Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993211220190220Comparing the effect of black Cohosh versus Vitagnus on the impovement of menopause symptomsمقایسه تأثیر کوهشسیاه و پنجانگشت بر بهبود علائم یائسگی1101264510.22038/ijogi.2019.12645FAدکتر تابنده صادقیاستادیار گروه پرستاری کودکان، مرکز تحقیقات بیماریهای غیرواگیر، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان، رفسنجان، ایران.0000-0002-8850-3432عذرا عظیمیکارشناس ارشد پرستاری سالمندی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان، رفسنجان، ایران.دکتر مرضیه لریپوراستادیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبت سالمندی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان، رفسنجان، ایران.0000-0002-8411-1861Journal Article20181201Introduction: Menopause is one of the crises in women’s life and most women experience physical and psychological symptoms along with mood changes during this period. Among non-hormonal alternative treatments, medicinal herbs with phytoestrogen have been more considered. Therefore, the present study was conducted with aim to compare the effect of black Cohosh versus Vitagnus on the improvement of menopause symptoms. <br />Methods: This double-blind clinical trial was performed on 135 menopausal women who were under the coverage of the health centers of Rafsanjan in 2015. The subjects were randomly assigned into three groups of black Cohosh, Vitagnus and control. Data about menopause symptoms were collected using MRS questionnaire before, four weeks and eight weeks after the intervention. Data were analyzed using SPSS software (version 18), and variance analysis, Chi-square, and Mann-Whitney tests. PResults: There was no significant statistical difference in the mean of total score of menopausal symptoms in the three groups of black Cohosh, Vitagnus and control before the intervention (p = 0.85). Four and eight weeks after the intervention, there was a significant statistical difference between the three groups (p < 0.001); so that the mean of total score of menopausal symptoms in two groups of black Cohosh and Vitagnus was less than the control group, and the mean of total score of menopausal symptoms in two groups of black Cohosh and Vitagnus had no significant difference (p>0.05). <br />Conclusion: Considering the effectiveness of both plants of black Cohosh and Vitagnus on the improvement of menopause symptoms, it is recommended to use this treatment, but the use of Vitagnus seems more affordable because it is a local plant in Iran.<strong>مقدمه: </strong>یائسگی، یکی از بحرانهای زندگی زنان است که در طی این زمان اکثر زنان علائم جسمی و روانی همراه با تغییرات خلقی را تجربه میکنند. در بین درمانهای جایگزین غیرهورمونی، گیاهان دارویی دارای فیتواستروژن بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند،لذا مطالعه حاضر با هدف مقایسه تأثیر کوهش سیاه و پنجانگشت بر علائم یائسگی انجام شد.<br /> <strong>روشکار:</strong> این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور در سال 1394 بر روی 135 زن یائسه تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی شهر رفسنجان انجام شد. افراد در سه گروه کوهشسیاه، پنجانگشت و کنترل قرار گرفتند. دادههای مربوط به علائم یائسگی با استفاده از پرسشنامه MRS قبل از مداخله، 4 و 8 هفته بعد از مداخله گردآوری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 18) و آزمونهای آنالیز واریانس، کای اسکوئر و منویتنی انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> <strong>یافتهها:</strong> میانگین نمره کل علائم یائسگی قبل از مداخله در سه گروه کوهش سیاه، پنجانگشت و کنترل تفاوت آماری معناداری نداشت (85/0=p)، اما 4 و 8 هفته پس از مداخله، اختلاف آماری معناداری بین سه گروه وجود داشت (001/0>p)؛ بهطوریکه میانگین نمره کل علائم یائسگی در دو گروه کوهش سیاه و پنجانگشت از گروه کنترل کمتر و میانگین نمره کل علائم یائسگی دو گروه کوهش سیاه و پنجانگشت اختلاف آماری معناداری نداشت (05/0<p).<br /> <strong>نتیجهگیری:</strong> با توجه به تأثیر هر دو گیاه پنجانگشت و کوهش سیاه بر بهبود علائم یائسگی، استفاده از این درمان توصیه میشود، اما استفاده از پنجانگشت بهعلت رویش آن در ایران، مقرون به صرفهتر به نظر میرسد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993211220190220Comparison of maternal and neonatal complications in caesarian section due to arrest of descent in pull VS push methodsمقایسه عوارض مادری و نوزادی در سزارین با توقف نزول در دو روش pull و push11151264610.22038/ijogi.2019.12646FAدکتر عبدالله دهواریفلوشیپ نوزادان، مرکز تحقیقات سلامت کودکان و نوجوانان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران.0000-0002-1552-0071دکتر فرزانه رشیدی فکاریPh.D گروه مامایی و بهداشت باروری، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.فاطمه افشاررزیدنت زنان و زایمان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران.دکتر فرحناز فرزانهاستادیار گروه زنان و زایمان، مرکز تحقیقات بیماریهای عفونی و گرمسیری، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران.0000-0002-2422-133xJournal Article20181201Introduction: Arrest of descent is one of the major indications of cesarean delivery and two commonly used methods are Push and Pull methods. In this study, considering the complications and problems caused by cesarean section, and the necessity of an appropriate strategy to reduce these problems, and the problems created for full-arrest neonates, we determined the APGAR score of neonates and compared the maternal and neonatal outcomes in cesarean section by Pull and Push methods in order to improve the quality of life and reduce the neonatal complications. <br />Methods: This cross-sectional study was performed on 126 women who had undergone an emergency cesarean section due to arrest of descent in Ali ibn Abi Talib Hospital of Zahedan in 2016-2017. The maternal outcomes (bladder injury, uterine extension, duration of hospitalization) and neonatal outcomes (Apgar score) in cesarean section by Pull and Push methods were collected using the forms containing these information. Data were analyzed by SPSS software (version 21), and descriptive tests, Chi-square and independent t-test. <br />Results: The mean of 1 and 5 minutes Apgar score in Pull method was significantly higher than Push method (p <0.001). Also, uterine extension in cesarean section by Pull method was significantly lower than Push method (p <0.001). <br />Conclusion: The pull method is superior to the push method due to lower complications and better maternal and neonatal outcomes.مقدمه: توقف نزول جنین، یکی از اندیکاسیونهای اصلی سزارین میباشد که دو روش رایج جهت خارج کردن جنین Push و Pull میباشد. با توجه به عوارض و مشکلات ناشی از سزارین و ضرورت یک راهکار مناسب جهت کاهش این مشکلات و مشکلاتی که گریبانگیر نوزادان فول ارست شده، مطالعه حاضر با هدف تعیین نمره آپگار نوزادان و مقایسه پیامدهای مادری و نوزادی در سزارینهای انجام شده به روشهای Pull و Push انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه مقطعی در سال 96-1395 بر روی 126 زن که بهدلیل توقف نزول در بیمارستان علیابن ابیطالب زاهدان تحت سزارین اورژانسی قرار گرفته بودند، انجام شد. پیامدهای مادری (آسیب به مثانه، اکستنشن انسزیون رحمی، مدت زمان بستری شدن) و نوزادی (نمره آپگار) در سزارین به روش Pull و Push با استفاده از فرمهای حاوی این اطلاعات جمعآوری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمونهای توصیفی، کای اسکوئر و تی مستقل انجام شد.<br /> یافتهها: میانگین نمره آپگار دقایق اول و پنجم در نوزادان سزارین شده به روش Pull نسبت به روش Push، بهطور معنیداری بیشتر بود (001/0p<). همچنین اکستنشن رحمی در سزارین به روش Pull بهطور معنیداری کمتر از روش Push بود (001/0p<).<br /> نتیجهگیری: روش Pull به دلیل عوارض کمتر و پیامدهای بهتر نوزادی و مادری، بر روش Push ارجح میباشد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993211220190220Evaluating of molecular diagnostic accuracy of pregnant women colonization with Group B Streptococcus after bacterial enrichment cultureبررسی صحت تشخیص مولکولی کلونیزاسیون زنان باردار با استرپتوکوک گروه B به دنبال کشت غنی کننده باکتری16221264910.22038/ijogi.2019.12649FAدکتر سودابه رستمیدکترای تخصصی باکتریشناسی، مرکز تحقیقات عفونتهای بیمارستانی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.0000-0002-9281-0398مرضیه رحیم خراسانیکارشناس ارشد میکروبشناسی، مرکز تحقیقات بیماریهای عفونی و گرمسیری، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.میترا احمدیکارشناس پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.دکتر الهام نقشینهاستادیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.0000-0003-2653-7087محبوبه زمانپورکارشناس پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.Journal Article20181201Introduction: Pregnant women colonization with Group B Streptococcus (GBS) besides infecting the mother can increase the risk of preterm labor and transmission of bacteria to neonate during childbirth, which can cause sepsis and neonatal meningitis during the first 6 weeks of life.Therefore, this study was performed with aim to identify the colonization in pregnant women with Streptococcus agalactiae referred to two Isfahan by PCR after 4 and 24 hours of enrichment culture and comparing with phenotypic results. <br />Methods: This descriptive study was performed on 200 pregnant women with gestational age of 35-37 weeks who had referred to Shahid Beheshti hospital in Isfahan during one year (2015) for monthly examinations. Sampling was done from the vaginal area (a third terminal) and rectum by sterile swabs separately. Collected specimens were transferred to enrichment broth medium and after 4 and 24 hours incubation, PCR method was performed. After 24 h, all specimens were evaluated using phenotypic methods. Also, sensitivity and specificity of molecular method were calculated. Data were analyzed by SPSS software (version 19), and logistic regression. PResults: Among 200 pregnant women, 22 (11%) were colonized using phenotypic and 27 (13.5%) were colonized using PCR methods after 4 and 24 hours; no difference was observed between the results. According to the results of statistical tests, the sensitivity of molecular method after the mentioned times was 100% and the specificity were 97% and 95% for vaginal and rectal specimens, respectively. <br />Conclusion: Using PCR method after 4 hoursincubation of enrichment medium not only increase the speed of the colonization detection in pregnant women with Streptococcus agalactiae, but also provides the opportunity to perform the antibiotic susceptibility tests after bacteria growth and chose the appropriate prophylaxis or treatment if needed.مقدمه: کلونیزاسیون زنان باردار با استرپتوکوک گروه B، علاوه بر ایجاد عفونت در مادر میتواند خطر زایمان زودرس و انتقال باکتری در حین زایمان به نوزاد را افزایش دهد و این مسئله میتواند باعث ایجاد سپسیس و مننژیت نوزادی در 6 هفته اول زندگی شود، لذا مطالعه حاضر با هدف تشخیص کلونیزاسیون زنان باردار مراجعه کننده به دو بیمارستان شهر اصفهان با باکتری استرپتوکوکوس آگالاکتیه بهوسیله روش PCR، 4 و 24 ساعت بعد از کشت غنی کننده و مقایسه آن با نتایج تشخیص فنوتیپی انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه توصیفی بر روی 200 زن باردار در هفته 37-35 بارداری که در طی یک دوره یکساله (فروردین تا اسفند ماه 1394) جهت معاینات ماهیانه به بیمارستان شهید بهشتی شهر اصفهان مراجعه کرده بودند، انجام شد. نمونهگیری از دو ناحیه واژن (یک سوم انتهایی) و رکتوم بهوسیله سواب استریل و بهطور جداگانه صورت گرفت. نمونه های تهیه شده به محیط کشت غنی کننده منتقل و پس از گذشت 4 و 24 ساعت از گرمخانهگذاری PCR انجام شد. بعد از گذشت 24 ساعت، محیطهای کشت توسط روشهای فنوتیپی نیز مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین حساسیت و اختصاصیت روش مولکولی استفاده شده محاسبه گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 19) و آزمون رگرسیون لجستیک انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: از 200 زن باردار مورد بررسی، 22 نفر (11%) بهوسیله روش فنوتیپی کلونیزه تشخیص داده شدند و 27 نفر (5/13%) به وسیله روش PCR بعد از 4 و 24 ساعت کلونیزه بودند و هیچ تفاوتی بین نتایج مشاهده نشد. بر اساس نتایج آزمونهای آماری، روش مولکولی بعد از زمانهای ذکر شده دارای حساسیت 100% و اختصاصیت 97% و 95% بهترتیب برای نمونههای واژینال و رکتال بود.<br /> نتیجهگیری: استفاده از روش مولکولی PCR، 4 ساعت پس از کشت غنیکننده میتواند علاوه بر اینکه سرعت تشخیص کلونیزاسیون زنان باردار با استرپتوکوکوس آگالاکتیه را افزایش دهد، میتواند این امکان را فراهم کند که تستهای حساسیت آنتیبیوتیکی نیز بعد از رشد باکتری انجام شود و در صورت نیاز، پیشگیری دارویی و یا درمان مناسب انجام شود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993211220190220Prevalence of self-medication of medicinal plants in treatment of common pregnancy problems in women referred to health centers in Kashanبررسی شیوع مصرف خودسرانه گیاهان دارویی در درمان مشکلات شایع بارداری زنان مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر کاشان28321265210.22038/ijogi.2019.12652FAزهرا کریمیاندکترای بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایران.0000-0003-2253-8218مریم حسنیدانشجوی دکترای بهداشت باروری، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شاهرود، شاهرود، ایران.0000-0002-2008-6732بهاره افشاردانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره در مامایی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران.0000-0002-5296-8035حانیه لالهدانشجوی کارشناسی مامایی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایران.راضیه عابدینیدانشجوی کارشناسی مامایی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایران.نگین میرزاییدانشجوی کارشناسی مامایی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایران.نجمه تقیاندانشجوی کارشناسی مامایی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایران.Journal Article20181201Introduction: self-medication of herbal medicines during pregnancy can create dangers for the mother and fetus. Considering the existence of common pregnancy problems among many pregnant women and since people think that herbs are harmlessness; this study was conducted to determine the prevalence of self-medication of medicinal plants in treatment of common pregnancy problems in women referred to health centers in Kashan.
Methods: This cross-sectional descriptive-analytic study was performed on 300 pregnant and postpartum women referred to health centers of Kashan in 2018. Data collection tool was a researcher-made questionnaire which included demographic information and a checklist of herbal medicines for treatment of pregnancy common problems. Data were analyzed by SPSS software (version 17), and descriptive statistics and Chi-square test. P˂0.05 was considered statistically significant.
Results: According to the results of this study, 164 cases of women (57.1%) had used the herbs to resolve the common problems during pregnancy without consulting and prescribing of physician. The most common problems for which the pregnant women used herbs to treat them were heartburn، constipation، nausea، and anemia.
Conclusion: Considering the high prevalence of consumption of herbal medicine in resolving the common problems of women during pregnancy, the necessity of informing the public about self-medication of medicinal plants is felt.مقدمه: مصرف داروهای گیاهی به صورت خودسرانه طی بارداری میتواند خطراتی برای مادر و جنین ایجاد کند. با توجه به وجود مشکلات شایع بارداری در بسیاری از زنان باردار و تصور بیخطر بودن گیاهان دارویی در بین مردم، مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع مصرف خودسرانه گیاهان دارویی در درمان مشکلات شایع بارداری زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر کاشان انجام شد.
روشکار: این مطالعه توصیفی - تحلیلی و مقطعی در سال 1397 بر روی 300 نفر از زنان باردار و پس از زایمان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی کاشان انجام شد. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه محقق ساخته بود که شامل اطلاعات فردی و چک لیست مصرف داروهای گیاهی در برطرف ساختن مشکلات شایع بارداری بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 17) و آزمون کای دو انجام گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها:بر اساس نتایج مطالعه، 164 نفر (1/57%) از زنان جهت رفع مشکلات شایع دوران بارداری بدون مشورت و تجویز پزشک از گیاهان دارویی استفاده کرده بودند. شایعترین مشکلاتی که زنان در دوره بارداری به منظور رفع آنها از داروهای گیاهی استفاده کرده بودند، بهترتیب شامل: سوزش سردل، یبوست، تهوع و کمخونی بود.
نتیجهگیری: با توجه به شیوع بالای مصرف داروهای گیاهی در برطرف ساختن مشکلات شایع زنان در دوران بارداری، ضرورت اطلاعرسانی جامعه در خصوص مصرف گیاهان دارویی احساس میشود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993211220190220Za0Using the PCR method for detection of bacterial vaginosis in women suspected of vaginosis in Guilan provinceاستفاده از روش PCR برای تشخیص باکتریال واژینوزیس در زنان مشکوک به واژینوز در استان گیلان29361265510.22038/ijogi.2019.12655FAاسماعیل روحبخشدانشجوی Ph.D. گروه میکروبیولوژی، دانشکده علوم، دانشگاه علوم تحقیقات تهران، تهران، ایران.0000-0001-7399-8017دکتر علی مجتهدیدانشیار گروه میکروبشناسی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران.دکتر رمضانعلی خاورینژاداستاد گروه بیولوژی، دانشکده علوم، دانشگاه علوم تحقیقات تهران، تهران، ایران.دکتر نور امیرمظفریاستاد گروه میکروبشناسی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران.0000-0002-9613-2395Journal Article20181201Introduction: Bacterial vaginosis is the most common lower genital tract infection among women in reproductive age. Its causative agent is often the bacterium Gardnerella vaginalis which exists in synergism with other mostly anaerobic bacteria such as Atopobium vaginae, Mobiluncus curtisii and Megasphaera type I. The present study was conducted with aim of measuring molecular measurements (PCR) in the detection and diagnosis of bacterial vaginosis in women.
Methods: This descriptive study was performed on 100 women referred to Obstetrics and Gynecology Clinics of Al-Zahra Hospital and private clinics in Rasht from September 2016 to October 2017. They were examined and tested for bacterial vaginosis. The presence of Gardnerella vaginalis was tested by five different laboratory methods based on Amsel criteria and molecular methods including determination of appearance characteristics, determination of pH, Whiff test, and observation of Clue cells in direct smear, conducting Polymerase Chain Reaction (PCR) using specific primers on DNA extracted from vaginal specimens. Data were analyzed using SPSS software (version 21) and Chi-square test. P<0.05 was considered significant.
Results: In this study, from a total of 100 suspected women who were examined for vaginal infection with use of Amsel method, 31 cases (31%) of vaginosis were confirmed. Using the molecular method of PCR in women with vaginosis (Amsel method), Gardnerella vaginosis was confirmed in 14 (45%) and Atopobioum vagine in 10 (32%).
Conclusion: Using the PCR method showed that Gardenerella vaginalis and Atopobium vaginae play an important role in womenaged 18-35-year-old with bacterialvaginosis that indicates the role of these two bacteria in the development of bacterial vaginosis.
Keywords:مقدمه: واژینوز باکتریایی، شایعترین عفونت دستگاه تناسلی تحتانی در زنان سنین باروری است. عامل ایجادکننده آن، اغلب باکتری گاردنرلا واژینالیس است که در همیاری با سایر باکتریهای بیهوازی مانند اتوپوبیوم واژینه، موبیلنکوس کورتسی و مگاسفرا نوع یک، در ایجاد این عارضه دخالت دارند. مطالعه حاضر با هدف معیارهای سنجش مولکولی (PCR) در شناسایی و تشخیص واژینوز باکتریال در زنان انجام شد.
روشکار: این مطالعه توصیفی از شهریور سال 1395 تا مهر 1396 بر روی 100 زن مراجعه کننده به درمانگاه زنان و زایمان بیمارستان الزهراء و مطبهای خصوصی شهر رشت انجام شد. این افراد از لحاظ واژینوز باکتریال مورد معاینه و آزمایش قرار گرفتند. حضور گاردنرلا واژینالیس با استفاده از 5 روش مختلف آزمایشگاهی بر اساس معیارهای آمسل و مولکولی شامل: تعیین مشخصات ظاهری، تعیین pH، آزمایش وایف و مشاهده Clue cell در اسمیر مستقیم و انجام واکنش زنجیرهای پلیمراز (PCR) با استفاده از پرایمرهای اختصاصی بر روی DNA استخراج شده از نمونههای واژینال مورد ارزیابی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمون کای اسکوئر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: در این مطالعه از مجموع 100 زن مشکوک به عفونت واژن که مورد معاینه قرار گرفتند با استفاده از روش آمسل، در 31 نفر (31%) عفونت واژینوزیس تأیید گردید. با استفاده از روش مولکولی PCR در این زنان مبتلا به واژینوزیس (روش آمسل)، باکتری گاردنرلا واژینوزیس در 14 نفر (45%) وآتوپوبیوم واژینه در 10 نفر (%32) تأیید گردید.
نتیجهگیری: با استفاده از روش PCR مشخص شد گاردنرلا واژینالیس و اتوپوبیوم واژینه در زنان 35-18 ساله مبتلا به واژینوز باکتریایی نقش بالایی دارد و بیانکننده نقش این دو باکتری در ایجاد بیماری واژینوز باکتریال است.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993211220190220The Effect of Evening Primrose and vitamin B6 on premenstrual syndrome: a randomized clinical trialبررسی تأثیر گل مغربی و ویتامین B6 بر علائم سندرم پیش از قاعدگی: کارآزمایی بالینی تصادفیسازی شده37481266010.22038/ijogi.2019.12660FAآرزو شایانمربی گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای مادر و کودک، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.0000-0001-9968-2256حسن احمدینیادانشجوی دکترای آمار زیستی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.دکتر سیده زهرا معصومیدانشیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای مادر و کودک، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.0000-0002-2045-3706دکتر فاطمه شبیریاستاد گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای مادر و کودک، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.0000-0003-2851-2967دکتر شیرین مرادخانیدانشیار گروه فارماکولوژی، دانشکده داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.حدیث سورینژادمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.0000-0003-3508-0971Journal Article20181201Introduction: Premenstrual syndrome is a set of physical and psychological symptoms which occur periodically during the secretory phase of the menstrual period. This study was performed with aim to compare the effect of Evening Primrose Capsule and vitamin B6 and placebo on the severity of premenstrual syndrome symptoms.
Methods: This randomized double-blind clinical trial was conducted on 120 students with premenstrual syndrome at Hamadan University of Medical Sciences in 2016. The subjects were randomly divided into 3 groups of 40 cases and for two consecutive cycles, the first group received daily 2 tablets (40 mg) vitamin B6, the second group received evening primrose capsules (1000 mg) twice daily, and third group received daily 2 placebo, 14 days before menstruation up to 5 days after it. The severity of premenstrual syndrome symptoms was compared at the end of each cycle by daily status recording form. Data were analyzed by SPSS software (version 21) and Chi-square, ANOVA, paired t-test, and Tukey test. P<0.05 was considered statistically significant.
Results: Before intervention, the mean severity of symptoms in the group receiving vitamin B6 was 62.54±22.17 and in the group receiving evening primrose capsules was 61.45±21.25 that after the intervention decreased to 54.08±18.15 and 21.38±9.05, respectively, but in the placebo group, the severity of the symptoms before the intervention was 61.21 ± 30.12 and the severity of the symptoms increased after the intervention (62.48 ± 19.17). The severity of premenstrual syndrome symptoms had significant decrease only in the group of evening primrose capsule (P <0.01).
Conclusion: The evening primrose capsule significantly reduces the symptoms of premenstrual syndrome compared with vitamin B6 and placebo; therefore, due to the limited side effects observed, it can be useful in women with premenstrual syndromeمقدمه: سندرم پیش از قاعدگی، مجموعهای از علائم فیزیکی و روانی است که بهطور دورهای در مرحله ترشحی دوره قاعدگی بروز میکند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر کپسول گل مغربی، ویتامین B6 و دارونما بر شدت علائم سندرم پیش از قاعدگی انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده دو سوکور در سال 1395 بر روی 120 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی همدان و مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی انجام شد. افراد بهصورت تصادفی به 3 گروه 40 نفری تقسیم شدند و بهمدت دو سیکل متوالی، به گروه اول روزانه 2 عدد قرص 40 میلیگرمی ویتامین B6، به گروه دوم کپسول روغن گل مغربی دو بار در روز و به گروه سوم روزانه 2 عدد دارونما از 14 روز قبل از قاعدگی تا 5 روز بعد از شروع آن داده شد. شدت علائم سندرم پیش از قاعدگی در پایان هر سیکل بهوسیله فرم ثبت وضعیت روزانه مورد مقایسه قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمونهای کای اسکوئر، آنووا، تی زوجی و آزمون تعقیبی توکی انجام گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: قبل از مداخله، میانگین شدت علائم در گروه دریافتکننده ویتامین B6 17/22±54/62 و در گروه کپسول گل مغربی 25/21±45/61 بود که بعد از مداخله به 15/18±08/54 و 05/9±38/21 کاهش پیدا کرد، ولی در گروه دارونما شدت علائم قبل از مداخله 12/30±21/61 بود که بعد از مداخله شدت علائم افزایش یافت (17/19±48/62). شدت علائم سندرم پیش از قاعدگی تنها در گروه دریافتکننده کپسول گل مغربی کاهش معناداری یافت (01/0>p).
نتیجهگیری: کپسول گل مغربی در مقایسه با ویتامین B6 و دارونما بهطور قابل ملاحظهای علائم سندرم پیش از قاعدگی را کاهش میدهد؛ لذا با توجه به عوارض جانبی اندک مشاهده شده، مصرف آن در زنان دارای سندرم پیش از قاعدگی میتواند مفید باشد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993211220190220Comparison of sleep disorders in pregnant women with gestational diabetes mellitus and healthy womenمقایسه اختلالات خواب در زنان باردار دیابتی و سالم49561266310.22038/ijogi.2019.12663FAزهره یگانهدانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، گروه مامایی و بهداشت باروری، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0001-7863-700Xزهره شیخانمربی گروه مامایی، مرکز تحقیقات علوم رفتاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0002-7719-1007دکتر علیرضا ظهیرالدیناستاد گروه روانپزشکی، مرکز تحقیقات علوم رفتاری، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.دکتر نورالسادات کریماناستادیار گروه مامایی و بهداشت باروری، مرکز تحقیقات مامایی و بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0001-8413-7175دکتر هدیه ریاضیاستادیار گروه مامایی و بهداشت باروری، مرکز تحقیقات مامایی و بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0003-0346-3396فهیمه کاووسیدانشجوی کارشناسی ارشد ژنتیک، دانشگاه آزاد اسلامی تهران، تهران، ایران.Journal Article20181201Introduction: Sleep disorders are of common problems during pregnancy. The rate of gestational diabetes (GDM) is increasing in Iran. Is gestational diabetes may cause sleep disorders during pregnancy? This study was performed with aim to compare sleep disorders in pregnant women with and without GDM.
Methods: This comparative descriptive study was conducted on 240 pregnant women with gestational age of 22-32 weeks referring to health centers of Tehran ShahidBeheshti University of Medical Sciences in 2016. Case group consisted of 120 pregnant women with Fasting Blood Sugar>120 or Glucose Challenge Test>140 or abnormal Glucose Tolerance Test. Control group included 120 healthy pregnant women with normal blood sugar. Data collection tool were Pittsburgh Sleep Quality Index, Depression Anxiety Stress Scales- 21 and demographic characteristic questionnaires which were completed through interview. Data were analyzed using SPSS software (version 16), Mann-Whitney test and independent t test. P<0.05 was considered statistically significant.
Results: Mean total sleep score was 17.37±5.79 in healthy women and 13.42±9.32 in women with GDM. Statistical significant difference was observed between two groups in terms of age, number of pregnancy and number of abortion (P<0.05). Mean scores of depression, anxiety, and stress were higher in women with GDM. Statistical significant difference was observed between two groups in terms of subjective sleep quality (P=0.005), sleep duration (P<0.001), and total score of sleep quality (P<0.001).
Conclusion: Gestational diabetes can affect some dimensions of sleep. Sleep quality is lower in pregnant women with GDM than healthy pregnant women.مقدمه: اختلالات خواب، از مشکلات شایع دوران بارداری است. دیابت بارداری نیز در ایران در حال افزایش است. جهت یافتن این موضوع که آیا دیابت بارداری میتواند سبب اختلال خواب در دوران بارداری شود؟، مطالعه حاضر با هدف مقایسه اختلالات خواب در زنان باردار مبتلا و غیرمبتلا به دیابت بارداری انجام شد.
روشکار: این مطالعه توصیفی مقایسهای در سال 1395 بر روی 240 زن با سن حاملگی 32-22 هفته مراجعهکننده به مراکز بهداشتی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی شهر تهران انجام شد. 120 زن باردار دارای FBS بیشتر از 120 یا GCT بیشتر از 140 یا GTT مختل را گروه مورد و 120 زنان باردار سالم با قندخون نرمال را گروه کنترل تشکیل دادند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه استاندارد کیفیت خواب پیتزبورگ، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس DASS-21و پرسشنامه مشخصات دموگرافیک بود که از طریق مصاحبه تکمیل شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای منویتنی و تی مستقل انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین نمره خواب زنان سالم 79/5±37/17 و میانگین نمره خواب زنان دیابتی 32/9±42/13 بود. بین دو گروه از نظر سن، تعداد بارداری و تعداد سقط اختلاف آماری معنیداری وجود داشت (05/0p<). میانگین نمرات افسردگی، اضطراب و استرس در زنان مبتلا به دیابت بارداری، بیشتر بود. بین دو گروه از نظر کیفیت ذهنی خواب (005/0=p)، مدت زمان خواب (001/0>p) و نمره کیفیت خواب کل (001/0>p)، اختلاف آماری معنیداری مشاهده شد.
نتیجهگیری: دیابت بارداری میتواند بر روی برخی حیطههای خواب اثرگذار باشد. کیفیت خواب در زنان باردار دیابتی کمتر از زنان باردار سالم است.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993211220190220The Effect of knee - chest position on turning breech to cephalic presentation in pregnant women: randomized clinical trialتأثیر وضعیت زانویی - سینهای بر چرخش نمایش بریچ به سفالیک در زنان باردار: کارآزمایی بالینی تصادفیسازی شده57641266510.22038/ijogi.2019.12665FAمریم تفضلیفردانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-7231-9649معصومه کردیاستادیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-9123-3103دکتر سلمه دادگراستادیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-6355-0622دکتر حبیبالله اسماعیلیاستاد گروه آمار زیستی و اپیدمیولوژی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر معصومه میرتیموریدانشیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-1775-6309Journal Article20181201Introduction: Breech presentation is one of the most abnormal presentations of fetus at term pregnancy, and cesarean delivery is performed in most cases. Positioning techniques is one of the methods which is recommended to turn breech presentation into cephalic presentation. This study was performed with aim to determine the effect of knee-chest position on breech presentation turning to cephalic presentation in pregnant women. <br />Methods: This randomized clinical trial was conducted on 84 pregnant women with breech presentation and gestational age of 34-36 years referred to health centers of Mashhad in 2016-2017. The subjects were randomly divided into intervention and control groups. The intervention group, in addition to routine prenatal care, performed knee-chest position for 10-15 minutes for ten days, three times daily. The control group received routine care. The data collection tool was personal characteristics and midwifery information form, recording the mother's knee-chest position, and follow-up form. The fetus presentation was screened immediately after intervention and during delivery in both groups. Data were analyzed using SPSS software (version 23), independent t-test, Chi-square, Fisher exact test, Mann-Whitney test and logistic regression. P < 0.05 was considered statistically significant. <br />Results: The results of logistic regression showed that immediately after the intervention, the mothers of the intervention group had 3.8 times of the chances of fetus presentation turning to cephalic than the women in the control group (confidence interval: 1.467-16.415, OR=3.8, P=0.01). Also, this chance was 3.43 times during delivery (confidence interval: 1.095-10.745, OR=3.43, P=0.034). <br />Conclusion: The mother’s knee-chest positioning can turn breech presentation to cephalic. Therefore, it is recommended to use this position along with other prenatal care for qualified mothers in health care centers.مقدمه: نمایش بریچ، یکی از نمایشهای غیرطبیعی شایع جنین در زمان ترم است و در اکثر موارد، زایمان به روش سزارین انجام میشود. تکنیکهای وضعیتگیری، یکی از روشهایی است که برای چرخش نمایش بریچ به سفالیک مطرح شده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر وضعیت زانویی - سینهای بر چرخش نمایش بریچ به سفالیک در زنان باردار انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده در سال 96-1395 بر روی 84 زن باردار با نمایش بریچ و سن حاملگی 36-34 هفته مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر مشهد انجام شد. افراد بهروش تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. گروه مداخله علاوه بر مراقبت معمول دوران بارداری، بهمدت 10 روز و هر روز 3 مرتبه و بهمدت ۱۵-۱۰ دقیقه در وضعیت زانویی سینهای قرار گرفتند و در گروه کنترل، مراقبت معمول انجام شد. ابزار گردآوری دادهها، فرم اطلاعات فردی مامایی، ثبت قرارگیری مادر در وضعیت زانویی سینهای و فرم پیگیری بود. نمایش جنین بلافاصله بعد از مداخله و در زمان زایمان در هر دو گروه بررسی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 23) و آزمونهای آماری تی مستقل، کای دو، تست دقیق فیشر، منویتنی و رگرسیون لجستیک انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: بر اساس نتایج رگرسیون لوجستیک، مادران گروه مداخله بلافاصله بعد از مداخله 8/3 برابر زنان گروه کنترل شانس تبدیل نمایش جنین به سفالیک را داشتند (415/16-467/1 با فاصله اطمینان، 8/3=OR، 01/0=p)، همچنین این شانس در زمان زایمان برابر 43/3 بود (745/10- 095/1 با فاصله اطمینان، 43/3=OR، 034/0=p).<br /> نتیجهگیری: قرارگیری مادر در وضعیت زانویی - سینهای، میتواند سبب چرخش نمایش بریچ به سفالیک گردد، لذا استفاده از این وضعیت برای مادران واجد شرایط در کنار سایر مراقبتهای بارداری در مراکز بهداشتی درمانی پیشنهاد میگردد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993211220190220Vaginal delivery Postpartum Hemorrhage: Incidence, Risk Factors, and Causesخونریزی بعد از زایمان واژینال: بروز، علل و عوامل خطر65761266710.22038/ijogi.2019.12667FAنازپری عاشوریدانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-5366-8157معصومه کردیاستادیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران0000-0002-9123-3103دکتر محمدتقی شاکریاستاد گروه آمار زیستی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-0064-6085دکتر فاطمه تارادانشیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات ایمنی بیمار، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-1692-4083Journal Article20181201Introduction: Postpartum hemorrhage is considered as one of the major causes of maternal mortality in the world. Identification of women at risk of postpartum hemorrhage prepares the medical team for faster therapeutic decisions which can reduce maternal complications. This study was performed with aim to identify the risk factors of vaginal delivery postpartum hemorrhage.
Methods: This cross-sectional analytic study was performed on 600 women referred to Omol-Banin Hospital of Mashhad in 2017. After delivery, the researcher measured and recorded lost blood volume in mothers via plastic blood collection bags and pads within 4 hours after delivery. Data were analyzed by SPSS software (version 25) and Mann-Whitney, independent t, Chi-square, and Fisher Exact tests. P<0.05 was considered statistically significant.
Results: PPH occurred in 33.3% of deliveries in this study. The results of the logistic regression test showed significant relationship between PPH and nulliparity (OR:5.987،CI:1.870-8.821)، hemoglobin level (OR:1.849،CI:1.677-2.890)، platelet levels (OR:2.955،CI:1.989-3.001)، Afghan race (OR:3.645،CI:1.141-8.644)، Barbarian race (OR:5.958،CI:3.452-6.645)، history of PPH(OR:4.562، CI:1.570-6.597)، preeclampsia(OR:20.126،CI:3.831-21.114)، duration of the second stage (OR:4.452،CI:2.265-5.674)and third stage(OR:3.620،CI:1.857-6.325) of labor، consumption of Magnesium sulfate(OR:67.107،CI:60.471-69.101)، uterine fundal pressure(OR:4.941،CI:3.305-5.903)، use of vacuum(OR:14.123،CI:10.003-18.831)، episiotomy(OR:2.143،CI:2.136-3.349)، genital tract tears(OR:17.889،CI:14.152-18.950), neonatal birth weight(OR:4.025،CI:3.641-6.850)، placenta weight(OR:3.988،CI:2.980-3.997)، and courage (OR:15.005،CI:13.520-15.224) were each associated with an increased odds of PPH.
Conclusion: The most important cause of postpartum hemorrhage is uterine atony and the most important risk factors are nulliparity، Afghan and Barbarian race، history of PPH، preeclampsia، increased duration of the second and third stage of labor، consumption of Magnesium sulfate، uterine fundal pressure، use of vacuum، genital tract tears، placenta weight، neonatal birth weight and courage.مقدمه: خونریزی بعد از زایمان، یکی از علل عمده مرگومیر مادران در سراسر جهان است. شناسایی زنان در معرض خطر خونریزی بعد از زایمان، تیم پزشکی را برای تصمیمگیریهای درمانی سریعتر که میتواند عوارض مادری را کاهش دهد، آماده میسازد، لذا مطالعه حاضر با هدف شناسایی عوامل خطر خونریزی بهدنبال زایمان واژینال انجام شد.
روشکار: این مطالعه تحلیلی مقطعی در سال 1396 بر روی 600 زن مراجعهکننده به بیمارستان امالبنین (س) مشهد انجام شد. برای تعیین میزان خونریزی، پژوهشگر پس از زایمان نوزاد با استفاده از کیسه پلاستیکی جمعآوری خون و پد به مدت 4 ساعت، حجم خون از دست رفته مادر را اندازهگیری و ثبت کرد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 25) و آزمونهای منویتنی، تی مستقل، کای اسکوئر و دقیق فیشر انجام گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: خونریزی بعد از زایمان در 3/33% زایمانهای انجامشده در این مطالعه رخ داد. بر اساس نتایج حاصل از رگرسیون لوجستیک، بین نولی پاریتی (821/8-870/1:CI، 987/5:OR)، میزان هموگلوبین (890/2-677/1:CI، 849/1:OR) و پلاکت (001/3-989/1:CI، 955/2:OR)، نژاد افغانی (644/8-141/1:CI، 645/3:OR) و بربر (645/6-452/3:CI، 958/5:OR)، سابقه خونریزی بعد از زایمان (597/6-570/1:CI، 562/4:OR)، پرهاکلامپسی (114/21-831/3:CI، 126/20:OR)، طول مرحله دوم (674/5-265/2:CI، 452/4:OR) و سوم (325/6-857/1:CI، 620/3:OR) زایمان، مصرف منیزیم سولفات (101/69-471/60:CI، 107/67:OR)، فشار قله رحم (903/5-305/3:CI، 941/4:OR)، زایمان با واکئوم (831/15-003/10:CI، 123/14:OR)، اپیزیاتومی (349/3-136/2:CI، 143/2:OR)، پارگیهای دستگاه تناسلی (950/18-152/14:CI، 889/17:OR)، وزن جفت (997/3-980/2:CI، 988/3:OR)، وزن نوزاد (850/6-641/3:CI، 025/4:OR)، کوراژ (224/15-520/13:CI، 005/15:OR) و خونریزی بعد از زایمان ارتباط آماری معناداری وجود داشت.
نتیجهگیری: مهمترین علت خونریزی بعد از زایمان، آتونی رحم و مهمترین عوامل خطر شامل: نولی پاریتی، نژاد افغانی و بربر، سابقه خونریزی بعد از زایمان، پرهاکلامپسی، افزایش طول مرحله دوم و سوم زایمان، مصرف منیزیم سولفات، فشار قله رحم، زایمان با واکئوم، پارگیهای دستگاه تناسلی، وزن جفت و نوزاد و کوراژ میباشد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993211220190220The Effect of Hot Ginger Compress (Zingiber officinale) on the severity of breast Engorgement in Lactating Womenتأثیر کمپرس گرم زنجبیل بر شدت احتقان پستان زنان شیرده77841267310.22038/ijogi.2019.12673FAمریم منظمیدانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-7325-0914صدیقه یوسفزادهاستادیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-5819-124xدکتر حسن رخشندهاستادیار گروه فارماکولوژی، مرکز تحقیقات فارماکولوژیک و گیاهان دارویی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، ایران.دکتر حبیبالله اسماعیلیاستاد گروه آمار زیستی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر ملیحه عافیتاستادیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-9630-6490Journal Article20181201Introduction: Breast engorgement is considered as one of the most common postpartum problems and one of the main causes of stopping breast feeding. It may be involved in nipple pain, nipple injury, and breast infections. Therefore, this study was performed with aim to determine the effect of Ginger warm compression on the severity of breast engorgement.
Methods: This clinical trial study was performed on 76 lactating women with breast engorgement referred to the obstetrics clinic and gynecology department of Imam Reza Hospital (Mashhad) in 2018. The subjects were randomly divided into two groups: Ginger warm compress and routine care. Severity of engorgement was determined by engorgement severity standard index. The treatment was performed three days a day for two days in both groups. Data related to the severity of engorgement before and after the intervention was analyzed by SPSS software (version 22) and Mann-Whitney, T-Paired, Independent T-test, Chi-square and ANOVA tests. P<0.05 was considered significant.
Results: Two groups were homogeneous in terms of the mean score of the severity of breast engorgement before the intervention. There was no significant difference between the two groups in the severity of right (p = 0.329) and left (p = 0.549) breast engorgement. The mean of total engorgement after intervention in right and left breast decreased in Ginger compression group and control group, but the effect of breast engorgement severity in Ginger compression group was significantly higher than control group(p<0.001).
Conclusion: Ginger compression is more effective than routine care in decreasing the severity of breast engorgement symptoms in lactating women.مقدمه: احتقان پستان، یکی از شایعترین مشکلات بعد از زایمان و یکی از علل اصلی توقف تغذیه با شیر مادر محسوب میشود و ممکن است در ایجاد درد نوک پستان، آسیب نوک پستان، عفونتهای پستان نقش داشته باشد، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر کمپرس گرم زنجبیل بر شدت احتقان پستان انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 1397 بر روی 76 زن شیرده مبتلا به احتقان پستان در درمانگاه مامایی و بخش زنان بیمارستان امام رضا (ع) مشهد انجام شد. افراد بهصورت تصادفی در دو گروه کمپرس گرم زنجبیل و مراقبتهای مرسوم قرار گرفتند. شدت احتقان پستان با استفاده از شاخص استاندارد شدت احتقان تعیین شد. درمان در هر دو گروه 3 بار در روز و بهمدت 2 روز انجام شد. دادههای جمعآوری شده مربوط بهشدت احتقان قبل و بعد از مداخله با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمونهای منویتنی، تی زوجی، تی مستقل، کای دو و آنالیز واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: دو گروه از نظر میانگین نمره شدت احتقان پستان قبل از شروع مداخلات همگن بودند و اختلاف معنیداری بین دو گروه در نمره شدت احتقان پستان راست (329/0=p) و چپ (549/0=p) مشاهده نشد. میانگین شدت کل احتقان بعد از مداخله در پستان راست و چپ در گروه کمپرس گرم زنجبیل و گروه کنترل کاهش یافت، ولی تأثیرگذاری شدت احتقان پستان در گروه کمپرس گرم زنجبیل بهطور معنیداری بیشتر از گروه کنترل بود (001/0p<).
نتیجهگیری: استفاده از کمپرس گرم زنجبیل نسبت به مراقبتهای مرسوم (کمپرس گرم) بر کاهش شدت علائم احتقان پستان در زنان شیرده مؤثرتر میباشد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993211220190220Antibody against Human Leukocyte Antigens in female blood donors with and without previous abortionآنتیبادیهای ضد آنتیژنهای سازگاری بافتی در زنان اهداءکننده خون با و بدون سابقه سقط85931267910.22038/ijogi.2019.12679FAمحبوبه مستخدمینکارشناس بیولوژی، مرکز تحقیقات انتقال خون، تهران، ایران.0000-0003-4614-6294دکتر مژگان شایگاندانشیار گروه ایمونوهماتولوژی، مرکز تحقیقات انتقال خون، مؤسسه عالی آموزشی و پژوهشی طب انتقال خون، تهران، ایران.0000-0002-5363-8257لیلا کسراییاندانشیار گروه میکروبشناسی، مرکز تحقیقات انتقال خون، مؤسسه عالی آموزشی و پژوهشی طب انتقال خون، شیراز، ایران.عطیه خسرویدانشجوی کارشناسی ارشد هماتولوژی، مرکز تحقیقات ایمونولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، ایران.دکتر فاطمه یاریدانشیار گروه ایمونولوژی، مرکز تحقیقات انتقال خون، مؤسسه عالی آموزشی و پژوهشی طب انتقال خون، تهران، ایران.شهرزاد شایگانکارشناس ارشد زیستشناسی/ میکروبیولوژی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه آزاد اسلامی، شهرگچساران، ایرانJournal Article20181128Introduction: Antibodies against Human leukocyte antigen (HLA) is produced following blood transfusion, pregnancy or organ transplants. These antibodies are involved in abortion and even present in non-allommunized healthy people. Anti-HLA antibodies lead to some complications of blood transfusion; therefore, this study was performed with aim to determine the frequency of HLA antibodies among blood donors focusing on females (with and without previous pregnancy and abortion). <br />Methods: In this descriptive survey which was performed in 2016,214 blood donors referring to Tabriz blood transfusion center with age range of 18-62 years, including 57 females (26.6%) with age range of 23-59 years (mean age of 38.7 ± 9.3 years) and 157 male (73.4%) with age range of 18-62 years (mean age of 36.2 ± 9.7 years) were evaluated. Panel Reactive Antibody (PRA) test by test by lymphocytotoxicity with complement (CDC) method was used to evaluate anti-leukocyte antibodies. Demographic information and the number of pregnancy/abortion were recorded in information forms. Data were analyzed by SPSS software (version 16) and Chi-square and Pearson correlation coefficient. PResults: 23 cases (10.75%) including 22 females (8 without and 14 with previous pregnancy and abortion) and one male had positive results for PRA, and the others were negative. The frequency of positive results of PRA were higher in women (P <0.0001). No relationship was found between these antibodies and pregnancy number, but the frequency of HLA antibody and PRA positive cases was significantly different between women with and without history of abortion (P <0.001) and was significantly associated with the number of abortion (r=0.52, p<0.0001). <br />Conclusion: The number of abortion affects sensitization or immunization during pregnancy. Increasing the number of abortions increases the likelihood of immunization. These antibodies were seen in healthy subjects without history of pregnancy and even in men. The decision to evaluate the plasma of men and women without previous pregnancy prior to injection requires cost-benefit studies.مقدمه: آنتیبادیهای ضد آنتیژنهای سازگاری بافتی (HLA) طی آلوایمونیزاسیون به دنبال انتقال خون، حاملگی و یا پیوند اعضاء تولید میشوند. این آنتیبادیها در سقط دخالت دارند و در افراد سالم غیرآلوایمونیزه نیز گزارش شدهاند. آنتیبادیهای ضد HLA منجر به برخی عوارض انتقال خون میشوند، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی فراوانی آنتیبادیهای مذکور در اهداءکنندگان خون با تمرکز بر زنان (با و بدون سابقه حاملگی و سقط قبلی) انجام شد.<br /> روشکار: در این مطالعه توصیفی که در سال 1395 انجام شد، 214 فرد اهداءکننده خون مراجعهکننده به مرکز انتقال خون تبریز در محدوه سنی 62-18 سال شامل 57 زن (6/26%) با محدوده سنی 59-23 سال (با میانگین سن 3/9±7/38) و 157 مرد (4/73%) با محدوده سنی 62-18 سال (با میانگین سن 7/9±2/36 سال) مورد بررسی قرار گرفتند. برای بررسی آنتیبادیهای ضدگلبولهای سفید با استفاده از آزمایش PRA بهروش لنفوسایتوتوکسیسیتی با کمپلمان (CDC) مورد ارزیابی قرار گرفتند. اطلاعات دموگرافیک، تعداد حاملگی و سقط در زنان در فرم اطلاعاتی یادداشت شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای کای دو و ضریب همبستگی پیرسون انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: 23 نفر (75/10%) شامل 22 زن (8 نفر بدون و 14 نفر دارای سابقه حاملگی و سقط) و یک مرد، واکنش مثبت PRA داشته و سایر افراد منفی بودند. فراوانی موارد مثبت PRA در زنان بیشتر بود (0001/0p<). این آنتیبادیها در زنان با سابقه قبلی حاملگی با تعداد حاملگی ارتباطی نداشتند، اما وفور آنتیبادی HLA و شدت واکنش مثبت PRA در دو گروه زنان با سابقه و بدون سابقه سقط اختلاف معناداری داشت (001/0p<) و با تعداد سقط نیز ارتباط داشت (0001/0p<، 52/0=r).<br /> نتیجهگیری: تعداد سقط بر حساس شدن و یا ایمونیزاسیون طی حاملگی اثر دارد. با افزایش تعداد سقط، احتمال ایمونیزاسیون بیشتر میشود. این آنتیبادیها در زنان سالم بدون سابقه حاملگی و مردان نیز مشاهده شد. تصمیم به ارزیابی پلاسمای مردان و زنان بدون سابقه قبلی حاملگی، قبل از تزریق نیاز به مطالعات سود و صرفه دارد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993211220190220Prevalence of urinary incontinence in Iranian women: systematic review and meta-analysisبررسی شیوع بیاختیاری ادرار در زنان ایرانی: مرور سیستماتیک و متاآنالیز941021268410.22038/ijogi.2019.12684FAفهیمه رشیدیدانشجوی دکترای تخصصی بهداشت باروری، کمیته تحقیقات دانشجویی، مرکز تحقیقات مامایی و بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0002-5050-9222دکتر سپیده حاجیاندکترای تخصصی بهداشت باروری، مرکز تحقیقات مامایی و بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران ایران.0000-0002-3368-0036دکتر سودابه درویشاستادیار گروه زنان و زایمان، فلوشیپ جراحیهای ترمیمی و اصلاحی اختلالات کف لگن و بیاختیاریهای ادراری، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.دکتر حمید علوی مجداستاد گروه آمار زیستی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.Journal Article20181201Introduction: Urinary incontinence is one of the priorities in the field of health because it has a significant impact on quality of life. Women with incontinence problem usually live in silence. Awareness of the precise prevalence rate will help to perform the proper interventions at the right time. Therefore, this study was performed with aim to determine the prevalence of urinary incontinence in Iranian women.
Methods: In this systematic review and meta-analysis, the articles were searched in databases of Pubmed, Scopus, Magiran, SID, Cochran, and Google Scholar by the keywords of urinary incontinence, prevalence, frequency, women, stress urinary incontinence, urge urinary incontinence, Mixed incontinence, and all the possible combinations with OR, AND. Chi-square and I2 indices were used to calculate heterogeneity of studies. Egger and Begg tests were used to evaluate the release bias. Data were analyzed by Stata software (version 11).
Results: A total of 10 studies entered to the study which had 5008 participants. The estimation of the overall prevalence of urinary incontinence was 46% (confidence interval of 95%: 30-62), stress urinary incontinence was 34% (confidence interval of 95%: 27-42), urge urinary incontinence was 19% (confidence interval of 95%: 12-26), and mixed urinary incontinence was 24% (confidence interval of 95%: 11-37).
Conclusion: The overall incidence of urinary incontinence in Iranian women is 46%, which indicates the urgent need for attention to this problem.مقدمه: بیاختیاری ادرار، یکی از اولویتهای حوزه سلامت معرفی شده است؛ چراکه بر کیفیت زندگی تأثیر بسزایی دارد. زنان با مشکل بیاختیاری معمولاً در سکوت زندگی میکنند. آگاهی از میزان دقیق شیوع کمک میکند تا مداخلات صحیح و در زمان مناسب انجام شود، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی شیوع بیاختیاری ادرار در زنان ایرانی انجام گرفت.
روشکار: در این مطالعه مرور سیستماتیک و متاآنالیز جهت جستجوی مقالات، پایگاههای اطلاعاتی PubMed،Scopus ، Magiran، SID، Cochran و موتور جستجوی Google Scholar با کلید واژههای فارسی: بیاختیاری ادرار، شیوع، فراوانی، زنان، بیاختیاری استرسی ادرار، بیاختیاری فوریتی، بیاختیاری ترکیبی، تنها و با یکدیگر و کلید واژههای انگلیسی urinary incontinence، prevalence، women، frequency، Iran، stress urinary incontinence، urge، Mixed incontinence و تمام ترکیبات احتمالی با کمک عملگرهای OR و ANDمورد جستجو قرار گرفتند. برای محاسبه ناهمگنی مطالعات از آزمون کای دو و شاخص I<sup>2</sup> و جهت بررسی سوگیری انتشار از آزمونهای ایگر و بگ استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با نرمافزار Stata (نسخه 11) انجام شد.
یافتهها: در مجموع 10 مطالعه وارد متآنالیز شدند که 5008 شرکت کننده داشتند. برآورد شیوع کلی بیاختیاری ادرار 46% (فاصله اطمینان 95%: 62-30%)، استرسی 34% (فاصله اطمینان 95%: 42-27)، فوریتی 19% (فاصله اطمینان 95%: 26-12) و ترکیبی 24% (فاصله اطمینان 95%: 37-11) بود.
نتیجهگیری: شیوع کلی بیاختیاری ادرار در زنان ایرانی 46% است که نشاندهنده نیاز مبرم توجه به این مشکل است.