Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320320170522The effect of abdominal massage along with breathing techniques during labor on duration of uterine contractions in primiparous womenبررسی تأثیر ماساژ شکمی و تکنیکهای تنفسی در حین لیبر بر طول مدت انقباضات رحمی در زنان نخستزا18886710.22038/ijogi.2017.8867FAآرزو حاصلیدانشجوی دکترای بهداشت باروری، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شاهرود، شاهرود، ایران.000000031487633xملیحه اکبریکارشناس ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی ایلام، ایلام، ایران.لیلا نیسانی سامانیمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران.حمید حقانیمربی گروه آمار حیاتی، دانشکده مدیریت و اطلاعرسانی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.فرشته جهدیمربی گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران.Journal Article20170302<strong>Introduction:</strong> Childbirth is one of the most unique moments of women's life, however, if it's natural process is prolonged, then leads to intolerable phenomenon in mother, so that it is associated with undesirable maternal and fetal complications. Therefore, this study was performed with aim to evaluate the effect of abdominal massage along with breathing techniques on duration of uterine contractions in primiparous women.
<strong>Methods:</strong> This randomized control trial was performed on 64 pregnant primiparous women referred to Tehran Lolagar hospital in 2010. The subjects were divided into experiment and control groups through systematic random assignment. In experimental group (n=32), effleurage abdominal massage with breathing techniques was performed during 30 minutes of early active and transferal phase, and control group (n=32) received routine care. Features of uterine contractions and duration of childbirth stages were examined in both groups. Data was analyzed by SPSS software (version 17), and using Chi-square, Fisher, and independent t tests. P ≤0.05 was considered significant.
<strong>Results: </strong>Based on the results, mean duration of first stage of childbirth after the intervention (70±254.74 vs. 311±63.05 min) was significantly less in experimental group than control group (P=0.002). Duration of second (p=0/952) and third (p=0/672) stages of childbirth was not significantly different between two groups. Mean number of uterine contractions was significantly higher in experimental group (P<0.001). No statistically significant difference was found between two groups in terms of the rate of C/S, placental abruption, uterine hypertonic, episiotomy, postpartum hemorrhage and low Apgar score (p>0/05).
<strong>Conclusion:</strong> Abdominal massage along with breathing technics increases the number of uterine contractions in labor while has no adverse effect on the delivery outcomes. Therefore, it is recommended this non-drug approach be used instead of drug-based methods which strengthen uterine contractions such as oxytocin.مقدمه: زایمان یکی از منحصر به فردترین لحظات زندگی زنان است، اما در صورت طولانی شدن، روند طبیعی آن منجر به ایجاد پدیدهای غیرقابل تحمل در مادر میشود؛ بهطوریکه با عوارض نامطلوب مادری و جنینی همراه میشود. مطالعه حاضر با هدف بررسیتأثیر ماساژ شکم توأم با تکنیکهای تنفسی بر طول مدت انقباضات رحمی زنان نخستزا انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی از مرداد تا آذر ماه سال 1389 بر روی 64 زن باردار نخستزا مراجعهکننده به بیمارستان لولاگر شهر تهران انجام شد. افراد به روش تخصیص تصادفی بلوکه شده در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند. در گروه آزمون (32 نفر)، ماساژ شکمی افلورج به همراه تکنیکهای تنفسی طی 30 دقیقه ابتدایی فازهای فعال و انتقالی انجام شد و گروه کنترل (32 نفر) مراقبتهای معمول بخش را دریافت کردند. مشخصات انقباضات رحمی و طول مدت مراحل زایمان در هر دو گروه بررسی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 17) و آزمونهای آماری کایدو، فیشر و تیمستقل انجام شد. و برای توصیف مشخصات واحدهای پژوهش از جداول توزیع فراوانی و آمار توصیفی استفاده شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین طول مدت مرحله اول زایمان پس از مداخله (74/254±70 دقیقه در مقابل 05/63±311 دقیقه) به طور معناداری در گروه آزمون کمتر از گروه کنترل بود (002/0=p). طول مدت مراحل دوم (952/0=p) و سوم (672/0=p) زایمان بین دو گروه اختلاف معنیداری نداشت. میانگین تعداد انقباضات رحمی در گروه مداخله بیشتر بود (001/0p<). بین دو گروه از نظر میزان سزارین، دکولمان، رحم هیپرتونیک، اپیزیاتومی، خونریزی پس از زایمان و آپگار پایین نوزاد اختلاف معنیداری مشاهده نشد (05/0<p).
نتیجهگیری: ماساژ شکمی توأم با تکنیکهای تنفسی باعث افزایش تعداد انقباضات رحمی در لیبر میشود؛ در حالیکه تأثیر سویی بر نتایج حاصل از زایمان ندارد. لذا پیشنهاد میشود این روش غیردارویی جایگزین روشهای داروهای تقویت کننده انقباضات رحمی مانند اکسیتوسین شود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320320170522The impact of eight weeks of resistance training on some angiogenesis indicators in women with breast cancerتأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی روی برخی از عوامل آنژیوژنز در زنان مبتلا به سرطان پستان917886810.22038/ijogi.2017.8868FAفضلالله فتحالهی شورابهدانشجوی دکترای بیوشیمی و متابولیسم ورزشی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران.بهمن تاروردیزادهاستادیار گروه تربیت بدنی، دانشکده تحصیلات تکمیلی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر، بوشهر، ایران.مژگان کیهانیدانشجوی کارشناسی ارشد تریت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده تحصیلات تکمیلی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر، بوشهر، ایران.Journal Article20170304Introduction: Breast cancer is the most prevalent cancer in women. In Iran, %16 of all cancers in both male and female is related to breast cancer, and it has the first rank among Iranian women. Increasing levels of angiogenesis factors including NO, FGF, and VEGF is threatening in first stages of cancer, but it helps treatment and recovery in therapeutic level. Therefore this study was performed with aim to evaluate the impact of eight weeks of resistance training on some angiogenesis indicators in women with breast cancer.
Methods: This semi-experimental study was performed on 30 women with breast cancer who had undergone therapeutic level. They were randomly divided into two groups, control group (n=14) and resistance training group (n=16). The experimental group performed resistance training for 8 weeks, per week three sessions, with the intensity of 50-70 percent of 1RM. To study the variables of NO, FGF, and VEGF, 48 hours before and after the last session of training, the blood samples were taken of participants. Data were analyzed by SPSS software (version 19) and independent and dependent T test. P<0.05 was considered significant.
Results: The eight weeks of resistance training significantly increased the levels of VEGF, FGF and NO in experimental group than control group (P=0.0001).
Conclusion: The eight weeks of resistance training increased the level of some angiogenesis indicators and this increase in angiogenesis indicators leads to increased muscle mass and reduced fatigue in patients with breast cancer.مقدمه: سرطان پستان شایعترین سرطان در زنان میباشد. در ایران 16% از کل سرطانها در هر دو جنس مردان و زنان مربوط به سرطان پستان میباشد و رتبه اول ابتلاء را در بین زنان ایرانی دارد. افزایش عوامل رگزایی از جمله NO، FGFو VEGF در مراحل ابتدایی سرطان خطرناک میباشند، اما در مراحل درمانی در جهت بهبود آن کمک میکند، بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر روی عوامل آنژیوژنز در زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد.
روشکار: این مطالعه نیمه تجربی در سال 1394 بر روی 30 زن مبتلا به سرطان پستان که مراحل درمانی را طی کرده بود انجام شد. افراد به طور تصادفی به دو گروه کنترل (14 نفر) و تمرین مقاومتی (16 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت 8 هفته و هر هفته 3 جلسه تمرینات مقاومتی را با شدت 70-50% حداکثر یک تکرار بیشینه انجام دادند. جهت بررسی متغیرهای NO، FGFو VEGF 48 ساعت قبل و بعد از آخرین جلسه تمرین از آزمودنیها نمونهخون گرفته شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 19) و آزمونهای تی مستقل و وابسته انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: در این مطالعه 8 هفته تمرین مقاومتی باعث افزایش معنیدار در سطوح NO، FGF و VEGF گروه تجربی در مقایسه به گروه کنترل گردید (0001/0=p).
نتیجهگیری: هشت هفته تمرین مقاومتی باعث افزایش سطوح برخی عوامل آنزیوژنز میشود. این افزایش عوامل آنژیوژنز باعث افزایش توده عضلانی بدن و در نتیجه کاهش خستگی در بیماران مبتلا به سرطان پستان میگردد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320320170522Systematic extraction of diagnostic data items for common high-risk pregnancies using Delphi techniqueاستخراج نظاممند آیتمهای دادهای لازم برای تشخیص بارداریهای شایع پرخطر با استفاده از رویکرد دلفی1828886910.22038/ijogi.2017.8869FAکلثوم دلداردانشجوی دکترای تخصصی انفورماتیک پزشکی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-5615-491Xفاطمه تارادانشیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-1812-1209سارا میرزائیاناستادیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0000-0000-0000سیده اعظم پورحسینیاستادیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-1629-271Xسید محمود تارااستادیار گروه انفورماتیک پزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-3945-7772Journal Article20170302Introduction: The quality of clinical decisions made by on-call physician is totally dependent on the quality of medical information received from resident. Some factors such as type, number, format, quality and also the volume of such information may highly affect the quality of remote consultations. Therefore, developing a trusted standard model for such clinical communication seems to be necessary. This study was conducted with aim to design a clinical archetype (structure data) for remote decision making in high-risk pregnancies.
Methods: This multi-stage cross-sectional study was conducted by using Delphi technique for identifying of the most common high-risk pregnancies to design a archetype for clinical decision making in three obstetrics and gynecology departments of educational hospitals, Mashhad.
Results: There were 5 common high-risk pregnancies (leading to delivery) including hypertension, third trimester hemorrhage, PROM, pre-term and post-term delivery. 161 clinically-important groups / items were extracted from scientific references and then hand-filtered to 158 items by the participating gynecology and obstetrics experts. The final items were categorized into five classes including general information, chief complaint / current problem, medical history, clinical examination, and paraclinic results.
Conclusion: Our findings showed that close interaction between clinicians and specialists in medical informatics may facilitate the improvement process of medical teleconsultations.مقدمه: در زمان مشاوره تلفنی رزیدنت - استاد، کیفیت تصمیمات بالینی پزشک آنکال وابستگی شدیدی به کیفیت اطلاعات دریافتی از رزیدنت دارد. برخی فاکتورها از جمله نوع، تعداد، قالب، کیفیت و حجم دادههای مورد مبادله میتواند بر کیفیت مشاوره از راه دور تأثیر بگذارد. بنابراین طراحی یک مدل استاندارد مورد اعتماد در اینگونه ارتباطات بالینی، ضروری به نظر میرسد. لذا مطالعه حاضر با هدف طراحی آرکهتایپ داده (دادهسازه یا داده ساختار) بالینی مورد نیاز جهت تصمیمگیری از راه دور در حیطه بارداریهای شایع پرخطر انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه مقطعی چند مرحلهای با بهکارگیری روش دلفی برای شناسایی آیتمهای تشخیصی بارداریهای شایع پرخطر به منظور طراحی آرکهتایپ تصمیمگیری بالینی در سه دپارتمان تخصصی زنان و زایمان بیمارستانهای آموزشی مشهد انجام شد.<br /> یافتهها: 5 بارداری پرخطر شایع (منجر به زایمان) شامل: فشارخون بالا، خونریزیهای سه ماهه سوم، پارگی کیسه آب، زایمان زودرس و دیررس بودند. پس از مرور منابع، 161 گروه/ آیتم اطلاعاتی برای این بارداریهای پرخطر یافت شد که پس از بررسی نظرات متخصصین، 158 آیتم از آنها باقی مانده و در 5 طبقه اطلاعات عمومی، شکایت و شرح حال فعلی، تاریخچه پزشکی، معاینات بالینی، و نتایج پاراکلینیک طبقهبندی شدند.<br /> نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که میتوان از تعامل نزدیک پزشکان بالینی با متخصصین انفورماتیک پزشکی جهت تسهیل در استخراج آیتمهای اطلاعاتی مورد نیاز جهت بهبود فرآیندهای مشاوره بهره برد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320320170522Comparison of the percentage of medical success for Phytovagex vaginal suppository and Metronidazole oral tablet in women with bacterial vaginosisبررسی مقایسهای درصد موفقیت درمانی شیاف واژینال فیتوواژکس و قرص خوراکی مترونیدازول در زنان مبتلا به واژینوز باکتریال2939887010.22038/ijogi.2017.8870FAفرزانه جعفرنژادمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.مهین کیانی مسکدانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-2206-3638حسن رخشندهاستادیار گروه طب سنتی، مرکز تحقیقات فارماکولوژیک گیاهان دارویی، دانشکده طب سنتی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.
استادیار گروه فارماکولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.محمد تقی شاکریاستاد گروه آمار زیستی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20170228Introduction: Bacterial Vaginosis is the most common cause of vaginitis that itself is responsible for 50% of all cases of vaginitis. Metronidazole is considered the first line for treatment, but it is reported that there is carcinogen and resistance to metronidazole. With regard to anti-bacterial effects of medicinal herbs such as Nigella sativa (the trade name of Phytovagex) on microbic organism, this study was done with aim to compare the remedial success percentage of Phytovagex vaginal suppository with Metronidazole oral tablet in women with bacterial vaginosis. <br />Methods: This triple-blind randomized clinical trial was done on 57 women with bacterial vaginosis referred to health centers subclass of health center No 2 in Mashhad at 2015-2016. The research units were randomly divided into intervention and control groups. The intervention group received Phytovagex vaginal suppository 1% once a day and placebo tablet twice a day for seven days, and control group received metronidazole tablet 250 mg twice a day and placebo vaginal suppository once a day for seven days. 7-10 days after treatment, the success percentage of treatment was investigated at each group by clinical standards. Data was analyzed by SPSS software (version 16) and independent t-test, Chi-square, Macnemar and Exact Fisher tests. P< 0.05 was considered significant. <br />Results: The success percentage of treatment of bacterial vaginosis was 74.2% in Phytovagex vaginal suppository group and 69.2% in Metronidazole tablet group that was not statistically significant (P>0.05). <br />Conclusions: Phytovagex vaginal suppository is as effective as Metronidazole tablet in treatment of bacterial vaginosis and can be an appropriate alternative to treat bacterial vaginosis.مقدمه: واژینوز باکتریال شایعترین علت واژینیت است که به تنهایی مسئول 50% تمام موارد واژینیت میباشد. مترونیدازول خط اول درمان محسوب میشود، اما سرطانزایی و مقاومت به مترونیدازول گزارش شده است. با توجه به اثرات آنتیباکتریال گیاهان دارویی از جمله سیاهدانه بر علیه میکروبها و قارچها، مطالعه حاضر با هدف مقایسه درصد موفقیت درمانی شیاف واژینال سیاهدانه (با نام تجاری فیتوواژکس) و قرص خوراکی مترونیدازول در زنان مبتلا به واژینوز باکتریال انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی سهسوکور در سال 95-1394 بر روی 57 بیمار مبتلا به واژینوز باکتریال مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی تحت پوشش مرکز بهداشت شماره 2 مشهد انجام شد. واحدهای پژوهش به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. به افراد گروه مداخله شیاف واژینال فیتوواژکس 1% یک بار در روز و قرص خوراکی پلاسبو دو بار در روز به مدت 7 روز و به افراد گروه کنترل قرص خوراکی مترونیدازول 250 میلیگرمی دو بار در روز و شیاف واژینال پلاسبو یک بار در روز به مدت 7 روز داده شد. 10-7 روز پس از اتمام درمان، موفقیت درمان در هر دو گروه با استفاده از معیارهای بالینی آمسل بررسی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای تی مستقل، کای اسکوئر، دقیق فیشر و مک نمار انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: در این مطالعه درصد موفقیت درمانی واژینوز باکتریال در زنان گروه شیاف واژینال فیتوواژکس 2/74% و گروه قرص خوراکی مترونیدازول 2/69% بود که از نظر آماری تفاوت معنیداری وجود نداشت (05/0<p).<br /> نتیجهگیری: شیاف واژینال فیتوواژکس به اندازه قرص خوراکی مترونیدازول در درمان علائم و نشانههای واژینوز باکتریال مؤثر است و میتواند گزینه مناسبی جهت درمان واژینوز باکتریال باشد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320320170522Comparison of effect of massage therapy with jasmine oil and aroma therapy with jasmine oil in reducing delivery painمقایسه اثر ماساژ درمانی با روغن یاسمین و رایحهدرمانی با روغن یاسمین در کاهش درد زایمان4047887110.22038/ijogi.2017.8871FAافسانه علوی فیلیمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد آبادان، آبادان، ایران.مریم عسکریمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد آبادان، آبادان، ایران.شیما وهابیدانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشکده علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.پروین باقریکارشناس مامایی، تأمین اجتماعی آبادان، آبادان، ایران.الهام دشتی نژاددانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، دانشگاه علوم پزشکی واحد بینالملل اهواز، اهواز، ایران.Journal Article20170301Introduction: Pain is a common phenomenon and an inevitable component of childbirth. Feel or experience of pain effect can lead to fear and anxiety in the process of childbirth. In conducted studies, the use of non-drug methods for decreasing pain has not been associated with maternal and fetal complications. This study was performed with the aim to compare the effect of two methods of massage therapy and aroma therapy with Jasmine oil in reducing childbirth pain.
Methods: This experimental clinical trial study was performed on 120 pregnant women referred to Abadan hospitals for childbirth in 2012. There were 40 women in the first case group (recipients of aroma therapy with Jasmine oil), 40 women in the second case group (recipients of massage therapy with Jasmine oil) and 40 women in the control group (recipients of routine care). Aroma therapy was performed by smelling a handy towel and pouring 5-10 drops of Jasmine oil and smelling the towel in three dilatation steps (4-5, 6-7, 8-10) during and after contraction until labor. For massage group, 20 minutes of regular and rotational massage was done in the areas (the scapula, both sides of vertebral column and the sacral area) in three dilatation stages (4-5, 6-7, 8-10) during and after contraction. After the end of pain and in case of the parturient desire, pressure applied on the sacral, or throughout the back and shoulders. Data was analyzed by SPSS software (version 16) and unilateral variance analysis test and Tuki statistical test. P<0.05 was considered significant.
Results: Massage with Jasmine oil reduced the pain of first, second and third stages of delivery compared to control group (P<0.001). Also, there was a significant statistical difference between the aroma therapy group and the control group; the difference was beneficial for aroma therapy group (P < 0.001). Massage with Jasmine oil compared with aroma therapy with Jasmine oil and routine care had the highest effect on reducing pain (P<0.001)
Conclusion: Jasmine oil along with massage and aroma therapy methods with stronger effect of massage methods reduced pain in three stages of childbirth.مقدمه: درد پدیدهای شایع و جزء اجتنابناپذیری از زایمان است. احساس یا اثر تجربه درد میتواند به ترس و اضطراب در روند زایمان بینجامد. در مطالعات انجام شده با استفاده از روشهای غیردارویی کاهش درد، عوارض مادر و جنینی گزارش نشده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثر دو روش ماساژ درمانی و رایحهدرمانی با روغن یاسمین در کاهش درد زایمان انجام شد.
روشکار: این مطالعه تجربی از نوع کارآزمایی بالینی در سال 1391 بر روی 120 زن باردار مراجعهکننده به بیمارستانهای شهر آبادان جهت زایمان انجام شد. 40 نفر در گروه مورد اول (دریافتکنندگان رایحهدرمانی با روغن یاسمین)، 40 نفر در گروه مورد دوم (دریافتکنندگان ماساژدرمانی با روغن یاسمین) و 40 نفر در گروه کنترل (دریافتکنندگان مراقبت معمول) قرار گرفتند. رایحه درمانی با استفاده از استشمام حوله دستی و چکاندن 10-5 قطره روغن یاسمین و استشمام حوله در سه مرحله دیلاتاسیونی (5-4، 7-6 و 10-8) در حین انقباض و پس از انقباض به دفعات تا زمان زایمان و برای گروه ماساژ، 20 دقیقه ماساژ منظم و دورانی در نواحی (کتف، دو طرف ستون مهرهها و ناحیه ساکروم) در سه مرحله دیلاتاسیونی در حین انقباض و پس از انقباض انجام شد. پس از پایان درد در صورت تمایل زائو، فشار روی ساکروم و یا سرتاسر پشت و شانهها انجام شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون آماری تعقیبی توکی انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: ماساژ با روغن یاسمین موجب کاهش درد زایمان در مرحله اول، دوم و سوم زایمان نسبت به گروه کنترل شد (001/0p<). همچنین بین گروه رایحهدرمانی و کنترل اختلاف معنیداری وجود داشت که این اختلاف به نفع گروه رایحه بود (001/0p<). ماساژ با روغن یاسمین در مقایسه با رایحه درمانی با روغن یاسمین و مراقبت معمول، بیشترین تأثیر را در کاهش درد داشت (001/0>p).
نتیجهگیری: روغن یاسمین به همراه روشهای ماساژ و رایحهدرمانی با اثر قویتر روش ماساژ، موجب کاهش درد در هر 3 مرحله زایمان شد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320320170522The effect of hydro alcoholic extract of AchilleaMillefolium capsule on duration and severity of primary dysmenorrhea painبررسی تأثیر کپسول عصاره هیدروالکلی گیاه بومادران بر طول مدت زمان و شدت دیسمنوره اولیه4886887210.22038/ijogi.2017.8872FAفرزانه ابراهیمی ورزنهکارشناس ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0003-4271-3255فاطمه ناهیدیاستادیار گروه مامایی و بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.فراز مجاباستاد گروه فارماکوگنوزی، مرکز تحقیقات علوم دارویی، دانشکده داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0003-2415-2175محمد امین پورحسینقلیاستادیار آمار زیستی، مرکز تحقیقات بیماریهای گوارش و کبد، پژوهشکده بیماریهای گوارش و کبد، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.زهرا پناهیاستادیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.Journal Article20170228Introduction: Dysmenorrhea is one of the most common gynecological problems in women which can be treated with chemical drugs, herbal medicines, acupuncture, acupressure, and massage therapy. With regard to the possible positive effect of Achillea-Millefolium (AM) on dysmenorrhea and lack of adequate studies in the area, this study was performed with aim to investigate the effect of extract capsule of AM on duration and severity of primary dysmenorrheal pain. <br />Methods: This triple-blind randomized controlled clinical trial was performed on 50 women referring to Valiears health center affiliated to Tehran University of Medical Sciences in 2015-2016. The subjects were divided into intervention and control group. During three first day of menstruation, the intervention group was treated with 150mg AM capsule for every eight hours and 250mg Mefenamic-acid capsules for every six hours, and control group was treated with AM placebo capsules and Mefenamic-acid capsules during two consecutive months. The study tools were demographic questionnaire and visual analogue scale (VAS). The severity of pain was measured by visual analogue scale (VAS) and duration of pain was measured by the day (one cycle before the study and two cycle during the intervention). Data was analyzed by SPSS software (version 22) and t-independent statistical tests, Mann-Whitney, Fisher and Friedman tests. PResults: Before the intervention, two groups were similar in terms of pain severity and duration of pain. During two cycles of intervention, pain severity and duration of pain significantly decreased (P<0.05) in both groups. However, decreased pain severity was significantly higher in the intervention group (P<0.001), but decreased duration of pain had no significant difference between two groups (P>0.05). <br />Conclusion: Decreased dysmenorrheal pain was higher in the group of AM and Mefenamic-acid capsules compared to the group of Mefenamic-acid capsules that may be is due to the effect of AM on dysmenorrheal pain.مقدمه: دیسمنوره یکی از شایعترین مشکلات ژنیکولوژیک زنان است. داروهای شیمیایی، گیاهی، طب سوزنی و فشاری و ماساژ درمانی انواع روشهای درمانی دیسمنوره است. با توجه به تأثیر احتمالی بومادران بر دیسمنوره و فقدان مطالعات کافی در این زمینه، مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر کپسول عصاره هیدروالکلی گیاه بومادران بر طول مدت زمان و شدت دیسمنوره اولیه زنان انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی کنترل شده سه سوکور در سال 95-1394 بر روی 50 زن مراجعه کننده به مرکز درمانی ولیعصر وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. افراد در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. طی سه روز اول قاعدگی، گروه مداخله با 150 میلیگرم کپسول بومادران هر 8 ساعت و 250 میلیگرم کپسول مفنامیکاسید هر 6 ساعت و گروه کنترل نیز با کپسول پلاسبوی بومادران و مفنامیکاسید طی دو ماه متوالی درمان شدند. ابزار مطالعه پرسشنامه فردی و مقیاس دیداری درد (VAS) بود. شدت درد با استفاده از مقیاس دیداری شدت درد و مدت درد بر اساس روز (یک دوره قبل از شروع مطالعه و دو دوره مداخله) ارزیابی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمونهای آماری تیمستقل، منویتنی، فیشر و فریدمن انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: دو گروه قبل از مطالعه به لحاظ مدت و شدت درد یکسان بودند. طی دو دوره مداخله، مدت زمان و شدت درد در هر دو گروه به طور معنیداری کاهش یافت (05/0>p)، ولی کاهش شدت درد به طور معنیدار در گروه مداخله بیشتر بود (001/0>p) و کاهش مدت درد در دو گروه تفاوت معنیداری نداشت (05/0<p).<br /> نتیجهگیری: کاهش شدت دیسمنوره در گروه بومادران و مفنامیک اسید در مقایسه با گروه مفنامیک اسید بیشتر است که شاید به دلیل تأثیر بومادران بر دیسمنوره باشد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320320170522The effect of SP6 moxibustion and acupressure on the severity of systemic symptoms associated with dysmenorrheaمقایسه تأثیر ماکسیباسشن و طب فشاری در نقطه SP6 بر شدت علائم سیستمیک همراه با دیسمنوره5767887310.22038/ijogi.2017.8873FAاعظم یعقوبینژادکارشناس ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، شعبه بین الملل، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.صدیقه امیر علیاکبریمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.حمید علوی مجداستاد گروه آمار زیستی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.رضا حشمتمتخصص طب سوزنی، انجمن طب سوزنی ایران، تهران، ایران.Journal Article20170305Introduction: Since primary dysmenorrhea is one of the common gynecological disorder in women of reproductive which is sometimes associated with one or more systemic symptoms, this study was performed with aim to compare the effect of SP6 moxibustion and acupressure on the severity of systemic symptoms associated with dysmenorrhea.
Methods: This randomized clinical trial study was conducted on 100 students living in dormitories of Sabzevar Islamic Azad University in 2015. The subjects were randomly assigned into two groups of 50 cases in moxibustion and acupressure groups. The SP6 moxibustion group was asked to hold a burning moxa stick to the SP6 point, and the acupressure group was asked to press their thumb perpendicularly on the SP6 point (10 minutes of for each leg). The intervention was performed twice during the last week of cycle and the first and second day of menstrual bleeding. Severity of the systemic symptoms associated with dysmenorrhea was assessed with a verbal multidimensional scoring system before and during two cycles of the intervention. Data were analyzed using SPSS software (version 16), and using Mann-Whitney and Friedman test. P<0.05 was considered significant.
Results: In both groups, all symptoms were significantly reduced compared with before the intervention (P<0.05), but when compare the systemic symptoms between two groups, all symptoms except nausea, vomiting and faint were significantly reduced in moxibustion group compared to acupressure group after the intervention (P<0.05).
Conclusion: Both moxibustion and acupressure methods reduce the severity of the systemic symptoms; however, moxibustion is more effective than acupressure.مقدمه: با توجه به اینکه دیسمنوره اولیه یکی از اختلالات ژنیکولوژیک شایع در سنین باروری زنان میباشد که گاهی با یک یا چند علائم سیستمیک همراه می باشد، مطالعه حاضر با هدف مقایسه تأثیر ماکسیباسشن و طب فشاری در نقطه SP6 بر شدت علائم سیستمیک همراه دیسمنوره انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده در سال 1394 بر روی 100 نفر از دانشجویان ساکن خوابگاههای دانشگاه آزاد اسلامی سبزوار انجام شد. افراد در دو گروه 50 نفری ماکسیباسشن و طب فشاری قرار گرفتند. در گروه ماکسیباسشن چوب موکسای استیک به مدت 10 دقیقه به نقطه SP6 چسبانده میشد و در گروه طب فشاری با انگشت شست و بهطور عمود فشار بر نقطه SP6 فشار وارد میشد (10 دقیقه برای هر پا). این مداخلات 2 بار در طی هفته آخر سیکل و روز اول و دوم خونریزی قاعدگی صورت میگرفت. شدت علائم سیستمیک با استفاده از سیستم معیار چند بُعدی کلامی، قبل از مداخله و در طی دو سیکل مداخله پیگیری و مقایسه گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای من ویتنی و فریدمن انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: در هر دو گروه تمام علائم نسبت به قبل از مداخله کاهش معنیداری داشت (05/0˂p)، ولی در مقایسه علائم سیستمیک بین دو گروه، تمامی علائم بهجز تهوع، استفراغ و غش در گروه ماکسیباسشن نسبت به گروه طب فشاری بعد از مداخله کاهش معناداری داشت (05/0˂p).
نتیجهگیری: هر دو روش ماکسیباسشن و طب فشاری منجر به کاهش علائم سیستمیک میشوند، ولی تکنیک ماکسیباسشن نسبت به طب فشاری مؤثرتر است.
Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320320170522The relationship of prenatal self-care behaviors with stress, anxiety and depression in women at risk of preterm deliveryارتباط استرس، اضطراب و افسردگی با رفتارهای خودمراقبتی دوران بارداری در زنان در معرض خطر زایمان زودرس6876887410.22038/ijogi.2017.8874FAسیده محبوبه رضائیاندانشجوی کارشناس ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.زهرا عابدیانمربی گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبت مبتنی بر شواهد، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-1948-145Xرباب لطیفنژاد رودسریدانشیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات ایمنی بیمار، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.سید رضا مظلوممربی گروه پرستاری، مرکز تحقیقات مراقبت مبتنی بر شواهد، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.سلمه دادگراستادیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-6355-0622Journal Article20170226Introduction: Pregnancy is associated with extensive mental and physical changes in pregnant women. Stress, anxiety and depression are factors affecting pregnant women’s performance that lead to lack of attention to their own self-care. Orem's self-care theory is one of the most widely used theories in the field of self-care. This study was performed with aim to investigate the relationship of self-care behaviors in pregnancy based on Orem’s theory with stress, anxiety and depression in women at risk of preterm delivery. <br />Methods: This descriptive correlational study was done on 176 pregnant women in 24-26 week of pregnancy at risk for preterm delivery referring to health centers affiliated to Mashhad University of Medical Sciences in 2015. The research tools included Holbrook risk-scoring for preterm labor questionnaire, demographic and obstetric questionnaire, Hart prenatal care actions scale and DASS21 (stress, anxiety and depression questionnaire). According to Holbrook risk-scoring for preterm labor questionnaire, the subjects who met inclusion criteria were selected. Self-care behaviors were assessed according to Hart prenatal care actions scale, and stress, anxiety and depression were evaluated according to DASS21 questionnaire. Data were analyzed using SPSS software (version16) and using Pearson and Spearman correlation tests. PResults: There was inverse linear significant relationship between prenatal self-care and stress (P =0.004) and depression (P =0.032). But no significant relationship was seen between prenatal self-care and anxiety (P =0.374). <br />Conclusion: The increasing stress and depression in women at risk of preterm delivery reduce self-care behaviors in these patients. Therefore, management and identifying of pregnant women at risk for stress and depression and planning for reducing their stress and depression will lead to increased self-care behaviors in women at risk for preterm delivery.مقدمه: بارداری با تغییرات گسترده روانی و جسمی در مادران باردار همراه میباشد. استرس، اضطراب و افسردگی از جمله عوامل تأثیرگذار بر عملکرد و عدم توجه به خود در زنان باردار میباشد. یکی از پرکاربردترین تئوریها در زمینه خودمراقبتی، تئوری اورم است. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط رفتارهای خودمراقبتی مبتنی بر تئوری اورم با استرس، اضطراب و افسردگی دوران بارداری در زنان در معرض خطر زایمان زودرس انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه همبستگی توصیفی در سال 1394 بر روی 176 زن باردار 26-24 هفته در معرض خطر زایمان زودرس مراجعه کننده به مراکز بهداشتی- درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه غربالگری زایمان زودرس هولبروک، فرم مشخصات فردی و مامایی، پرسشنامه اقدامات مراقبتی دوران بارداری هارت و پرسشنامه استرس، اضطراب و افسردگی DASS<sub>21</sub> بود. بر اساس پرسشنامه غربالگری زایمان زودرس هولبروک، افراد واجد شرایط ورود به مطالعه انتخاب شدند. بر اساس پرسشنامه اقدامات مراقبتهای دوران بارداری هارت، رفتارهای خودمراقبتی و بر اساس پرسشنامه استرس، اضطراب و افسردگی DASS<sub>21</sub>، اضطراب، افسردگی و استرس ارزیابی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای همبستگی پیرسون و اسپیرمن انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: بین نمره خودمراقبتی با استرس (004/0=p) و افسردگی (032/0=p) ارتباط خطی معنادار و معکوس وجود داشت، اما بین خودمراقبتی و اضطراب ارتباط خطی معناداری مشاهده نشد (374/0=p).<br /> نتیجهگیری: افزایش استرس و افسردگی در زنان در معرض خطر زایمان زودرس، باعث کاهش رفتارهای خودمراقبتی در آنان میشود، لذا مدیریت و شناسایی زنان باردار در معرض استرس و افسردگی و برنامهریزی و انجام اقدامات مناسب جهت کاهش افسردگی و استرس آنها موجب افزایش سطح خودمراقبتی در زنان در معرض خطر زایمان زودرس خواهد شد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320320170522Comparison of the effect of group counseling and integrated counseling (group and individual) on sexual knowledge and attitude in women on the verge of marriageمقایسه تأثیر مشاوره تلفیقی (گروهی و فردی) با مشاوره صرفاً گروهی بر آگاهی و نگرش جنسی زنان در آستانه ازدواج7788887510.22038/ijogi.2017.8875FAسیده عادله رحمانیاندانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-9384-8814طلعت خدیوزادهاستادیار گروه بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.حبیبالله اسماعیلیاستاد گروه آمار زیستی، مرکز تحقیقات مدیریت و عوامل مؤثر بر سلامت، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20170227Introduction: Previous studies and needs assessment indicate the need for youthon the verge of marriage to attend counseling classes in order to they can easily ask their sexual questions and receive their answers. Therefore, due to the lack of adequate information on the most effective way to provide counseling in this area, this study was performed with aim to compare the effect of group counseling and an integration of group and individual counseling on sexual knowledge and attitude in women on the verge of marriage.
Methods: This three-group interventional study was performed on 162 women referring to premarital counseling unit of Mashhad health centers in 2015-2016. The subjects were assigned into three groups of receiving integrated (individual and group) counseling, group counseling and normal education (control). Integrated group received two sessions of group counseling and one session of individual counseling, group counseling received three sessions of two hours of group counseling with one week intervals with objects of spouse relations and sexual and reproductive health. Data was collected using a standard questionnaire SKAS and were analyzed using SPSS software (version 16), and using ANOVA and Tukey, one-way ANOVA, Kruskal Wallis, and Chi-square tests. P<0.05 was considered significant.
Results: After the intervention, the difference of knowledge score (P=0.001) and sexual attitude score (P=0.004) was significant between three groups, but there was no significant difference between knowledge (P=0.9) and attitude (P=0.4) of two intervention groups.
Conclusion: Sexual knowledge and attitude of women toward sexual relations increased following the both methods of group counseling and an integration of group and individual counseling, this increase was significant compared with control group. According to the available facilities, implementation of each of two methods of counseling is recommended.مقدمه: مطالعات قبلی و نیازسنجی انجام شده، حاکی از نیاز مبرم جوانان در آستانه ازدواج برای حضور در کلاسهای مشاورهای است که بتوانند به راحتی سؤالات جنسی خود را مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نمایند. بنابراین با توجه به کمبود اطلاعات در مورد مؤثرترین روش ارائه مشاوره در این زمینه، مطالعه حاضر با هدف مقایسه تأثیر مشاوره گروهی و تلفیقی از مشاوره گروهی و فردی بر آگاهی و نگرش جنسی زنان در آستانه ازدواج انجام شد.
روشکار: این مطالعه مداخلهای سهگروهه در سال 95-1394 بر روی 162 نفر از زنان مراجعهکننده به واحد مشاوره پیش از ازدواج مراکز بهداشت مشهد انجام شد. افراد به سه گروه دریافتکننده تلفیقی از مشاوره گروهی و فردی، فقط مشاوره گروهی و آموزش معمول (کنترل) تخصیص یافتند. گروه مشاوره تلفیقی، دو جلسه مشاوره گروهی و یک جلسه مشاوره فردی و گروه دیگر، سه جلسه دو ساعته مشاوره گروهی با فواصل یک هفته با موضوعات روابط زوجین و سلامت جنسی و باروری دریافت نمودند. دادهها با استفاده از پرسشنامه استاندارد اسکاس جمعآوری و با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای تحلیل واریانس یکطرفه، آزمون توکی، آزمون آنووا یک طرفه، کروسکال والیس و کای دو مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.مقدار p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: پس از مداخله، اختلاف نمرات آگاهی (001/0=p) و نگرش جنسی (004/0=p) در سه گروه معنیدار بود، اما بین آگاهی (9/0=p) و نگرش (4/0=p) دو گروه مداخله اختلاف معناداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: بهدنبال مشاوره گروهی و تلفیقی از مشاوره گروهی و فردی، نمره آگاهی و نگرش زنان نسبت به روابط جنسی افزایش یافت که این افزایش در مقایسه با گروه کنترل معنادار بود. با توجه به امکانات، اجرای هر یک از این دو روش مشاوره توصیه میگردد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320320170522The Effect of Core Stability Training on Postpartum Lumbar Lordosis and Low Back Pain in Nulliparous Womenتأثیر تمرینات ورزشی ثبات مرکزی بر لوردوز و کمردرد بعد از زایمان در زنان نخستزا8997887610.22038/ijogi.2017.8876FAفوزیه زاهدپوردانشجوی کارشناسی ارشد تربیت بدنی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران.محمدرضا محمدیاستادیار گروه آسیبشناسی ورزشی و حرکات اصلاحی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران.0000-0003-3952-6547محسن دماوندیدانشیار گروه بیومکانیک ورزشی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران.ژیلا آگاهاستادیار گروه زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران.Journal Article20170228Introduction: Pregnancy and childbirth as a natural process at some points of women’s life is associated with mental and physical changes. Prpgancy low back pain which may last up to six months after delivery is related to multiple factors including muscle weakness and remained lumbar lordosis. Therefore, this study was performed with aim to determine the effect of core stability training on lumbar lordosis and low back pain after delivery.
Methods: This semi-experimental interventional study was performed on 32 nulliparous womenreferred to Shaid Mobini and Shahid Banoovani haspitals in Sabzevar city at the second half of 2015. The subjects were divided to training and control groups (n=16 in each group). The training group performed core stability exercises for 8 weeks (3 sessions per week). The control group had no exercise during this time. At the end of 8 weeks, lumbar lordosis and low back pain were measured. Data were analyzed by SPSS statistical software (version 20) and using independent t and paired samples t-test. P<0.05 was considered significant.
Results: In this study, core stability trainings significantly decreased lumbar lordosis (P=0.034) and low back pain (P=0.003).
Conclusion: The core stability training is a good approach for correction of lumbar lordosis and back pain after childbirth.مقدمه: بارداری و زایمان به عنوان یک روند طبیعی در مقاطعی از زندگی زنان، با تغییرات روحی و جسمی همراه میباشد. کمردرد دوران بارداری که ممکن است تا 6 ماه پس از زایمان باقی بماند، وابسته به علل متعددی از جمله ضعف عضلانی و برطرف نشدن لوردوز کمری است. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر تمرینات ثبات مرکزی بر لوردوز کمری و کمردرد بعد از زایمان انجام شد.
روشکار: این مطالعه مداخلهای نیمهتجربی در نیمه دوم سال 1394 بر روی 32 زن نخستزای مراجعهکننده به بیمارستان شهیدان مبینی و بانوانی شهرستان سبزوار انجام شد. افراد در دو گروه 16 نفره تمرین و کنترل قرار گرفتند. گروه تمرینی به مدت 8 هفته (3 جلسه در هفته) به اجرای تمرینات ثبات مرکزی پرداختند. گروه کنترل در این مدت هیچگونه تمرین ورزشی انجام ندادند. پس از اتمام دوره 8 هفتهای، زاویه لوردوز کمری و شدت کمردرد آنان محاسبه شد. تجزیه و تحلیل آماری دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 20) و آزمونهای تی زوجی و تی وابسته انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: در این مطالعه تمرینات ثبات مرکزی باعث کاهش معنیدار زاویه لوردوز کمری (034/0=p) و کاهش شدت کمردرد شد (003/0=p).
نتیجهگیری: تمرینات ثبات مرکزی روش مناسبی برای اصلاح ناهنجاری لوردوز کمری و بهبود کمردرد بعد از زایمان است.
Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299320320170522The Role of Vitamin D in Male and Female Reproductive Health: A Review Studyنقش ویتامین D در سلامت باروری زنان و مردان: یک مطالعه مروری98109887710.22038/ijogi.2017.8877FAمروارید ایرانیدانشجوی دکترای تخصصی بهداشت باروری، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-8905-0965خدیجه میرزاییدانشیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبت مبتنی بر شواهد، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.ناهید ملکیدانشجوی دکترای تخصصی بهداشت باروری، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.انسیه انتظاریکارشناس مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20170301Introduction: Vitamin D deficiency is common during reproductive age. Recent data suggest that vitamin D deficiency is associated with poor reproductive function in women and men. Therefore, this study was performed with aim to determine the role of vitamin D on some reproductive function (such as polycystic ovary syndrome, endometriosis, myoma, premature ovary failure, male infertility, and in vitro fertilization (IVF).
Methods: In this review study, Persian and English articles that published during 1997 to 2016 with keywords of vitamin D, infertility, fertility were searched in PubMed, Magiran, Google Scholar, Iranmedex, Scopus, Irandoc and SID databases.
Results: A total of 35 studies which were extracted from 302 articles related to the role of vitamin D on some reproductive function were studied. The results of latest research articles in this field were discussed and summarized.
Conclusion: Deficiency of vitamin D defined as serum concentration of <20 ng/ml is common in reproductive age. Vitamin D deficiency has a role in reproductive dysfunction, such as polycystic ovary syndrome, uterine fibroids, abnormal semen parameters and in IVF failure. So, vitamin D supplementation is advised in infertility therapy in both male and female.مقدمه: کمبود ویتامین Dدر سنین باروری امری شایع است. مطالعات اخیر نشان میدهد که کمبود ویتامین Dبا کارکردهای ضعیف تولیدمثل در زنان و مردان سنین باروری همراه است. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش ویتامین D بر برخی عملکردهای تولید مثلی انسان (مانند سندرم تخمدان پلیکیستیک، آندومتریوز، میوم، نارسایی زودرس تخمدانها، ناباروری مردان و IVF) انجام شد.
روشکار: در این مطالعه مروری، مطالعات انجام شده فارسی و انگلیسی در طی سالهای 1378 تا آبان ماه 1395، با استفاده از کلید واژههای فارسی ویتامین D، باروری، ناباروری و کلید واژههای انگلیسی fertility، infertility، vitamin D، در پایگاههای اطلاعاتی معتبر SID، Iranmedx، Scopus، Irandoc، PubMed، Magiran و Google scholar جستجو شدند.
یافتهها: 35 مقاله استخراج شده از 302 مطالعه در ارتباط با نقش ویتامین D در عملکرد تولید مثلی انسان مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از آخرین مطالعات انجام شده دراین زمینه مورد بحث قرار گرفت و خلاصه شد.
نتیجهگیری: کمبود ویتامین Dکه به عنوان سطح سرمی کمتر از 20 نانوگرم در میلیلیتر در نظر گرفته میشود، در سنین باروری شایع است و کمبود ویتامین D در عملکردهای تولید مثل مانند سندرم تخمدان پلیکیستیک، فیبروم رحمی، پارامترهای نامناسب اسپرم و در شکست درمان IVF نقش دارد، بنابراین مکمل ویتامین Dدر درمان ناباروری زنان و مردان توصیه میشود.