Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320620170823Comparison of carotid artery intima media thickness in preeclamptic patients with healthy normotensive pregnant womenمقایسه ضخامت اینتیما مدیای شریان کاروتید در زنان مبتلا به پرهاکلامپسی و زنان باردار سالم با فشارخون طبیعی17931910.22038/ijogi.2017.9319FAملیحه عافیتاستادیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران0000-0001-9630-6490احسان اسماعیلپورمتخصص رادیولوژی، بیمارستان سجادیه، تربت جام، ایران.لیدا جراحیدانشیار گروه پزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.لیلا پورعلیاستادیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-5663-5994گلناز ایرانمنشدستیار تخصصی رادیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.نوید دقیقیدستیار تخصصی رادیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.پروانه لایقاستادیار گروه رادیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20170601Introduction: Preeclampsia is a multisystem disorder with unknown etiology which raises the risk of developing cardiovascular diseases in later life. On the other hand , recent studies have shown that increase in Carotid intima-media thickness (IMT) could be an independent predictor for early detection of atherosclerotic cardiovascular Diseases. According to Endothelial dysfunction as a common pathogenetic mechanism in preeclampsia and atherosclerotic process, we compared the carotid IMT of women with preeclampsia to healthy controls.
Methods and Materials: In this cross-sectional study in the years 1394-95, IMT of common carotid artery was measured by ultrasonography in 30 pregnant women who admitted due to preeclampsia , 30 healthy pregnant women and 30 healthy non-pregnant women who were matched for age and gestational age. Then the data were coded and imputed to the software. Statistical analysis was done using SPSS software (version 11.5) and appropriate statistical tests. The level of statistical significance considerate as lower than 0.05.
Results: The Mean IMT of carotid arteries was 0.77 ± 0.29 mm in pregnant women with preeclampsia , 0.52± 0.09 mm in healthy normotensive pregnant women and 0.55± 0.07 mm in healthy non-pregnant women with significant statistical difference among three groups.p value:<0.001).
Conclusion: The results of this study showed that IMT as an important and independent marker in the early prediction of atherosclerotic cardiovascular disease in women with preeclampsia is significantly higher than the control groups. Considering the association between increased IMT and higher risk of atherosclerotic diseases, we suggest that women with preeclampsia should be assessed for early detection of atherosclerotic cardiovascular diseases as a high risk group.مقدمه: پرهاکلامپسی یک اختلال چندسیستمی با علتشناسی نامعلوم است که به نظر میرسد در درازمدت میتواند افراد مبتلا را در معرض خطر ابتلاء به بیماریهای قلبی - عروقی قرار دهد. از سوی دیگر در مطالعات اخیر به افزایش ضخامت اینتیما مدیا شریان کاروتید (IMT) بهعنوان ریسک فاکتوری مستقل، در پیشگویی زودرس ابتلاء به بیماریهای آترواسکلروتیک قلبی عروقی اشاره شده است. با توجه به اختلال فونکسیون آندوتلیوم بهعنوان مکانیسم پاتوژنتیک مشترک در روند تغییرات آترواسکلروتیک و پرهاکلامپسی، مطالعه حاضر با هدف مقایسه ضخامت اینتیما مدیا شریان کاروتید در زنان مبتلا به پرهاکلامپسی و کنترل سالم انجام شد.
روشکار: در این مطالعه مقطعی که در سال 95-1394 انجام شد، ضخامت اینتیما مدیا عروق کاروتید مشترک با استفاده از سونوگرافی در 30 زن باردار مبتلا به پرهاکلامپسی، 30 زن باردار سالم با فشار خون طبیعی و 30 زن سالم غیر باردار که از نظر سن و سن بارداری همسان بودند، اندازهگیری شد، سپس میانگین آن در بین سه گروه مورد مقایسه قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 5/11) و آزمونهای کای اسکوئر، تست دقیق فیشر، کولموگروف- اسمیروف، آنووا و کروسکال والیس انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین IMT شریانهای کاروتید راست و چپ به ترتیب در گروه زنان باردار مبتلا به پره اکلامپسی (05/0±78/0 میلیمتر و 28/0±76/0 میلیمتر)، در زنان باردار سالم با فشار خون طبیعی (01/0±52/0 میلیمتر و 01/0±53/0 میلیمتر) و در زنان سالم غیر باردار (01/0±54/0 میلیمتر و 01/0±56/0 میلیمتر) بود که در گروه زنان باردار مبتلا به پره اکلامپسی تفاوت آماری معناداری با دو گروه دیگر وجود داشت (001/0>p).
نتیجهگیری: IMT به عنوان مارکری مهم و مستقل در پیشگویی زودرس بیماریهای آترواسکلروتیک قلبی عروقی، در زنان مبتلا به پرهاکلامپسی به طور بارزی بالاتر از دو گروه کنترل میباشد، از طرفی با توجه به ارتباط این فاکتور با خطر افزایش بیماریهای آترواسکلروتیک، منطقی است این زنان بهعنوان گروه پرخطر بیماریهای قلبی - عروقی در نظر گرفته شده و مورد بررسیهای غربالگری زودرس بیماریهای آترواسکلروتیک قلبی - عروقی قرار گیرند.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320620170823The relationship between Minor Ailments of Pregnancy and Quality of life in pregnant womenبررسی ارتباط بین شکایات شایع در دوران بارداری با کیفیت زندگی در زنان باردار821932010.22038/ijogi.2017.9320FAفاطمه زهرا کریمیاستادیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبت مبتنی بر شواهد، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-1515-4411سلمه دادگراستادیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-6355-0622محبوبه عبدالهیاستادیار گروه آمار زیستی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تربتحیدریه، تربتحیدریه، ایران.سمیه یوسفیکارشناس ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، بیرجند، ایران.مریم تولیتدانشجوی دکترای پرستاری، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، بیرجند، ایران.زهرا خسروی عنبرانکارشناس ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20170530Introduction: Physical and psychological changes during pregnancy lead to changes in pregnant mother's health behaviors and life style and has effects on physical, psychological and social health and eventually on her quality of life in different stages of pregnancy . This study was done with aim to determine the relationship between quality of life and minor ailments of pregnancy. <br />Methods: This cross-sectional study was performed on 199 pregnant women referred to health centers of Birjand University of Medical Sciences in 2014. Data collection tools included: researcher-made questionnaire consisting of demographic and midwifery information, minor ailments of pregnancy questionnaire, and shorted version of the quality of life standard questionnaire (SF-26). Data were analyzed by SPSS software (version 16) and using Pearson correlation coefficient and multiple linear regression analysis. PResults: The mean of overall satisfaction of life was 68.84±16.75 and the mean score of pregnant mothers' common complaints was 38.12±9.1. The most common complaint was related to fatigue (82.3%). Also, the results of Pearson correlation coefficient showed significant reverse correlation between minor ailments of pregnancy and the score of overall satisfaction of life (r = -0.34, p < 0.001), the score of physical (r = -0.425, p < 0.001), mental (r = -0.239, p < 0.001), social (r = -0.228, p = 0.002) and environmental (r = -0.161, p = 0.04) areas. The results of linear regression model showed that social support had positive effect on quality of life. So that mean score of quality of life in a group with average support was about 8 unit and in a group with high support was 11 unit more than a group with low level of support (p < 0.001). Also, with increasing pregnant mothers' common complaints, the mean score of quality of life decreased as 0.57 unit that was statistically significant (p < 0.001). <br />Conclusion: The incidence of ailments during pregnancy has a remarkable effect on pregnant women's quality of life. So, the health workers' attention to these complaints and planning for care and health measurements for control and support of others can be effective on pregnant women's quality of life.مقدمه: تغییرات جسمانی و روانشناختی دوران بارداری بر کیفیت زندگی زنان باردار تاثیر میگذارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین کیفیت زندگی و شکایات شایع دوران بارداری انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه مقطعی در سال 1393 بر روی 199 نفر از زنان باردار مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند انجام گرفت. گردآوری دادها با استفاده از پرسشنامه شکایات شایع دوران بارداری و پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و ضریب همبستگی پیرسون و مدل رگرسیون خطی چندگانه انجام شد.<br /> یافتهها: در این مطالعه میانگین نمره رضایتمندی کلی از زندگی 75/16±84/68 و میانگین نمره شکایتهای شایع مادران باردار 1/9±12/38 بود. بر اساس نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون بین نمره شکایات شایع دوران بارداری با نمره رضایتمندی کلی از زندگی (34/0- =r، 001/0>p) و نمره حیطههای جسمی (425/0- =r، 001/0>p)، روحی (239/0- =r، 001/0>p)، اجتماعی (228/0- =r، 002/0>p) و محیطی (161/0- =r، 04/0>p) همبستگی معکوس و معناداری وجود داشت. همچنین بر اساس نتایج رگرسیون خطی، حمایت اطرافیان اثر مثبت بر کیفیت زندگی داشت؛ بهطوریکه میانگین نمره کیفیت زندگی در گروهی با حمایت متوسط حدود 8 واحد و در گروهی با حمایت بالا حدود 11 واحد بیشتر از گروه با حمایت پایین بود (001/0>p). همچنین با افزایش شکایات شایع دوران بارداری میانگین نمره کیفیت زندگی 57/0 کاهش یافت که این تفاوت از نظر آماری معنیدار بود (001/0>p).<br /> نتیجهگیری: شکایات دوران بارداری اثر قابل ملاحظهای بر کیفیت زندگی زنان باردار دارد، لذا توجه مراقبین بهداشتی به این شکایات و برنامهریزی در جهت اقدامات مراقبتی برای کنترل آن و حمایت اطرافیان میتواند بر کیفیت زندگی زنان باردار، تأثیر بسزایی داشته باشد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320620170823Evaluation of Mothers' knowledge of neonatal care who referred to university maternities of Mashhad in 2014بررسی سطح آگاهی مادران مراجعه کننده به زایشگاههای دانشگاهی شهر مشهد از مراقبتهای دوره نوزادی در سال 13931723932110.22038/ijogi.2017.9321FAرزیتا داودیپزشک عمومی (MPH)، مرکز تحقیقات ایمنی بیمار، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.فاطمه تارادانشیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات ایمنی بیمار، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-1812-1209معصومه میرتیموریدانشیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات ایمنی بیمار، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-1775-6309سلمه دادگردانشیار گروه بهداشت باروری، مرکز تحقیقات ایمنی بیمار، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-6355-0622رباب لطیفنژاددانشیار گروه بهداشت باروری، مرکز تحقیقات ایمنی بیمار، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.آزاده سلطانیفرپزشک عمومی (MPH)، مرکز تحقیقات ایمنی بیمار، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.شقایق رحمانیپزشک عمومی، مرکز تحقیقات ایمنی بیمار، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.گلناز صبوریپزشک عمومی، مرکز تحقیقات ایمنی بیمار، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.مریم زارع حسینیکارشناس ارشد مدیریت، مرکز تحقیقات ایمنی بیمار، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.نفیسه ثقفیدانشیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات ایمنی بیمار، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.تکتم حسیننژادمتخصص پزشکی هستهای، مرکز تحقیقات ایمنی بیمار، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.محبوبه اسدیکارشناس ارشد مدیریت، مرکز تحقیقات ایمنی بیمار، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20170531Introduction: Children are important component of future society and providing their health care is a national investment. With regard to close contact between mother and child, so, improving the mothers’ knowledge about neonatal care and the risk factors can be effective to prevent neonatal mortality and morbidity. This study was performed with aim to evaluate mothers’ knowledge about neonatal care in three educational hospitals of Mashhad University of Medical Sciences.
Methods: This cross-sectional study was conducted in 2014 on 784 pregnant women referred to maternity wards of Omolbanin, Emam reza and Ghaem hospitals. The data collection tool was a researcher-made questionnaire on neonatal care. Data were analyzed by SPSS software (version 16) and using t-tests, Chi-square and ANOVA. P< 0.05 was considered significant.
Results: The knowledge of 50 mothers (6.4%) about neonatal care was poor, 430 (54.8%) moderate and 295(37.6%) good. The mothers with diploma level education had the highest level of knowledge than other mothers. There was significant relationship between mother's level of education, job and mode of delivery with mothers' knowledge about neonatal care (P=0.005).
Conclusion:Due to the effect of mothers' knowledge in the prevention of neonatal disease and mortality, it is better to focus more on educating mothers, especially in the field of mother’s diet and exercise, nipple cracking, and safe drugs during breastfeeding for all mothers.مقدمه:کودکان آیندهسازان جامعه هستند و تأمین سلامت کودکان یک سرمایهگذاری ملی و سازنده است. از آنجایی که مادران بیشترین تماس را با نوزادان دارند، بالا بودن آگاهی آنها در زمینه مراقبتها و عوامل خطر دوره نوزادی میتواند در پیشگیری از مرگومیر نوزادان بسیار مؤثر باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان آگاهی مادران از مراقبتهای نوزادی در سه بیمارستان آموزشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد.
روشکار: این مطالعه مقطعی در سال 1393 بر روی 784 مادر باردار مراجعه کننده به زایشگاههای بیمارستانهای امالبنین (س)، امام رضا (ع) و قائم (عج) انجام شد. ابزار گردآوری دادهها در این مطالعه، پرسشنامه پژوهشگر ساخته در خصوص مراقبتهای دوره نوزادی بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای تی، کای اسکوئر و آنووا انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها:در این مطالعه 50 نفر (4/6%) از مادران در مورد مراقبتهای دوره نوزادی آگاهی ضعیف، 430 نفر (8/54%) آگاهی متوسط و 295 نفر (6/37%) آگاهی خوب داشتند. مادران با سطح تحصیلات دیپلم بیشترین میزان آگاهی را نسبت به سایر مادران داشتند. بین میزان تحصیلات، شغل مادر و نوع زایمان با آگاهی مادران از مراقبتهای دوره نوزادی ارتباط معناداری وجود داشت (05/0=p).
نتیجهگیری: با توجه به تأثیر میزان آگاهی مادران در پیشگیری از بیماریها و مرگ و میر نوزادان، بهتر است تمرکز بیشتری بر آموزش مادران به خصوص در زمینه فعالیتهای ورزشی مادر و رژیم غذایی، ترک خوردگی سرپستان و داروهای بیخطر در دوران شیردهی برای تمام مادران معطوف شود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320620170823Comparison of Pregnancy Rate and Effective Factors following Fresh and Frozen Embryo Transfer in Women undergoing Assisted Reproductive Techniques (ART)مقایسه میزان حاملگی به دنبال انتقال جنین تازه و جنین منجمد شده در زنان تحت درمان با روشهای کمک باروری2430932210.22038/ijogi.2017.9322FAعزت شبانیرزیدنت زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.نیره خادماستاد گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.محمدتقی شاکریاستاد گروه آمار زیستی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20170524Introduction: Embryo cryopreservation is potentially the best method to increase pregnancy rate for the women at risk of OHSS (Ovarian Hyper stimulation Syndrome) and the women at risk of losing ovarian function. With regard to the importance of issue and increasing development in the world regarding to Embryo cryopreservation and following pregnancy, this study was performed with aim to compare pregnancy rate and effective factors following fresh and frozen embryos transfer in women undergoing Assisted Reproductive Techniques (ART) in Milad Infertility Center (Montaserieh).
Methods: This cohort study was performed on 200 infertile women who had referred to Mashhad Montaserieh Infertility Center during 2009-2010 for infertility treatment and were candidate for IVF/ICSI. Mature embryos of the patients were used in frozen and fresh groups for embryo transfer to uterus. Data was analyzed by SPSS software (version 11.5) and using Chi-square, independent t, and Kruskal Wallis test. P<0.05 was considered significant.
Results: From 200 infertile women, 80 cases (42%) had pregnancy which 43 (43%) were in fresh embryo group and 37 (37%) in frozen embryo group; the difference was not significant (P=0.38). Infertility causes, number of embryo cells and grading of transferred embryos, delivery complications, method of embryo transfer, number of fetuses obtained from delivery, and endometrial thickness were not statistically different between two groups (P=0.61). But, mean number of transferred embryo was statistically different between fresh embryo group and frozen embryo group (P<0.05), but this difference was not significant when non pregnant women were deleted and comparison among pregnant women was not significant (P=0.22).
Conclusion: There was no significant difference between fresh and frozen groups in terms of pregnancy rate and pregnancy complications (P=0.53).مقدمه: منجمد کردن رویانها بهصورت بالقوه بهترین راه برای افزایش میزان باروری برای زنان در معرض سندرم تحریک بیش از حد تخمدان و زنان در خطر از دست رفتن عملکرد تخمدان میباشد. با توجه به اهمیت موضوع و پیشرفتهای روزافزون در دنیا در زمینه جنینهای فریز و بارداری، مطالعه حاضر با هدف مقایسه میزان باروری و عوامل مؤثر بر آن به دنبال انتقال جنین تازه و جنین منجمد شده در زنان تحت درمان با روشهای کمک باروری انجام شد.
روشکار: این مطالعه همگروهی طی سالهای 89-1388 بر روی 200 زن نابارور که جهت درمان ناباروری به مرکز ناباروری منتصریه مشهد مراجعه کرده و کاندید IVF/ICSI بودند، انجام شد. رویانهای بیماران در گروههای تازه یا منجمد برای انتقال به رحم مورد استفاده قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 5/11) و آزمونهای کای اسکوئر، تی مستقل و کروسکال والیس استفاده شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: از 200 زن نابارور، 80 نفر (40%)اززنان باردار شدند که 43 نفر (43%) در گروه جنین تازه و 37 نفر (37%) در گروه جنین منجمد بودند که این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود (38/0=p). علل ناباروری، تعداد سلولهای جنین و grading جنینهای انتقال یافته، عوارض زایمانی، نحوه انتقال جنین، تعداد جنینهای حاصل از زایمان و ضخامت آندومتر بین دو گروه تفاوت معناداری نداشت (61/0=p). تفاوت میانگین تعداد جنینهای منتقل شده در دو گروه معنادار بود (05/0>p) که این تفاوت پس از حذف زنان حامله نشده و انجام مقایسه در زنان حامله شده، دیگر معنادار نبود (22/0=p).
نتیجهگیری: هیچ تفاوتی از نظر میزان حاملگی و عوارض بارداری بین دو گروه جنینهای فریز و جنینهای تازه وجود ندارد (53/0=p).Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320620170823Valerian effect on anxiety in postmenopausal womenتعیین تأثیر والرین بر اضطراب زنان یائسه3139932310.22038/ijogi.2017.9323FAشروین فروزانمهرمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج، کرج، ایران.طاهره زنده دلکارشناس ارشد مامایی، دانشکده مامایی و پرستاری، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.ماندانا میرمحمدعلیمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.سقراط فقیهزادهدانشیار گروه آمار زیستی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی زنجان، زنجان، ایران.Journal Article20170529Objective: Menopausal is one of the crisis’s of women life and the signs women experience in this period is one of important care challenges and one of its most important consequences could be known as the concealed anxiety came out the menopausal. So the present study is aimed to evaluate the effect of valerian on the anxiety of menopause women.
Methods: This study is the kind of observational and clinical random traits studies. Sample cases of this study divided into two 72 individual groups of treatment and control randomly and a cross over design was done between two groups in the second phase of study. In the each period of experiment the treatment group received 530 mg valerian contained capsules two times per day and the control group received placebo capsules with the same apparent features. To measure the females’ anxiety, Espiell Berger concealed anxiety questionnaire was used and the paired sample mean compare test and repeated measure tests were used to analyze data in the statistical software SPSS.
Results: Results showed that using valerian has no significant effect on decreasing anxiety but its effect in the second test level and after receiving placebo was found significant that shows the effective role of cure period time on the efficiency of this drug.
Conclusion: It seems that the cure period has elementary role in valerian effectiveness on the decrease of postmenopausal women’s anxiety. مقدمه: یائسگی، یکی از مهمترین بحرانهای زندگی زنان است و علائمی که زنان در این مرحله تجربه میکنند، از جمله چالشهای مهم مراقبتی میباشد و یکی از مهمترین پیامدهای آن، اضطراب پنهان ناشی از یائسگی است. چندی است که والرین به عنوان یکی از داروهای مورد توجه محققین و پزشکان برای کاهش عوارض دوره یائسگی مورد توجه قرار گرفته است و نتایج متناقضی نسبت به عملکرد این دارو به دست آمده است، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر والرین بر اضطراب زنان یائسه انجام شد.
روشکار: این مطالعه مداخلهای و کارآزمایی بالینی تصادفی در سال ۱۳۹۳ بر روی ۱۴۴ نفر از زنان یائسه تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. واحدهای پژوهش به دو گروه 72 نفری مداخله و کنترل تقسیم شده و درمان متقاطع بین دو گروه در دو مرحله صورت گرفت. در هر نوبت آزمایش، گروه مداخله در هر روز دو نوبت کپسولهای 530 میلیگرمی حاوی والرین و گروه کنترل کپسولهای پلاسبو با ویژگیهای ظاهری مشابه دریافت کردند. به منظور سنجش اضطراب زنان از پرسشنامه اضطراب پنهان اشپیل برگر استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه ۲۰) و آزمونهای مقایسه میانگین زوجی و اندازههای تکراری استفاده شد.
یافتهها: استفاده از والرین تأثیر معناداری بر کاهش اضطراب زنان یائسه نداشت، اما تأثیر آن در مداخله دوم و پس از دریافت دارونما معنادار بود (003/0=p) که نشان از نقش مؤثر طول دوره درمان بر اثربخشی این دارو دارد.
نتیجهگیری: والرین بر کاهش اضطراب زنان یائسه مؤثر است و به نظر میرسد که طول دوره درمان نقش تعیین کنندهای در تأثیرگذاری والرین بر کاهش اضطراب زنان یائسه داشته باشد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320620170823Diagnostic value of Transvaginal Ultrasonography in abnormal uterine bleeding compared with Dilatation and Curettage in perimenopausal womenمقایسه ارزش تشخیصی سونوگرافی ترانس واژینال در تشخیص خونریزی غیرطبیعی رحمی در مقایسه با دیلاتاسیون و کورتاژ در زنان حوالی سنین یائسگی4049932410.22038/ijogi.2017.9324FAحبیبه صالحی عالیکارشناس ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی اردبیل، اردبیل، ایران.رقیه درگاهیاستادیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اردبیل، اردبیل، ایران.فرحوش پرویندرآبادکارشناس ارشد پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی اردبیل، اردبیل، ایران.پوران اخوان اکبریدانشجوی دکترای تخصصی بهداشت باروری، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.سولماز فتحیکارشناس ارشد مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اردبیل، اردبیل، ایران.Journal Article20170530Introduction: Abnormal uterine bleeding (AUB) is a common gynecological problem in peri-menopausal women which needs proper evaluation. Diagnostic procedures for detection of uterine pathological lesions include endometrial biopsy, Transvaginal ultrasonography, diagnostic hysteroscopy and dilation and curettage (D&C). Regarding to the importance of uterine bleeding for proper treatment, this study was performed with aim to compare diagnostic value of Transvaginal ultrasonography with dilation and curettage (D&C).to determine the causes of abnormal uterine bleeding in perimenopausal women.
Methods: This descriptive-analytic study was performed on 94 women with abnormal uterine bleeding referred to Ardabil Alavi hospital from 2013 to 2015. After completing the demographic questionnaire, pelvic examination and Pap smear, transvaginal sonography (TVS) and dilatation and curettage (D&C) were performed for all patients. Data analysis was done using SPSS software (version18) and Cochrane test, determination of sensitivity and specificity and positive predictive value (PPV) and negative predictive value (NPV). P <0.05 was considered significant.
Results: Myoma was the most common pathological lesion in both TVS and D&C methods (65.9% and 60.6 %, respectively). Sensitivity of TVS for detecting of myoma and endometrial polyp were 59.5% and %51.2, respectively and the specificity was 83.2% and 72/5%, respectively. PPV and NPV of TVS for diagnosis of myoma were 42.2%, 57.4% and for diagnosis of endometrial polyp were 61.4% and 39.9%, respectively.
Sensitivity and specificity of TVS in the diagnosis of normal and abnormal bleeding) was 59.5% and 65.4%, respectively. PPV and NPV was 12.4% and 84.58%, respectively. The sensitivity and specificity of TVS in the correct diagnosis of patients with abnormal bleeding was 87.5% and 94.5%, respectively. PPV and NPV of TVS was 26.5% and 37.86%, respectively.
Conclusion: Due to the high sensitivity and specificity of transvaginal sonography in the correct diagnosis of abnormal bleeding and non-invasiveness and low cost of this method, it is suggested as the first step in the evaluation of patients with abnormal bleeding.مقدمه: خونریزی غیرطبیعی رحمی یک مشکل شایع در زنان اواخر سنین باروری میباشد که نیازمند ارزیابی مناسب است. اقدامات تشخیصی جهت کشف ضایعات پاتولوژیک رحم در این بیماران شامل بیوپسی آندومتر، سونوگرافی ترانس واژینال، هیستروسکوپی و (دیلاتاسیون و کورتاژ) D&C میباشد. با توجه به اهمیت ارزیابی خونریزی رحمی جهت درمان صحیح بیماری، مطالعه حاضر با هدف مقایسه ارزش تشخیصی سونوگرافی ترانس واژینال و دیلاتاسیون و کورتاژ در تعیین علل خونریزی غیر طبیعی رحمی در زنان حوالی سنین یائسگی انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه توصیفی - تحلیلی در سالهای 94-1392 بر روی 94 نفر از زنان دارای خونریزی غیرطبیعی رحمی مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی علوی اردبیل انجام شد. پس از تکمیل پرسشنامه اطلاعات فردی و انجام معاینه لگن و پاپ اسمیر، برای همه بیماران سونوگرافی ترانس واژینال و دیلاتاسیون و کورتاژ انجام شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 18) و آزمونهای کوکران، تعیین حساسیت و ویژگی و ارزش اخباری مثبت و منفی انجام گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: میوم شایعترین یافته پاتولوژیک در هر دو روش سونوگرافی ترانس واژینال و دیلاتاسیون کورتاژ (بهترتیب با 9/65% و 6/60%) بود. حساسیت سونوگرافی ترانس واژینال برای تشخیص میوم و پولیپ بهترتیب 5/59% و 2/51% و ویژگی آن 2/83% و 5/72% بود. ارزش اخباری مثبت و منفی روش سونوگرافی ترانس واژینال برای تشخیص میوم بهترتیب 2/42% و 4/57% و برای تشخیص پولیپ 1/61% و 9/39% بود. حساسیت و ویژگی سونوگرافی ترانس واژینال در تشخیص افراد نرمال از غیر نرمال بهترتیب 5/59% و 4/65% بود. ارزش اخباری مثبت و منفی نیز بهترتیب 4/12% و 58/84% بود. همچنین حساسیت و ویژگی روش سونوگرافی ترانس واژینال در تشخیص صحیح افرادی که دارای خونریزی غیرطبیعی بودند بهترتیب 5/87% و 5/94% گزارش شد. ارزش اخباری مثبت و منفی این روش نیز بهترتیب 5/26% و 86/37% بهدست آمد.<br /> نتیجهگیری: با توجه به حساسیت و ویژگی بالای سونوگرافی ترانس واژینال در تشخیص صحیح افراد غیرنرمال (دارای خونریزی غیرطبیعی) و هزینه پایین و غیرتهاجمی بودن، این روش بهعنوان اولین قدم برای بررسی بیماران دارای خونریزی غیرطبیعی پیشنهاد میشود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320620170823Effects of auriculotherapy on post cesarean anxietyبررسی تأثیر اوریکولوتراپی بر اضطراب پس از سزارین5060932510.22038/ijogi.2017.9325FAفاطمه سادات موسویدانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.ناهید گلمکانیاستادیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبت مبتنی بر شواهد، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.حمیدرضا بهرامی طاقانکیاستادیار گروه طب سنتی و مکمل، دانشکده طب سنتی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.آزاده ساکیاستادیار گروه آمار زیستی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-4144-5810فریده اخلاقیاستاد گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-2014-8494Journal Article20170531<strong>Introduction</strong><strong>: </strong>Post-cesarean anxiety is associated with increased pain, using analgesics and increased hospitalization time. Auriculotherapy may be useful as a complementary medicine to reduce anxiety. So, this study was performed with aim to evaluate the effects of auriculotherapy on anxiety in patients after cesarean section.
<strong>Methods:</strong> This two-group randomized clinical trial study was performed on 66 pregnant women who referred to Mashhad Omolbanin hospital for caesarean section in 2015. In the intervention group, 2-3 hours after the operation, Auriculotherapy (in shenmen, subcortex, uterus, pelvic and abdominal points) was performed for 20 minutes. Before, one and two hours after the intervention, anxiety was measured by Spielberger anxiety questionnaire and blood pressure and pulse rate were evaluated. Data were analyzed by SPSS software (version 16) and statistical tests of independent t-test, paired t-test, Chi-square and Fisher test. P<0.05 was considered significant.
<strong>Results:</strong> There were no significant differences between two groups in terms of demographic characteristics, mean of state and trait anxiety before cesarean and state anxiety before the intervention (after cesarean) (P>0.05). No significant difference was observed between two groups in terms of mean anxiety one hour after the intervention (P=0.332). Two hours after the intervention, anxiety reduced in auriculotherapy group, but increased in control group, although the difference was not significant (P=0.876). Also, no significant difference was found between two groups in terms of systolic and diastolic blood pressure and pulse rate (P>0.05).
<strong>Conclusion:</strong> The use of auriculotherapy has no effect on reducing maternal anxiety after cesarean up to two hours after the intervention; therefore, it is recommended to perform further studies regarding the effects of auriculotherapy on anxiety after cesarean for longer time follow-up.مقدمه: اضطراب پس از سزارین با افزایش درد، میزان استفاده از آنالژزیکها و افزایش مدت بستری در بیمارستان همراه است. اوریکولوتراپی ممکن است بهعنوان یک روش طب مکمل جهت کاهش اضطراب مفید باشد، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر اوریکولوتراپی بر اضطراب بیماران بعد از سزارین انجام شد.
روشکار:این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی دوگروهه در سال 1394 بر روی 66 زن باردار مراجعهکننده جهت سزارین به بیمارستان امالبنین (س) مشهد انجام شد. در گروه مداخله 3-2 ساعت بعد از عمل، به مدت 20 دقیقه اوریکولوتراپی (در نقاط شن من، ساب کورتکس، رحم، لگن و شکم) انجام شد. میزان اضطراب با استفاده از پرسشنامه اضطراب اشپیلبرگر و میزان فشارخون و نبض قبل، 1 و 2 ساعت بعد از مداخله ارزیابی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای آماری تیمستقل، تیزوجی، کایاسکوئر و فیشر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: دو گروه از نظر مشخصات جمعیتشناختی، میانگین اضطراب پنهان و آشکار قبل از سزاین و اضطراب آشکار قبل از مداخله (بعد از سزارین) تفاوت معناداری نداشتند (05/0<p). 1 ساعت بعد از مداخله در میزان اضطراب بین دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد (332/0=p). 2 ساعت بعد از مداخله میزان اضطراب در گروه اوریکولوتراپی کاهش و در گروه کنترل افزایش یافت، اگرچه این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود (876/0=p). همچنین بین دو از جهت نبض و فشارخون سیستول و دیاستول گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0<p).
نتیجهگیری: استفاده از اوریکولوتراپی در کاهش اضطراب مادران پس از سزارین تا 2 ساعت بعد از مداخله تأثیری ندارد، بنابراین توصیه میشود مطالعات بیشتر در ارتباط با اثر اوریکولوتراپی بر اضطراب پس از سزارین با پیگیری در زمان طولانیتر انجام شود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320620170823Assessment of postpartum weight maintenance and its association with maternal functional status during 6 months after childbirthبررسی حفظ وزن بعد از زایمان و ارتباط آن با وضعیت عملکرد مادری 6 ماه پس از زایمان6168932610.22038/ijogi.2017.9326FAالهام قبادیدانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران.سویل حکیمیاستادیار گروه بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران.مژگان میرغفورونددانشیار گروه بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران.0000-0001-8360-4309سیمین صیدیمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران.سعید دستگیریاستاد گروه اپیدمیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران.Journal Article20170525Introduction: Childbirth causes increasing weight between 0.4 to 1.8 kg according woman's age. Changes in life as a result of pregnancy and childbirth result in shifting in mothers operations and some can't handle taking care of their infant even in third month and don’t start housework and social activities. According to the results of researches about activity subtraction of fat people, aim of this study is to consider weight retentionand its relation with mothers' functional state in 6 months after childbirth.
Methods: This cross sectional research has been done 6 months after delivery on 307 in Ardabil, 2016. Weight retention was measured by minus weight in 10th-12th week of pregnancy and weight in 6 month after childbirth. Weighting process was done by a similar person in each time. Data gathering tools in this research were included socio demographic and functional status questionnaire.
Results: three hundred seven women participated in this study from May to August 2016. The mean (SD) Body Mass Index was 25.58(4.47). The mean (SD) weight retention 6 months after delivery was 0.5(9.99) kg. Out of job subdomain of functional status, others, including household activities (p=0.05), social and community activities (p=0.042), infant care activities (p= 0.009) and self-care activities (p<0.001) had significant correlation with weight retention.
Conclusion: Studied women had acceptable weight retention 6 months after delivery. In present study there is a significant and inverse correlation between all functional status subdomains (except job). In the way that more weight retention caused less points in each four subdomains.مقدمه: بارداری و زایمان با تغییراتی در وزن و وضعیت عملکرد مادری همراه است. با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهشها مبنی بر کاهش فعالیت عملکردی در افراد چاق، مطالعه حاضر با هدف تعیین حفظ وزن و ارتباط آن با وضعیت عملکرد مادری در 6 ماه پس از زایمان انجام شد.
روشکار: این مطالعه مقطعی در سال 1395 بر روی 307 زن زایمان کرده در شهر اردبیل انجام گرفت. حفظ وزن به صورت تفاضل وزن ثبت شده در هفته 12-10 بارداری و وزن ثبت شده در 6 ماه پس از زایمان تعریف شد. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه مشخصات فردی اجتماعی و پرسشنامه وضعیت عملکرد پس از زایمان بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 17) و آزمونهای همبستگی پیرسون، مدل رگرسیون لوجستیک و مدل خطی عمومی با تعدیل متغیرهای پایه انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین حفظ وزن زنان 6 ماه بعد از زایمان 5/0±99/9 کیلوگرم بود. بر اساس نتایج آزمون همبستگی پیرسون، بین تمام زیر دامنهها شامل مسئولیت خانه (05/0=p)، فعالیت اجتماعی (042/0=p)، مراقبت از نوزاد (009/0=p) و مراقبت از خود (001/0>p) با حفظ وزن ارتباط معنیداری وجود داشت. تنها زیر دامنهای از وضعیت عملکردی که با حفظ وزن ارتباط معنادار نداشت، زیر دامنه شغل بود (05/0<p).
نتیجهگیری: زنان حفظ وزن قابل قبولی 6 ماه بعد از زایمان داشتند و حفظ وزن بالا با وضعیت عملکردی مادری پایین همراه بود، بنابراین نیاز به ارزیابی دقیقتر وزن مادران پس از زایمان و توصیههای مناسب تغذیه در دوران شیردهی میباشد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320620170823The Effect of Infant Massage on Postpartum Blues in Primiparous Womenبررسی تأثیر ماساژ نوزاد توسط مادر بر اندوه پس از زایمان در زنان نخستزا6979932710.22038/ijogi.2017.9327FAسولماز کوهستانیدانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.زهرا عابدیانمربی گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبت مبتنی بر شواهد، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-1948-145Xحبیب الله اسماعیلیاستاد گروه آمار، مرکز تحقیقات نوزادان، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.نگار اصغریپوراستادیار گروه روانشناسی بالینی، مرکز تحقیقات روانپزشکی و علوم رفتاری، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20170531Introduction: postpartum blues is a complication which affects mother's health and her relation with newborn and her physical and psychological health. Therefore, health team should consider early interventions to prevent postpartum blues. This study was performed with aim to determine the effect of infant massage on postpartum blues in primiparous women. <br />Methods: This clinical trial study was performed on 54 primiparous women with natural delivery who referred to Mashhad Imam Reza and Omolbanin hospitals in 2016. The mothers in intervention group massaged their newborn 15 minutes daily for 10 days and no intervention was done for control group. Severity of postpartum blues was evaluated on the 1st, 4th and 10th days after birth in case and control groups. Data was analyzed by SPSS software (version 16) and using Mann-Whitney, Fisher exact and Chi-square tests. <br />Results: There was not statistically significant difference between two groups in terms of postpartum blues at 1<sup>st</sup> day after delivery (P=0.084). While mean of postpartum blues had significant difference in case and control groups on the 4<sup>th</sup> (P=0.001) and 10<sup>th</sup> (P=0.034) after delivery, meaning that mean of postpartum blues on the 4<sup>th</sup> and 10<sup>th </sup>after delivery was lower in case group than control group. <br />Conclusion: The infant massage was effective for decreasing postpartum blues severity. Since infant massage it is useful and cost free method to decrease postpartum blues, it is recommended to mothers that perform it after delivery to improve maternal psychological health.مقدمه: اندوه پس از زایمان از جمله عوارضی است که میتواند بر سلامت مادر و چگونگی ارتباط وی با نوزاد و در نتیجه سلامت جسمی و روانی او تأثیر بگذارد، لذا تیم درمان باید مداخلات زودهنگام جهت پیشگیری از اندوه مادران را مورد توجه قرار دهند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر ماساژ نوزاد توسط مادر بر اندوه پس از زایمان در زنان نخستزا انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 1395 بر روی 54 زن نخستزا با زایمان طبیعی مراجعه کننده به بیمارستانهای امامرضا (ع) و امالبنین (س) مشهد انجام شد. مادران گروه مداخله از روز اول تا دهم بعد از زایمان، روزانه یک مرتبه به مدت 15 دقیقه نوزاد خود را ماساژ میدادند. در گروه شاهد هیچ مداخلهای صورت نگرفت. سطح اندوه پس از زایمان در روزهای اول، چهارم و دهم بعد از زایمان در هر دو گروه مداخله و کنترل ارزیابی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای منویتنی، تست دقیق فیشر و کای دو انجام شد.<br /> یافتهها: در روز اول بعد از زایمان،میانگین نمره اندوه گروهها تفاوت آماری چندانی نداشت (084/0=p)، در حالیکه میانگین نمره اندوه در روز چهارم (001/0=p) و دهم (034/0=p) بعد از زایمان بین گروهها اختلاف معنیداری داشت؛ به این معنا که میانگین شدت اندوه در گروه مداخله در روزهای چهارم و دهم پس از زایمان کمتر از گروه کنترل بود.<br /> نتیجهگیری: ماساژ نوزاد در کاهش شدت اندوه پس از زایمان مؤثر است. نظر به اینکه ماساژ نوزاد، روشی مفید و بدون هزینه جهت کاهش شدت اندوه مادران است، انجام آن بعد از زایمان به منظور پیشبرد سلامت روانی مادر به مادران توصیه میگردد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320620170823Widow`s lived experiences about challenges related to their emotional and sexual needs: A phenomenological studyتجربیات زیسته بیوه زنان از چالشهای مرتبط با نیازهای عاطفی و جنسی: یک مطالعه پدیدارشناسی8095932810.22038/ijogi.2017.9328FAمیترا ملایینژادمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران.شهناز کهندانشیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری و مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.فرزانه غدیریاندانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد، نجفآباد، ایران.Journal Article20170525Introduction: Widowhood is a stressful event for women that is often associated with loss of health, human relations, and financial support. This study was conducted with aim to explain the experiences of Iranian widows about their effort to meet emotional and sexual needs. <br />Methods: This study was performed with descriptive phenomenology approach. Data were collected through semi-structured interviews with 10 widows who were selected by purpose-based method. Colaizzi's method was used for analysis of data. <br />Results: After analyzing of interviews, three main concepts along with sub-concepts were identified that main concepts included: Motherhood vs. Femininity, Sexual needs: apparent but not spoken issue, and ambiguous future of the second marriage. <br />Conclusion: The results demonstrated a close-up shot of Iranian widows' problems regarding unsuitable cultural and social beliefs about their emotional and sexual needs. Widows described their sexual needs as obvious but inexpressible regarding to the limitations of society. They faced a dilemma of need and fear to meet their sexual needs which is aggravated during the time after their spouses' death. They described unmet emotional needs as mothering role vs. femininity and explained how their need for nonsexual touch and emotional support by men faced them with the hesitancy about their role as a mother. The results showed that how the social norms force widows toward a nonsexual life to support their children.مقدمه: بیوگی حادثهای پراسترس برای زنان است که اغلب با از دست دادن سلامتی، روابط انسانی و حمایت مالی همراه است. مطالعه حاضر با هدف توصیف تجارب بیوه زنان از بیوگی و تلاش آنها برای برطرف کردن نیازهای عاطفی جنسیشان انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه با استفاده از رویکرد کیفی به روش پدیدارشناسی انجام شد. دادهها از طریق مصاحبه بدون ساختار با 10 بیوه زن که به روش مبتنی بر هدف انتخاب شده بودند، گردآوری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روش کلایزی انجام شد.<br /> یافتهها: پس از تجزیه و تحلیل مصاحبهها، سه مفهوم اصلی به همراه زیر مفهومها شناسایی شدند که مفاهیم اصلی شامل: دوگانگی احساسی مادری در برابر زنانگی؛ نیازهای جنسی واضح اما نگفتنی؛ ازدواج مجدد و سرانجام مبهم بود.<br /> نتیجهگیری: نتایج این مطالعه، نمایی نزدیک از مشکلات بیوه زنان را در برابر باورهای فرهنگی و اجتماعی نامناسب در مورد نیازهای جنسی و عاطفیشان نشان داد. زنان بیوه، نیازهای جنسیشان را واضح اما با توجه به محدودیتهای اجتماعی "غیر قابل بیان" توصیف کردند. آنها با دوگانگی ترس و نیاز برای تأمین نیازهای جنسیشان در جامعه مواجهاند که مدتی پس از فوت همسرشان شدت مییابد. آنها نیازهای جنسی و عاطفی پاسخ داده نشدهشان را با عنوان "مادری در برابر زنانگی" توصیف کردند و شرح دادند که چگونه احساس نیازشان برای تماس غیر جنسی و دریافت حمایت عاطفی از مردان، آنها را در ایفای نقششان به عنوان مادر، با دوگانگی روبرو کرده است. همچنین نتایج نشان داد که چگونه مهارها و باورهای اجتماعی، بیوه زنان را به سمت یک زندگی غیر جنسی برای حمایت از فرزندانشان سوق میدهد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320620170823The importance of Chlamydia trachomatis serotypes in its infection: a reviewاهمیت سروتیپهای کلامیدیا تراکوماتیس در ارتباط با عفونت ناشی از آن؛ مطالعه مروری96114932910.22038/ijogi.2017.9329FAحسین معتمدیاستاد میکروبیولوژی، گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.
مرکز تحقیقات بیوتکنولوژی و علوم زیستی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.مهشید آریاکارشناسی ارشد میکروبیولوژی، گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.Journal Article20170524Introduction. Chlamydia trachomatis is mainly transmited by sexusal contact and similar to other STDs (sexually transmitted diseases) affect primarily young and sexually active persons which due to its undesirable effects in pregnancy is of great importance. The aim of this study is review the role of different C. trachomatis serovars and their relaition with infection consequents.
Methods. This study was a review of data collected from scientific databases including Web of science, Google scholar, PubMed, Sciencedirect, ISC and magiran using the following keywords: Chlamydia trachomatis, serovar, STD, prevalence and infertility. After initial search with emphasis on the published English papers over the last 5 years, 66 articles were included.
Results. The distribution of different strains of this intracellular bacterium in different parts of the world can be a suitable clue for planning epidemiologic programs for control of this infection and consequently other STDs. All studies on this subject nearly revealed that E serovar is the dominant serovar in the infection of cervix, vagina and uro-genital system but its prevalence varies between 20 – 50% in different researches.
Conclusion. The distribution of serological groups of C. trachomatis around the wolrd is very similar at national scale but are different between cities. The most prevalent serovars are E, D and F. Various studies have shown the relation of serovars involved in urogenital infections with clinical symptoms severity and the duration of C. trachomatis infection; however contradictory data have been reported.مقدمه: کلامیدیا تراکوماتیس غالباً از طریق مقاربت جنسی منتقل میشود و مانند سایر بیماریهای گروه STD (منتقل شونده جنسی)، در درجه اول افراد جوان و فعال جنسی را تحت تأثیر قرار میدهد و به دلیل ایجاد عوارض در دوران بارداری حائز اهمیت است. مطالعه مروری حاضر با هدف بررسی نقش واریتههای سرمی این باکتری و ارتباط آن با عوارض ناشی از عفونت آن انجام شد.
روشکار: در این مطالعه مروری دادهها از بانکهای اطلاعاتی Web of Science، Google Scholar، PubMed، Sciencedirect، ISC و magiran با استفاده از کلید واژههای Chlamydia trachomatis، STD، Prevalence، Serovar، Infertility، کلامیدیا تراکوماتیس، عفونتهای تناسلی، ناباروری و واریتههای سرمی گردآوری شد و با تأکید بر مقالات انگلیسی زبان چاپ شده در 5 سال اخیر، از 66 مقاله استفاده گردید.
یافتهها: تعیین پراکنش سویههای مختلف این باکتری درون سلولی اجباری در مناطق جغرافیایی مختلف میتواند راهنمای مناسبی برای طراحی برنامههای اپیدمیولوژیک به منظور کنترل عفونت کلامیدیایی و به دنبال آن کنترل STD باشد. تقریباً تمامی مطالعات انجام شده در این زمینه نشان دادهاند که واریتههای سرمی D تا K عمدتاً با عفونتهای ادراری- تناسلی در ارتباط هستند و واریته سرمی E، واریته سرمی غالب مرتبط با عفونت دهانه رحم، واژن و مجاری ادراری- تناسلی است، ولی شیوع آن در مطالعات بین 50-20 درصد متغیر است. توزیع جغرافیایی گروههای سرولوژی در سراسر جهان در سطح ملی بسیار مشابه ولی در شهرها دارای اختلافاتی است. شایعترین واریتههای سرمی در سراسر جهان E، D و F هستند.
نتیجهگیری: یافتههای موجود ارتباط بین واریتههای سرمی ادراری- تناسلی و شدت علائم بالینی و مدت زمان عفونتهای کلامیدیا تراکوماتیس را نشان دادهاند؛ اگرچه در این میان دادههای متناقضی نیز گزارش شده است.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320620170823Fournier's gangrene": an uncommon differential diagnosis and complication of "Bartholin abscessگانگرن فورنیه: یک تشخیص افتراقی و یک عارضه نادر از آبسه بارتولن115120933010.22038/ijogi.2017.9330FAسیده حورا موسوی واحداستادیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.ملیحه عافیتاستادیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-9630-6490منصوره متقیفلوشیپ انکولوژی زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.سید مصطفی پشنگمتخصص بیهوشی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.عاطفه علامتیانرزیدنت گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20170529Introduction: Necrotizing Fasciitis is one type of necrotizing soft tissue infections involving fascia and overlying subcutaneous fat, it has fast development and results in fulminant tissue destruction, toxicity, sepsis and high mortality. "Fournier's gangrene" is another name for "Necrotizing fasciitis of perineum". Signs and symptoms are seveer pain, swelling, erythema and induration of major labia that spreads rapidly to the anterior abdominal wall and gluteal region. Clinical manifestations of early stage of "Fournier's gangrene" are similar to "Bartholine abscess". Since Bartholin abscess is common and "Fournier's gangrene" is rare, gynecologist, usually does not consider this diagnosis.
Case presentation: A 52 year – old woman with fever and pain, erythema and swelling of valva was admitted to the hospital. Initially, her diagnosis was bartholine abscess and drainage and marsupialization was done to her. Since fever continued, pain and mal- odor discharge didn’t improve, erythema and swelling progressed to mons of pubis and RLQ[S1] , thus with diagnosis of Fournier's gangrene, she underwent surgical exploration and debridement together with broad spectrum antibiotic therapy; she discharged two weeks later with good condition and no fever.
Conclusion: Since early stages of "fournier's gangrene" can be mistaken with "Batholine abscess", gynecologist should consider fournier's gangrene in women with underlying medical conditions such as diabetes and immunodeficiency with urogenital infection."Fourneir's gangrene" is a surgical emergency, therefore early diagnosis and treatment can prevent morbidity and mortality.مقدمه: فاشئیت نکروزان یک نوع عفونت نکروزان بافت نرم است که فاسیا و بافت چربی زیرجلدی را درگیر میکند، پیشرفت سریع داشته و سبب تخریب بافتی گسترش یابنده، توکسیسیتی، سپسیس و در نهایت مرگ میشود. «گانگرن فورنیه» نام دیگر «فاشئیت نکروزان پرینه» میباشد. علائم آن شامل: درد شدید، تورم، قرمزی و سفتی ناحیه لابیا ماژور بوده که سریعاً پیشرفت کرده و دیواره قدامی شکم و ناحیه گلوتئال را نیز درگیر میکند. تابلوی بالینی مراحل اولیه گانگرن فورنیه مشابه آبسه بارتولن بوده و به دلیل نادر بودن گانگرن فورنیه و شایع بودن آبسه بارتولن، ممکن است جراح ژنیکولوژیک آنرا مدنظر نداشته باشد.
معرفی بیمار: بیمار خانم 52 ساله بود که بهدلیل تب، درد، قرمزی و تورم ناحیه ولو در بیمارستان بستری شد و در ابتدا با تشخیص آبسه بارتولن تحت درناژ و مارسوپیالیزاسیون قرار گرفت، ولی بهدلیل ادامه تب، عدم بهبود درد و پیشرفت اریتم و تورم تا ناحیه مونس پوبیس و RLQ (کوادران تحتانی راست شکم) و ترشح بسیار بدبوی پرینه با تشخیص گانگرن فورنیه تحت دبریدمان وسیع جراحی و آنتیبیوتیک وسیعالطیف وریدی قرار گرفت و بعد از 2 هفته با حال عمومی خوب و بدون تب ترخیص شد.
نتیجهگیری: با توجه به اینکه مراحل اولیه گانگرن فورنیه میتواند با آبسه بارتولن اشتباه شود، در افراد دارای بیماری زمینهای مانند دیابت یا نقص ایمنی در صورت ایجاد علائم اوروژنیتال، باید گانگرن فورنیه را علیرغم نادر بودن مدنظر داشت، چون گانگرن فورنیه یک فوریت جراحی است و تشخیص زودرس و درمان سریع و گسترده میتواند از موربیدیتی و مورتالیتی جلوگیری کند.