنامه استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه ۲۲) و آزمـونهـای کای دو و دقیق فیشر انجام گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: از بین افراد مورد مطالعه، 62 نفر (۲۲%) از بیماران عفونت تکرار شونده داشتند؛ همچنین بین بروز عفونت ولوواژینیت کاندیدیایی با گروه سنی 35-26 سال، بروز بیماریهای زمینهای، بارداری و مصرف داروهای ضدبارداری نظیر LD، مترونیدازول و فلوکونازول ارتباط آماری معنیداری یافت شد (05/0>p)، اما بین سایر عوامل، ارتباط معنیداری مشاهده نشد (05/0<p). کاندیدا آلبیکنس به عنوان شایعترین گونه مؤثر در ارتباط با ریسک فاکتورهای مختلف ولوواژینیت کاندیدیایی، شناسایی گردید.<br /> نتیجهگیری: آگاهی از نوع مخمر، نوع داروی ضدقارچی مؤثر و ریسک فاکتورهای مؤثری چون مصرف بیرویه برخی آنتیبیوتیکها، داروهای ضدبارداری چون LD و برخی عوامل زمینهای میتواند تصویر روشنتری در رابطه با شیوع بیماری و عوامل مؤثر در بروز ولوواژینیت کاندیدیایی برای پزشکان متخصص و مسئولین بهداشتی مربوطه فراهم آورد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322720190923Evaluation of the effect of Chamomile vaginal gel on Subjective symptoms of vaginal atrophy in postmenopausal women: A randomized clinical controlled trialبررسی تأثیر ژل واژینال بابونه بر نشانههای ذهنی آتروفی واژن در زنان یائسه: یک کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی شده23311381410.22038/ijogi.2019.13814FAزهرا بساککارشناس ارشد مامایی، مرکز تحقیقات آندروپوز منوپوز، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.مینا ایروانیاستادیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات آندروپوز منوپوز، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.0000-0002-8854-1738اسکندر مقیمیپوراستاد گروه داروسازی، مرکز تحقیقات گیاهان دارویی، دانشکده داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.محمدحسین حقیقیزادهمربی آمار و اپیدمیولوژی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.پریوش جلوداریاناستادیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات باروری- ناباروری و پریناتولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایرانJournal Article20190701Introduction: Vaginal atrophy is caused by estrogen deficiency in postmenopausal women and affects their quality of life. The present paper aimed to investigate the effects of chamomile vaginal gel on the subjective symptoms of vaginal atrophy in postmenopausal women.
Methods: This double-blind clinical trial study was performed on 96 postmenopausal women with the subjective symptoms of vaginal atrophy in the No. 1 healthcare center in Gotvand. The subjects were randomly divided into three groups of 32 cases to receive 5% vaginal chamomile gel, conjugated vaginal estrogen cream, and placebo gel for 12 weeks. Subjective symptoms of atrophy, including irritation, itching, pain during intercourse, and vaginal dryness, were assessed using a 4-point Likert self-report questionnaire before the intervention and at 2, 6, and 12 weeks after the treatment. The data were analyzed using SPSS statistical software (version 22) and one-way analysis of variance, Kruskal-Wallis, Chi-square, and Friedman tests. P-value less than 0.05 was considered significant.
Results: Subjective symptoms of vaginal atrophy improved significantly in the chamomile gel and conjugated vaginal estrogen cream treatment groups, compared with those of the placebo group (i.e., placebo vaginal gel) (P<0.001). However, there was no significant difference between the conjugated vaginal estrogen and chamomile vaginal gel groups.
Conclusion: Similar to the conjugated estrogen cream, the chamomile vaginal gel mitigated the subjective symptoms of vaginal atrophy; therefore, it can be useful in women with vaginal atrophy.مقدمه: آتروفی واژن با کمبود استروژن در زنان یائسه اتفاق میافتد و کیفیت زندگی زنان یائسه را تحت تأثیر قرار میدهد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر ژل واژینال بابونه بر نشانههای ذهنی آتروفی واژن در زنان یائسه انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور در سال 1397 بر روی 96 زن یائسه دارای نشانههای ذهنی آتروفی واژن در مرکز بهداشتی درمانی شماره یک شهر گتوند انجام شد. افراد بهصورت تصادفی در سه گروه 32 نفره جهت دریافت ژل واژینال بابونه 5%، کرم واژینال استروژن کنژوگه و ژل دارونما بهمدت 12 هفته قرار گرفتند. نشانههای ذهنی آتروفی شامل: سوزش، خارش، درد هنگام مقاربت و احساس خشکی واژن با استفاده از پرسشنامه خودسنجی 4 درجهای لیکرت قبل از مداخله و در هفتههای 2، 6 و 12 بعد از درمان بررسی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمونهای آنالیز واریانس یکطرفه، کروسکال والیس، کای دو و فریدمن انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: نشانههای ذهنی آتروفی واژن در گروههای درمانی ژل واژینال بابونه و کرم واژینال استروژن کنژوگه در مقایسه با گروه دارونما (ژل واژینال دارونما) بهصورت معنیداری بهبود یافت (001/0>p)، اما بین گروه استروژن واژینال کنژوگه و گروه ژل واژینال بابونه تفاوت آماری معنیداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: ژل واژینال بابونه مشابه کرم استروژن کنژوگه سبب کاهش نشانههای ذهنی آتروفی واژن در زنان یائسه میگردد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322720190923Effect of intravenous infusion of magnesium sulfate on opioid use and hemodynamic status after hysterectomy: double-blind clinical trialتأثیر انفوزیون وریدی سولفات منیزیم بر میزان مصرف اوپیوئید و وضعیت همودینامیک پس از جراحی هیسترکتومی: کارآزمایی بالینی دوسوکور32381381510.22038/ijogi.2019.13815FAمهدی خانبابایی گولکارشناس ارشد آموزش پرستاری داخلی- جراحی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران.0000-0m29-3004-8204دکتر داوود آقامحمدیدانشیار گروه بیهوشی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران.0000-0001-8374-9903Journal Article20190701Introduction: Due to adverse effects of injection opioids after surgeries such as hysterectomy and also, controversial results, the most appropriate method for using magnesium sulfate to minimize the postoperative opioid use, this study was performed with aim to determine the effect of intravenous infusion of magnesium sulfate on opioid use and hemodynamic status after hysterectomy.
Methods: This double-blind clinical trial was conducted on 60 patients who were candidates for hysterectomy in Tabriz Imam Reza Hospital in 2018. The subjects were randomly divided into intervention and control groups. For the intervention group, half an hour before anesthesia, 50mg/kg magnesium sulfate was injected as bolus to the patients. After the end of surgery, and patients' discharge from the recovery unit, infusion of magnesium sulfate 500mg/hr continued for up to 24 hours after surgery. The hemodynamic status of patients and opioid use were recorded in the researcher-made checklist. Data were analyzed by SPSS software (version 19) and Mann-Whitney U and t-test. P <0.05 was considered statistically significant.
Results: There was a significant difference in hemodynamic status of patients in both groups at all times, so that the intervention group had a more stable status (maximum P value was 0.04), also, the opioid use in the intervention group was associated with a decrease over time, while no significant decrease was observed in the control group.
Conclusion: The use of magnesium sulfate leads to the stability of hemodynamic status and reduces the need for opioid, but it cannot minimize the need for opioids after hysterectomy.مقدمه: با توجه به عوارض نامطلوب اوپیوئیدهای تزریقی پس از جراحیهایی همچون هیسترکتومی و همچنین نتایج ضدونقیض مناسبترین روش استفاده از سولفات منیزیم جهت به صفر رساندن مصرف اوپیوئید پس از جراحی، مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر انفوزیون وریدی سولفات منیزیم بر میزان مصرف اوپیوئید و وضعیت همودینامیک پس از جراحی هیسترکتومی انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور در سال 1390 بر روی 60 بیمار کاندید جراحی هیسترکتومی در بیمارستان امام رضا (ع) تبریز انجام شد. افراد بهصورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. برای گروه مداخله، نیم ساعت قبل از بیهوشی، سولفات منیزیم به میزان 50 میلیگرم بر کیلوگرم به صورت بولوس به بیماران تزریق شد. پس از پایان عمل جراحی و ترخیص بیماران از واحد ریکاوری، انفوزیون 500 میلیگرم در ساعت منیزیم سولفات تا 24 ساعت پس از جراحی ادامه یافت. وضعیت همودینامیک بیماران و میزان مصرف اوپیوئید در چکلیست محقق ساخته ثبت شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 19) و آزمونهای منویتنییو و تی تست انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: در وضعیت همودینامیک بیماران دو گروه در تمامی زمانها اختلاف آماری معنیداری مشاهده شد؛ بهطوریکه گروه مداخله دارای وضعیت پایدارتری شده بود (حداکثر میزان p برابر 04/0)، همچنین میزان مصرف مخدر در گروه مداخله با گذشت زمان با کاهش همراه بود؛ حال آنکه کاهش قابل توجهی در گروه کنترل مشاهده نشد.
نتیجهگیری: استفاده از سولفات منیزیم موجب ثبات وضعیت همودینامیک میگردد و بر کاهش نیاز به اوپیوئید تأثیرگذار است، اما نمیتواند نیاز به اوپیوئید پس از جراحی هیسترکتومی را به صفر برساند.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322720190923Expression of miR200a as a biomarker in women with preterm deliveryبررسی میزان بیان miR200a بهعنوان یک بیومارکر در زنان مبتلا به زایمان زودرس39461381610.22038/ijogi.2019.13816FAعفت سید هاشمیکارشناس ارشد گروه ژنتیک، دانشکده علوم و فناوریهای نوین، علوم پزشکی تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.0000-0003-0089-7578دکتر رقیه درگاهیاستادیار گروه زنان و مامایی، فلوشیپ پریناتولوژی گروه زنان و زایمان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اردبیل، اردبیل، ایران.دکتر ملیحه انتظاریاستادیار گروه ژنتیک، دانشکده علوم و فناوریهای نوین، علوم پزشکی تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.دکتر سید سعید حسینی اصلدانشیار گروه ژنتیک پزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اردبیل، اردبیل، ایران0000-0002-9542-4724Journal Article20190701Introduction: Preterm delivery is one of the main health problems and after congenital anomalies is the main cause of neonatal disease and mortality. Considering the main role of microRNAs as Biomarkers in the diagnosis of various types of diseases, this study was performed with aim to investigate the expression of miR200a as a biomarker in women with preterm delivery in Ardabil province.
Methods: This case-control study was performed on 50 healthy nulliparous women and 50 nulliparous women who had referred to Ardabil Alavi hospital for preterm labor from October 2017 to December 2018. After extracting MicroRNA and synthesis of cDNA, real time PCR technique was used to determine miR200a expression. Data were analyzed by SPSS software (version 20) and ANOVA, t-test, and v-one test. P<0.05 was considered statistically significant.
Results: The expression of miR200a in the normal group was 0.35±0.04, and in the preterm delivery group was 0.24± 0.09 that had 11% decreases in expression compared to the healthy group. Also, specificity and sensitivity of this test for evaluation of preterm delivery was 53.4% and 74%, respectively, which was assessed by ROC curve. These results were statistically significant (P ≤ 0.05).
Conclusion: The expression of microRNA200a as a Biomarker was different among normal pregnant women and those with preterm delivery; it seems that microRNA200a can be used as a new marker to predict preterm delivery.مقدمه: زایمان زودرس، یکی از مشکلات اصلی بهداشتی محسوب میشود و بعد از ناهنجاریهای مادرزادی، اصلیترین عامل ابتلاء به بیماری و مرگومیر نوزادان است. با توجه به نقش گسترده MicroRNAها بهعنوان بیومارکر در تشخیص انواع بیماریها، مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان بیان miR200a بهعنوان یک بیومارکر در زنان مبتلا به زایمان زودرس در استان اردبیل انجام شد.
روشکار: این مطالعه مورد شاهدی از مهر 1396 تا آذر 1397 بر روی 50 زن باردار نخست باردار سالم و 50 زن نخست باردار که برای زایمان زودرس به بیمارستان علوی شهر اردبیل مراجعه کرده بودند، انجام شد. پس از استخراج MicroRNA از خون و سنتز cDNA بهمنظور بررسی میزان بیان miR200a از تکنیک Real Time PCR استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 20) و آزمون آنوا، وان وی و تی تست انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: میزان بیان miR200a در گروه نرمال 04/0±35/0 و در گروه زایمان زودرس 09/0±24/0 بود که نسبت به گروه نرمال بارداری، به میزان 11% کاهش بیان داشت. همچنین اختصاصیت و حساسیت انجام این تست برای بررسی زایمان زودرس بهترتیب برابر 4/53% و 74% بود که توسط منحنی ROC مورد بررسی قرار گرفت. این نتایج از نظر آماری معنادار بود (05/0≥p).
نتیجهگیری: در این پژوهش میزان بیان microRNA200a مورد مطالعه در بین زنان با زایمان زودرس و طبیعی متفاوت بود و بهنظر میرسد، بتوان از miR200a بهعنوان یک بیومارکر جدید برای پیشبینی زایمان زودرس استفاده کرد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322720190923Effect of Purslane seed Capsule in Prevention of Postpartum after pain in Multiparous Mothers: A Randomized Clinical Trialبررسی تأثیر کپسول دانه خرفه در پیشگیری از پسدرد زایمان در مادران چندزا: کارآزمایی بالینی تصادفی شده47571381710.22038/ijogi.2019.13817FAمحجوبه رمضانی مطلقدانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-7013-7027ناهید گلمکانیاستادیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-2018-9774دکتر حسن رخشندهاستادیار گروه فارماکولوژی، مرکز تحقیقات فارماکولوژیک و گیاهان دارویی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.سید رضا مظلوممربی گروه پرستاری، مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر فریده اخلاقیاستاد گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-2014-8494Journal Article20190701Introduction: After pain is one of the postpartum problems that sometimes requires analgesics to remove it, and its relief improves lactation and better communication between mother and baby. Pharmacological evalution of Purslane seed indicates the effect of this plant on pain adjustment and regulation. This study was performed with aim to determine the effect of purslane seed in preventionof after pain.
Methods: This triple-blind clinical trial study was conducted on 74 multiparous mothers in Shirvan city affiliated to North Khorasan University of Medical Sciences in 2018. The research units were randomly divided into two groups of purslane seed (n=37) and placebo (n=37). After completing third stage of delivery, one capsule of purslane seed or placebo was given to the research unit. The patients in both groups received analgesics if they had pain. After start of the intervention, the capsules were consumed every 8 hours (up to 4 doses). The score of after pain was measured after the intervention and one hour before and after the next doses using the visual analogue scale of pain. Data were analyzed using SPSS software (version 25) and Mann-Whitney, independent t-test, Fisher, and Chi-square tests. P<0.05 was considered statistically significant.
Results: After taking capsules, the intensity of after pain in the purslane seed group significantly decreased compared to the placebo group (p<0.001). The number of consumed analgesics in multiparous mothers of purslane seed group was significantly less than the placebo group (p<0.001).
Conclusion: Purslane seed is effective in reducing the intensity of after pain and preventing it, and it reduces the need for edible analgesics.مقدمه: پسدرد، یکی از مشکلات دوران پس از زایمان است که جهت رفع آن گاهی نیاز به مسکن میباشد و تسکین آن موجب بهبود شیردهی و ارتباط بهتر مادر و نوزاد میگردد. بررسی فارماکولوژی دانه خرفه نشاندهنده تأثیر این گیاه در تنظیم و تعدیل درد است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر دانه خرفه در پیشگیری از پسدرد انجام شد.
روشکار: این مطالعهکارآزمایی بالینی سهسوکور در سال 1397 بر روی 74 مادر چندزا در شهرستان شیروان وابسته به دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی انجام شد. واحدهای پژوهش بهصورت تصادفی در دو گروه 37 نفری دانه خرفه و پلاسبو قرار گرفتند. پس از تکمیل مرحله سوم زایمان، یک عدد از کپسولهای دانه خرفه یا پلاسبو به واحد پژوهش داده میشد. برای بیماران هر دو گروه در صورت وجود درد، مسکن تجویز میشد. بعد از شروع مداخله، هر 8 ساعت (تا 4 دوز) کپسولها مصرف میشد. نمره پسدرد با استفاده از مقیاس دیداری درد، بعد از شروع مداخله و یکساعت قبل و پس از مصرف دوزهای بعدی اندازهگیری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 25) و آزمونهای منویتنی، تی مستقل، فیشر و کای اسکوئر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: شدت پسدرد بعد از مصرف کپسولها در گروه دانه خرفه نسبت به گروه پلاسبو کاهش معناداری داشت (001/0>p). تعداد مسکن مصرفی مادران چندزا در گروه دانه خرفه کاهش معنیداری نسبت به گروه پلاسبو داشت (001/0>p).
نتیجهگیری: دانه خرفه در کاهش شدت پسدرد و پیشگیری از بروز آن مؤثر است و موجب کاهش نیاز به مسکنهای خوراکی میشود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322720190923The Effect of Plantago major Rectal Suppository on Postpartum Hemorrhage Rate in Women at the Risk of Bleeding: A Single-blind Clinical Trialبررسی تأثیر شیاف رکتال بارهنگ بر میزان خونریزی پس از زایمان زنان در معرض خطر خونریزی: کارآزمایی بالینی تصادفی شده یک سوکور58651381910.22038/ijogi.2019.13819FAزهرا خجسته فرددانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-9221-1248ناهید گلمکانیاستادیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-2018-9774سید رضا مظلوممربی گروه آموزش پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر شکوه سادات حامدیمتخصص داروسازی سنتی، دانشکده طب سنتی و مکمل، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر زهره فیضآبادیاستادیار گروه طب ایرانی، دانشکده طب ایرانی و مکمل، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-5104-6103دکتر معصومه میرتیموریدانشیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران0000-0003-1775-6309Journal Article20190701Introduction: Postpartum hemorrhage (PPH) is an obstetric emergency condition being known as one of the most common causes of maternal mortality throughout the world. Prevention from this problem can reduce mortality and side effects. One of the plants suggested as an antihemorrhagic agent in traditional medicine is Plantago. The aim of this study was to evaluate the effect of the rectal suppository of Plantago on postpartum hemorrhage rate in women at the risk of bleeding. <br />Methods: This single-blind randomized clinical trial was performed on 70 pregnant women who were eligible for the study and referred to Umm al-Banin Hospital, Mashhad for vaginal delivery in 2018. In this study, the research population included high-risk women who, according to a prediction nomogram, had a chance of PPH with a score equal to or greater than 10. The participants were randomly divided into two groups of control and intervention with 35 subjects in each group. In both test and control groups, infusion of 30 units oxytocin in 1000 cc crystalloids was administered after delivery according to the hospital routine practice. In the intervention group, immediately after the expulsion of the placenta and fetal membranes and uterine massage, the first dose of rectal 120 mg suppositories of Plantago, followed by five doses with intervals of 30 min were given by the researchers. The amount of PPH was measured and recorded by weighing the blood bags and pads for 4 h after labor. All the data were analyzed using the SPSS software version 16. P-value < 0.05 was considered significant. <br />Results: Our findings showed that the mean of bleeding 4 h after delivery in the control group was 306.2±11.21 cc and in the test group was 253.3±14.23 cc. This difference was found to be significant (P=0.001). <br />Conclusion: According to the results of the present study, rectal Plantago suppository can be recommended as an effective medication for decreasing PPH in women at bleeding risk. In other words, it can be applied as an alternative for reducing bleeding in women at the risk of bleeding.مقدمه: خونریزی پس از زایمان، یک وضعیت اورژانسی مامایی و یکی از شایعترین علل مرگومیر مادران در سراسر جهان میباشد که پیشگیری از آن میتواند بر کاهش مرگومیر و عوارض تأثیرگذار باشد. یکی از گیاهانی که در طب سنتی بهعنوان بندآورنده خونریزی به آن اشاره شده است، بارهنگ میباشد. مطالعه حاضر با هدف تأثیر شیاف رکتال بارهنگ بر میزان خونریزی پس از زایمان زنان در معرض خطر خونریزی انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی یک سوکور در سال 1397 بر روی 70 زن باردار واجد شرایط پژوهش مراجعهکننده جهت زایمان واژینال به بیمارستان امالبنین (س) شهرستان مشهد انجام شد. در این مطالعه، واحدهای پژوهش شامل زنان پرخطر زایمان کرده بودند که طبق نوموگرام پیشگویی احتمال خونریزی پس از زایمان، نمره مساوی یا بیشتر از 10 را کسب کرده بودند. افراد بهطور تصادفی در دو گروه 35 نفری بارهنگ و کنترل قرار گرفتند. در هر دو گروه بعد از تولد نوزاد، اقدامات مطابق روتین بیمارستان و انفوزیون 30 واحد اکسیتوسین در هزار سیسی کریستالوئید صورت گرفت. در گروه مداخله، بلافاصله پس از خروج جفت و پردههای جنینی و ماساژ رحمی، اولین دوز شیاف رکتال بارهنگ 120 میلیگرمی و سپس دوزهای بعدی با فاصله هر نیم ساعت تا 5 دوز توسط پژوهشگر قرار داده شد. میزان خونریزی پس از زایمان با استفاده از توزین کیسه جمعآوری خون و پد به مدت 4 ساعت پس از زایمان، توسط پژوهشگر اندازهگیری و ثبت شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای تی مستقل، منویتنی و کایاسکوئر انجام گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: میانگین خونریزی در پایان 4 ساعت اول پس از زایمان در گروه کنترل 2/11±2/306 سیسی و در گروه بارهنگ 2/14±3/253 سیسی بود که بین دو گروه اختلاف آماری معنیداری وجود داشت (001/0=p).<br /> نتیجهگیری: شیاف رکتال بارهنگ میتواند بهعنوان یک داروی مؤثر بر کاهش میزان خونریزی بعد از زایمان در زنان در معرض خطر خونریزی توصیه شود و میتوان از آن بهعنوان یک روش کمکی در کاهش خونریزی در زنان در معرض خونریزی بعد از زایمان استفاده نمود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322720190923The effect of pomegranate peel gel on orgasm and sexual satisfaction of women in reproductive age: A triple-blind، randomized, controlled clinical trialبررسی تأثیر ژل پوست انار بر ارگاسم و رضایتمندی جنسی زنان در سنین باروری: یک کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده66761382010.22038/ijogi.2019.13820FAفاطمه محمدزادهدانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-4436-4493دکتر راحله بابازادهاستادیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-6323-7249دکتر روشنک سالاریدکترای تخصصی کنترل دارو، گروه علوم دارویی در طب ایرانی، دانشکده طب ایرانی و مکمل، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-4690-7823دکتر ملیحه عافیتاستادیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-9630-6490دکتر حمید حیدریان میریاستادیار گروه آمار و اپیدمیولوژی، مرکز تحقیقات مدیریت و تعیین کنندههای اجتماعی سلامت، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایرانJournal Article20190701Introduction: One of the physiologic factors affecting orgasms and sexual satisfaction is the strength of the pelvic floor muscles. The weakness of these muscles may lead to female orgasmic disruption, anorgasmia, and, in turn, to decreased sexual satisfaction. This study aimed to determine the effect of pomegranate peel gel on women's orgasm and sexual satisfaction during their reproductive age. <br />Methods: This randomized triple blind clinical trial was conducted on 110 women aged 18-45 years old admitted to the women's clinic of Imam Reza Hospital in Mashhad in 2018. The participants were randomly assigned to two groups of control and intervention. The subjects in intervention and control group were recommended to use peel gel and placebo, respectively for 8 weeks. The orgasms and sexual satisfaction of the women in both groups were evaluated at the baseline, as well as 4 and 8 weeks after the intervention. The data were analyzed in Stata software, using T_test, Mann_whitney, T_paird, Wilcoxom & Friedman. p < 0.05 was considered statistically significant. <br />Result: At the beginning of the study, the two groups were not different in terms of orgasms (p=0/748), sexual satisfaction (p=0/922), and sexual function. However, the mean scores of these two domains were significantly higher in study group after 4 and 8 weeks of intervention (p < 0.001). <br />Conclusion: The use of pomegranate peel gel can effectively increase women's sexual satisfaction by improving orgasms.مقدمه: از جمله عوامل فیزیولوژیک تأثیرگذار بر ارگاسم و به دنبال آن رضایت جنسی، قدرت عضلات کف لگن میباشد. ضعف این عضلات میتواند سبب ایجاد اختلال در رسیدن زنان به ارگاسم و در نهایت آنورگاسمی گردد و بهدنبال آن رضایت جنسی را کاهش دهد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر ژل پوست انار بر ارگاسم و رضایتمندی جنسی زنان در سنین باروری انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی دو گروهه سهسوکور در سال 1397 بر روی110 نفر از زنان 45-18 ساله مراجعه کننده به درمانگاه زنان بیمارستان امام رضا (ع) مشهد انجام شد. واحدهای پژوهش به صورت تصادفی در دو گروه ژل پوست انار و دارونما قرار گرفته و به آنها توصیه شد که به مدت 8 هفته از ژل استفاده نمایند. ارگاسم و رضایتمندی جنسی زنان قبل، 4 و 8 هفته بعد از مداخله در دو گروه بررسی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار Stata و آزمونهای آماری تی مستقل، منویتنی، تی زوجی، ویلکاکسون و فریدمن انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: در ابتدای مطالعه در میانگین نمره حیطههای ارگاسم (748/0=p) و رضایتمندی جنسی (922/0=p) عملکرد جنسی زنان در دو گروه مداخله و دارونما تفاوت آماری معناداری وجود نداشت، اما بعد از 4 و 8 هفته مداخله، میانگین نمره این دو حیطه نسبت به گروه دارونما افزایش آماری معناداری یافته بود (001/0p <).<br /> نتیجهگیری: استفاده از ژل پوست انار بهطور مؤثری میتواند از طریق بهبود ارگاسم، باعث افزایش رضایتمندی جنسی زنان شود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322720190923Nucleic acid vaccines for human papillomavirus; prevention or treatmentواکسنهای نوکلئیک اسیدی برای ویروس پاپیلومای انسان؛ پیشگیری یا درمان77881382110.22038/ijogi.2019.13821FAدکتر سولماز منیری جوادحصاریاستادیار گروه زیستشناسی سلولی و مولکولی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران.0000-0002-2477-388Xسپهر پورسیفدانشجوی کارشناسی ارشد زیستشناسی سلولی و مولکولی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران.کیوان خاکپوردانشجوی کارشناسی ارشد زیستشناسی سلولی و مولکولی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران.Journal Article20190701Introduction: Cervical cancer is the fourth common cancer among women. In almost all cases of this cancer, infection to a high risk human papilloma virus (HPV) especially type 16 and 18 is observed. HPV is also the cause of other cancers such as oropharyngeal, anorectal and skin. This study was performed with aim to evaluate the vaccines available or under investigation to prevent or treat HPV infection.
Methods: In this review study, the keywords of HPV, cervix cancer, DNA vaccine, RNA vaccine, and prevention or treatment of HPV infections were searched in databases of PubMed, Science direct, Scopus and Google Scholar from 2000 to 2018. The recent articles published in English Q1 journals were selected, and the articles with incomplete or irrelevant data were excluded from the study.
Results: Despite the available vaccines to prevent HPV infection, ongoing research is continued to develop assorted vaccines against it, because available vaccines don’t prevent all high risk types of HPV; also they are not effective on those who are already infected and have HPV associated malignancies or cancer. Nucleic acid based (DNA or RNA) vaccines are of promising approaches.
Conclusion:Nucleic acid vaccines have promising outcomes due to safety, stability, simplicity of providing and ability to induce antigen-specific immunity. Currently, GX-188E, VGX-3100, ZNF–603 and ZNF -758 vaccines are successfully passing clinical trials based on E6 and E7 genes of HPV. These vaccines caused hopes for a vaccine to treat those who are already infected or have cancer.مقدمه: سرطان رحم، چهارمین سرطان رایج در زنان میباشد. تقریباً در تمامی موارد این سرطان، ابتلاء به انواع ویروس پاپیلومای انسانی با خطر بالا بهخصوص تیپهای 16 و 18 مشاهده میشود. این ویروس عامل ایجاد سرطانهای دیگری نظیر اوروفارنکس، آنورکتال و همچنین پوست نیز میباشد. مطالعه مروری حاضر با هدف بررسی واکسنهای موجود و در حال توسعه برای پیشگیری یا درمان HPV انجام شد.
روشکار: در این پژوهش مروری، کلمات کلیدی HPV، سرطان سرویکس، DNA واکسن، RNA واکسن، پیشگیری و درمان آلودگی با HPV در پایگاههای PubMed، Science direct، Scopus و Google Scholar در بازه زمانی سالهای 2000 تا 2018 مورد جستجو قرار گرفتند. مقالات انگلیسی بهروز و چاپ شده در مجلات چارک اول، در اولویت قرار گرفتند و مقالات دارای اطلاعات ناقص و نامرتبط از مطالعه حذف شدند.
یافتهها: با وجود واکسنهایی برای پیشگیری از ابتلاء به HPV، تحقیقات بر روی ارائه واکسن بهتر بر علیه این ویروس ادامه دارد، زیرا واکسنهای موجود از تمامی تیپهای پرخطر ویروس پیشگیری نمیکنند. همچنین بر روی افراد مبتلا و دارای ناهنجاریهای حاصل از ویروس و یا سرطان تأثیری ندارند. از راهکارهای امیدبخش، واکسنهایی بر اساس نوکلئیکاسیدها (DNA یا RNA) میباشند.
نتیجهگیری: نوکلئیکاسید واکسنها دارای نتایج امیدوارکنندهای به دلیل امن بودن، پایداری، راحتی در تولید و توانایی ایجاد ایمنی اختصاصی میباشند. در حال حاضر واکسنهای GX-188E، VGX-3100، ZNF–603 و ZNF -758 بر علیه ژنهای E6 و E7 ویروس در فاز کلینیکی موفق عمل کردهاند و امیدهایی برای یک واکسن درمانی برای افراد آلوده به ویروس یا مبتلا به سرطان ایجاد کرده اند.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322720190923Comparison of the efficacy of Letrozole versus Clomiphene Citrate among Iranian infertile females: A systematic review and meta-analysisمقایسه اثربخشی لتروزول و کلومیفن سیترات در زنان نابارور ایرانی: مرور سیستماتیک و متاآنالیز891021383010.22038/ijogi.2019.13830FAزینب طالبی تمجانیکارشناس ارشد مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی البرز، کرج، ایران.0000-0002-9566-3426سید دانیال محمدیدانشجوی دکتری تخصصی بیولوژی تولید مثل، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.مریم گرجیکارشناس ارشد مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایران.دکتر زینب علیمرادیدکترای سلامت باروری، مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایران0000-0001-5327-2411Journal Article20190701Introduction: One of the most common infertility treatment is oral medications, such as clomiphene citrate and letrozole. The clomiphene success rate is low among women with polycystic ovary syndrome and insulin resistance. However, letrozole overall success rate was high in these patients. Due to the higher price of letrozole, clomiphene is still the first-line therapy for this condition. This study aimed to systematically compare the efficacy of letrozole with clomiphene citrate in Iranian infertile females. <br />Method: Databases, including Magiran، Medlib، SID، PubMed، Cochrane، Irandoc، IranMedex, and Google Scholar were systematically reviewed to retrieve original research articles in both Persian and English language without time limit until May 2019. The comprehensive search was conducted using Persian keywords of infertility drugs, such as clomiphene citrate, letrozole, as well as Iran, and their English equivalents. Randomized controlled trials (RCT) with full texts which compared the effect of letrozole and clomiphene citrate on infertility were included in this study. <br />Results: Initially، 627 articles were retrieved. After removing duplicated (164) and irrelevant (463) articles، 41 full texts were further assessed in this study. Finally, 19 articles were found eligible to be included in this systematic review. In total, this study was conducted using 19 eligible RCTs involving 2638 patients. The results of the meta-analysis revealed that pregnancy rate (10%), chance of live birth (11.2%), and mean thickness of the endometrium were significantly higher in the letrozole group, compared to those in clomiphene citrate group. On the other hand, the chance of ovarian hyperstimulation syndrome (1.4%), mean number of dominant follicles (0.179), abortion (0.6%), and multiple pregnancies (4.4%) were lower in the letrozole group, compared to those in clomiphene citrate group. The results of the funnel plot and egger tests (P=0.43) confirmed no publication bias. <br />Conclusions: Although letrozole is more expensive than clomiphene citrate، it had more promising results in achieving pregnancy with fewer side effects. However, more extensive studies are needed in this regard.مقدمه: یکی از متداولترین روشهای درمانی در ناباروری، استفاده از داروهای خوراکی مانند کلومیفن سیترات و لتروزول است. میزان موفقیت کلومیفن در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک و مقاومت به انسولین نسبت به سایرین پایینتر است، اما لتروزل نتایج موفقیتآمیزی در این گروهها داشته است، اما به دلیل قیمت بالاتر لتروزول، کلومیفن هنوز در بسیاری از موارد به عنوان خط اول درمان استفاده میشود. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی این دو داروی اولیه مهم در درمان ناباروری انجام شد.<br /> روشکار: در این مطالعه مرور سیستماتیک جهت یافتن مقالات، بانکهای اطلاعاتی فارسی و انگلیسی Magiran، Medlib، SID، pubmed، Cochrane، Irandoc، IranMedex و Google scholar جهت بازیابی مقالات فارسی و انگلیسی، بدون محدودیت زمانی تا ابتدای اردیبهشت سال 1398 (می 2019) جستجو شدند. جستجوی جامع با کلید واژههای فارسی داروهای ناباروری، کلومیفن سیترات، لتروزول، ایران و معادلهای انگلیسی متناسب انجام شد. مقالات کارآزمایی بالینی تصادفی شده، دارای متن کامل که به مقایسه عملکرد دو داروی کلومیفن سیترات و لتروزول در ناباروری پرداخته بودند، وارد مطالعه شدند.<br /> یافتهها: در ابتدا 627 مقاله بازیابی شد که پس از حذف موارد تکراری (164 مقاله) و غیرمرتبط (463 مقاله)، متن کامل 41 مقاله بررسی شد. از بین مقالات بازیابی شده، 19 مقاله واجد شرایط ورود به مطالعه بودند.19 کارآزمایی بالینی با مشارکت 2638 بیمار در این مطالعه وارد شدند.نتایج متاآنالیز نشان داد که در گروه لتروزول نسبت به کلومیفن سیترات شانس بارداری 10%، همچنین شانس تولد نوزاد زنده در گروه لتروزول 2/11% و میانگین ضخامت آندومتر بیشتر از کلومیفن بود. شانس سندرم تحریک بیش از حد تخمدان 4/1%، سقط 6/0% و بارداری چندقلو 4/4% و میانگین تعداد فولیکول غالب در گروه لتروزل نسبت به کلومیفن سیترات کمتر بود. بر اساس نتایج نمودار قیفی و آزمونegger ، سوگرایی انتشار وجود نداشت (43/0=p).<br /> نتیجهگیری: هرچند قیمت لتروزول از کلومیفن سیترات بالاتر است، اما لتروزول در دستیابی و موفقیت در بارداری نتایج امیدوارکنندهتری داشته است، با اینحال نیاز به مطالعات وسیعتر در این زمینه وجود دارد.