Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193720161221Ultrasound Findings in Idiopathic granulomatous mastitisبررسی یافتههای سونوگرافی در ماستیت گرانولوماتوز ایدیوپاتیک17818210.22038/ijogi.2016.8182FAعلی علمداراندانشیار گروه رادیولوژی، مرکز تحقیقات جراحی سرطان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایراندنیا فرخدانشیار گروه رادیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.سمانه سجادیاستادیار گروه داخلی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.آسیه سادات فتاحی معصومدانشیار گروه جراحی عمومی، مرکز تحقیقات جراحی آندوسکوپیک و روشهای کم تهاجمی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.علی فیضیاستادیار گروه رادیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.حسین غفاریدکترای تخصصی رادیولوژی، بیمارستان منتصریه، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.بنفشه فرشیددکترای تخصصی رادیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20160927Introduction: Menstruation leads to bleeding and anemia; while endurance training causes erythropoiesis and stimulates hematopoiesis; therefore, this study was performed with aim to evaluate the effects of 6 weeks aerobic exercise training on blood hematological factors in adolescence girls. <br />Methods: This semi-experimental study was performed on 20 girls aged 11-12 years old in 2014. The subjects were randomly enrolled in two groups (Experimental and Control). Experimental group performed aerobic exercise for three sessions per week for six weeks. The control group continued the usual daily activities. Before and after the exercise programs, complete blood count (CBC; using the blood samples) and maximum oxygen uptake (VO<sub>2max</sub>; using 1600 meters running and walking) were measured. Data analysis was performed by SPSS software (version 16) and dependent and independent t-test, Kolmogorov Smironov, and Shapiro-Wilk tests. PResults: Increase of VO<sub>2max</sub> was significant after exercise in experimental group (P=0.018). The value of RBC, HGB, and HCT significantly increased after exercise in two groups (P<0.05). In addition, the value of MCH and MCHC significantly decreased after exercise in control group (P<0.05). The value of WBC significantly increased (P=0.01) and MCHC significantly decreased (P<0.05) in control group and experimental group, respectively. However, comparisons between groups were statistically significant only in VO<sub>2max</sub> at post-test (P=0.033). No significant difference was observed in other hematological factors (PLT, MCV) in two groups (P>0.05). <br />Conclusion: Six weeks of aerobic exercise are significantly effective in VO<sub>2max</sub> without significant changes in other hematological factors in adolescence girls.مقدمه: برخورد با یک توده پستان با توجه به سن، شرح حال و یافتههای بالینی متفاوت است. با توجه به اینکه نمای بالینی در اکثریت موارد ماستیتهای گرانولوماتوز میتواند مشابه سرطان پستان باشد، استفاده از سونوگرافی میتواند در این بیماران راهگشا بوده، در افتراق آن از بدخیمی کمک کرده و از نگرانی بیمار بکاهد، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی یافتههای سونوگرافی در ماستیت گرانولوماتوز ایدیوپاتیک و تعیین شاخصههای تشخیصی سونوگرافیک با اختصاصیت بالا جهت افتراق آن از سایر انواع ماستیت و بدخیمی انجام شد.<br /> روشکار: در این مطالعه مقطعی، یافتههای سونوگرافی در بیمارانی که در بازه زمانی سالهای 94-1392 با علائم ماستیت، جهت سونوگرافی و بیوپسی از ضایعه مشکوک پستانی به بخش رادیولوژی یکی از بیمارستانهای امید، دکتر شیخ، قائم (عج) و امام رضا (ع) ارجاع شده بودند، ثبت شد و مواردی که بر اساس هیستوپاتولوژی و آزمایشات میکروبیولوژی و سرولوژی ماستیت گرانولوماتوز ایدیوپاتیک تشخیص داده شده بود، انتخاب شدند و یافتههای سونوگرافی در ماستیت گرانولوماتوز ایدیوپاتیک استخراج شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای کای اسکوئر، تی و همبستگی پیرسون انجام شد. مقدار p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: در این مطالعه از 155 بیمار ارجاع شده با علائم ماستیت، 130 بیمار ماستیت گرانولوماتوز ایدیوپاتیک بودند. در مطالعه حاضر 4 کرایتریای سونوگرافیک توده هایپواکو، اووال، متعدد و با حاشیه نامنظم و گسترش انگشتی شکل به نسوج اطراف، دارای حساسیت و ویژگی و ارزش اخباری مثبت بالا در تشخیص ماستیت گرانولوماتوز ایدیوپاتیک بودند. حساسیت کلی سونوگرافی در تشخیص ماستیت گرانولوماتوز ایدیوپاتیک 3/92%، اختصاصیت آن 0/80% و ارزش اخباری مثبت و منفی آن به ترتیب 0/96% و 7/66% بود.<br /> نتیجهگیری: سونوگرافی برای تشخیص ماستیت گرانولوماتوز ایدیوپاتیک مناسب است، زیرا میتواند با حساسیت و اختصاصیت بالا آن را شناسایی کند و در افتراق آن از بدخیمی و دیگر انواع ماستیت کمککننده باشد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193720161221The Effects of 6-Weeks Aerobic Exercise Training on Blood Hematological Factors in Adolescence Girlsتأثیر شش 6 هفته برنامه ورزشی هوازی بر عوامل هماتولوژیک دختران نوجوان815818310.22038/ijogi.2016.8183FAمحمد علی سمواتی شریفدانشیار گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران.اکرم رجبیکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران.حجتالله سیاوشیدانشجوی دکترای تخصصی فیزیولوژی ورزشی، پژوهشکده طب ورزشی، پژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی، تهران، ایران.Journal Article20160929Introduction: Menstruation leads to bleeding and anemia; while endurance training causes erythropoiesis and stimulates hematopoiesis; therefore, this study was performed with aim to evaluate the effects of 6 weeks aerobic exercise training on blood hematological factors in adolescence girls. <br />Methods: This semi-experimental study was performed on 20 girls aged 11-12 years old in 2014. The subjects were randomly enrolled in two groups (Experimental and Control). Experimental group performed aerobic exercise for three sessions per week for six weeks. The control group continued the usual daily activities. Before and after the exercise programs, complete blood count (CBC; using the blood samples) and maximum oxygen uptake (VO<sub>2max</sub>; using 1600 meters running and walking) were measured. Data analysis was performed by SPSS software (version 16) and dependent and independent t-test, Kolmogorov Smironov, and Shapiro-Wilk tests. PResults: Increase of VO<sub>2max</sub> was significant after exercise in experimental group (P=0.018). The value of RBC, HGB, and HCT significantly increased after exercise in two groups (P<0.05). In addition, the value of MCH and MCHC significantly decreased after exercise in control group (P<0.05). The value of WBC significantly increased (P=0.01) and MCHC significantly decreased (P<0.05) in control group and experimental group, respectively. However, comparisons between groups were statistically significant only in VO<sub>2max</sub> at post-test (P=0.033). No significant difference was observed in other hematological factors (PLT, MCV) in two groups (P>0.05). <br />Conclusion: Six weeks of aerobic exercise are significantly effective in VO<sub>2max</sub> without significant changes in other hematological factors in adolescence girls.مقدمه: قاعدگی باعث خونریزی و ایجاد کمخونی میشود، در صورتی که تمرینات استقامتی موجب اریتروپویزیس و تحریک خونسازی میگردند، بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر شش هفته تمرینات ورزشی هوازی بر عوامل هماتولوژیکی دختران نوجوان انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه نیمه تجربی در سال 1393 بر روی 20 دختر 12-11 ساله شهرستان همدان انجام شد. افراد به طور تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل وارد مطالعه شدند. گروه تجربی به مدت شش هفته و سه جلسه در هفته تمرینات ورزشی هوازی را انجام دادند. گروه کنترل فعالیتهای روزمرهشان را انجام میدادند. شمارش کامل سلولهای خونی (CBC؛ با استفاده از نمونههای خونی) و اکسیژن مصرفی بیشینه (VO<sub>2max</sub>؛ با استفاده از آزمون 1600 متر دویدن و پیادهروی) قبل و پس از برنامه ورزشی، در هر دو گروه اندازهگیری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای تیهمبسته، تی مستقل، کولموگروف اسمیرنوف و آزمون شاپیرو- ویلک انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: اکسیژن مصرفی بیشینه پس از دوره تمرینی در گروه تجربی افزایش یافت (018/0=p). مقادیر RBC، HGB و HCT در هر دو گروه بهطور معناداری افزایش یافت (05/0>p). گذشته از این، مقادیر MCH و MCHC پس از ورزش در گروه کنترل کاهش یافت (05/0>p). مقدار WBC افزایش معنادار (01/0=p) و مقدار MCHC کاهش معناداری (05/0>p) را به ترتیب در گروههای کنترل و تجربی نشان داد. با این وجود، در مقایسه برونگروهی تنها متغیر VO<sub>2max</sub> از نظر آماری معنادار بود (033/0=p)، تغییر معنادار دیگری در دیگر متغیرهای هماتولوژیکی (PLT و MCV) در دو گروه وجود نداشت (05/0<p).<br /> نتیجهگیری: شش هفته تمرین هوازی اثر معناداری بر VO<sub>2max</sub> شرکتکنندگان دارد؛ بدون این که تغییر معناداری را در دیگر عوامل هماتولوژیکی خون ایجاد کند.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193720161221The Effect of Interval Training on HSP70 and Some Inflammatory, Growth and Functional Markers among Women with Breast Cancerاثر یک دوره تمرین تناوبی بر میزان HSP70 و برخی شاخص های رشدی، التهابی و عملکردی زنان مبتلا به سرطان پستان1624818410.22038/ijogi.2016.8184FAبهمن تاروردیزادهاستادیار گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تحصیلات تکمیلی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر، بوشهر، ایران.ملانی بدروس اوقوبیان سلماسیکارشناس ارشد تربیت بدنی، دانشکده تربیت بدنی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران، تهران، ایران.Journal Article20161016Introduction: HSPs<sub>70</sub> are included in the large family of proteins that their severely protected structures show their important role in cell main processes structure and act as molecular requirement of others proteins. Existence of this protein in people with breast cancer indicates survival of cancer. This study was performed with aim to determine the effect of interval training on HSP<sub>70 </sub>and some inflammatory markers among women with breast cancer. <br />Methods: This study was performed on 30 women with breast cancer in Khoramabad at 2014. The subjects were randomly divided into two groups including control (n = 15) and interval (n = 15). The experimental group performed the exercises for eight weeks, three sessions per week. The blood samples were taken 48 hours before and after the tests in order to investigate the study's variables (HSP<sub>70</sub>, VO2<sub>peak</sub>, Il6, insulin). Data was analyzed by SPSS software (version 19) and dependent and independent t-test. PResults: Eight weeks of interval training caused significant reduction in IL-6 and insulin (P=0.015). Interval training also increased VO2<sub>peak</sub> and decreased HSP<sub>70 </sub>in women with breast cancer. <br />Conclusion: Eight weeks of interval training significantly reduce the level of HSP<sub>70</sub>, IL-6 and insulin and significantly increase VO2<sub>peak</sub> in women with breast cancer.مقدمه: HSP<sub>70</sub>ها جزء خانواده بزرگ پروتئینها میباشند که ساختمان به شدت محافظت شده آنها نشاندهنده نقش مهم آنها در فرآیندهای اصلی سلول بوده و به عنوان ملازم مولکولی سایر پروتئینها عمل میکنند. وجود این پروتئین در افراد مبتلا به سرطان پستان نماد بقاء سرطان میباشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر یک دوره تمرین تناوبی بر میزان HSP<sub>70</sub> و برخی شاخصهای التهابی در زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد.<br /> روش کار: این مطالعه در سال 1393 بر روی 30 زن مبتلا به سرطان پستان در خرمآباد انجام شد. افراد به طور تصادفی در دو گروه 15 نفره کنترل و اینتروال قرار گرفتند. گروه تجربی به مدت 8 هفته و هر هفته سه جلسه تمرینات را انجام دادند. 48 ساعت قبل و بعد از آزمون جهت بررسی متغیرهای تحقیق (HSP<sub>70</sub>، VO2<sub>peak</sub>، IL-6 و انسولین) از آزمودنیها خون گرفته شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 19) و آزمونهای تی مستقل و وابسته انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: هشت هفته تمرینات تناوبی باعث کاهش معنیدار IL-6 و انسولین شد (015/0=p). همچنین تمرین تناوبی باعث افزایش VO2<sub>peak</sub> و کاهش HSP<sub>70</sub> در زنان مبتلا به سرطان پستان گردید (001/0=p).<br /> نتیجهگیری: هشت هفته تمرینات تناوبی باعث کاهش معنیدار در سطوح HSP<sub>70</sub>، IL-6، انسولین و افزایش معنیدار در سطوح VO2<sub>peak</sub>زنان مبتلا به سرطان پستان میشود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193720161221Active management of third stage of labor in normal vaginal delivery using dextrose 10%: A randomized clinical trialاداره فعال مرحله سوم زایمان طبیعی با استفاده از دکستروز 10%: کارآزمایی بالینی2531818510.22038/ijogi.2016.8185FAملیحه اکبریمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی ایلام، ایلام، ایران.حمید تقینژاداستادیار گروه پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی ایلام، ایلام، ایران.نازنین رضاییمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی ایلام، ایلام، ایران.سارا ضیاغممربی گروه مامایی، دانشکده علوم پزشکی شوشتر، شوشتر، ایران.0000000154134133زینب سهرابیمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی ایلام، ایلام، ایران.Journal Article20161015Introduction: Postpartum hemorrhage (PPH) is a major complication of delivery. Active management of third stage of labor decreases the risk of postpartum hemorrhage. This study was to assess the effect of dextrose on third stage of vaginal delivery. <br />Methods: This clinical trial study was performed on 120 pregnant women referred to maternity ward of Shahid Mustafa Khomeini Hospital in Ilam between 2012 and 2013. The subjects were selected by convenience sampling and were randomly assigned to two groups of dextrose and oxytocin. After fetus expolsion, the dextrose group received 200 cc dextrose 10 % and oxytocin group received 20 units oxytocin per 1000 ml serum ringer by intravenus infusion. Then, the length of third stage of labor was recorded in minute. Data were analyzed using SPSS software (version 16) and independent t-test and Chi-square. PResults: Two groups were similar in maternal and neonatal characteristics. Mean length of third stage of labor in dextrose group (5.11±1.28 min) was significantly shorter than oxytocin group (7.86±1.14 min) (P=0.001). There was no case of placental retention or need for manual removal of placenta in both groups. <br />Conclusion: Active management of third stage of labor with administration of dextrose 10% as noninvasive method can significantly reduce the duration of the third stage of labor.مقدمه: خونریزی پس از زایمان از مهمترین عوارض زایمانی است. اداره فعال مرحله سوم زایمان خطر خونریزی پس از زایمان را کاهش میدهد، لذا مطالعه حاضر با هدف تأثیر دکستروز بر طول مرحله سوم زایمان انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 92-1391 بر روی 120 زن باردار مراجعه کننده به زایشگاه بیمارستان شهید مصطفی خمینی شهر ایلام انجام شد. افراد به روش نمونهگیری آسان انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه دکستروز و اکسی توسین قرار گرفتند. پس از خروج جنین در گروه دکستروز تزریق آهسته داخل وریدی 200 سیسی دکستروز 10% و در گروه اکسیتوسین از 20 واحد اکسیتوسین در 1000 میلیلیتر سرم رینگر بهصورت انفوزیون وریدی استفاده شد. سپس طول مرحله سوم زایمان بر حسب دقیقه ثبت شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های کایاسکوئر و تی مستقل انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: هر دو گروه از نظر ویژگیهای مادری و نوزادی یکسان بودند. میانگین طول مرحله سوم زایمان در گروه دکستروز (28/1±11/5 دقیقه) به صورت معناداری کمتر از گروه اکسیتوسین (14/1±86/7 دقیقه) بود (001/0=p). در هیچ یک از دو گروه، موردی از احتباس جفتی یا نیاز به خروج دستی جفت مشاهده نشد.<br /> نتیجهگیری: اداره فعال مرحله سوم زایمان با تجویز دکستروز 10% به عنوان یک روش غیرتهاجمی میتواند طول مرحله سوم زایمان را کاهش دهد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193720161221The effect of honey vaginal gel and clotrimazole vaginal cream on vaginal normal flour in women with vaginitis candidiasisبررسی تأثیر ژل واژینال عسل و کرم واژینال کلوتریمازول بر فلور طبیعی واژن زنان مبتلا به واژینیت کاندیدایی3239818610.22038/ijogi.2016.8186FAزهرا سیفی نادرگلیکارشناس ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، شعبه بین الملل دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.فاطمه ناهیدیاستادیار گروه مامایی و بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.عبدالرسول صفائیاناستادیار گروه آمار، دانشکده بهداشت و تغذیه، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران.یوسف جوادزادهاستاد گروه فارماکولوژی، دانشکده داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران.طاهره اعتراف اسکوئیدانشیار گروه فارماکولوژی، دانشکده داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران.Journal Article20161010Introduction: Lactobacillus is the most important factor for protection of vaginal normal flour. No existence of vaginal normal flour provide the background for fungal infections. Vaginitis candidiasis is the most common reason for women referral that azole agents are used for its treatment that have many side-effects. Honey is a nonchemical treatment with anti-fungal property that seems has the ability to affects vaginal normal flour. This study was performed with aim to compare the effects of vaginal honey gel with clotrimazole cream on vaginal normal flour. <br />Methods: This single-blind randomized clinical trial study was conducted on 106 women with vaginitis candidiasis in Tabriz health centers at 2015. The samples were enrolled to the study with clinical complaints such as itching, burning, positive cultures and other inclusion criteria. Then, they were randomly divided into clotrimazole cream and honey gel groups (53 in each group). After the end of eighth day treatment, culture and examination were again performed. The obtained results were analyzed by SPSS software (version 22) and Minitab, Friedman, general mix model, Chi-square, and independent t tests. PResults: In honey group, after treatment completion and improvement of clinical symptoms, lactobacillus increased that the difference was significant compared with before treatment (P<0.001). In clotrimazole group, there was no significant differences in lactobacillus before and after treatment (P=0.705). <br />Conclusion: Honey in addition to treatment of vulvovaginitis candidiasis, does not change vaginal normal flour compared to clotrimazole.مقدمه: لاکتوباسیلوس مهمترین عامل حفظ فلور طبیعی واژن است. عدم وجود آن، زمینه را برای ابتلاء به عفونتهای قارچی فراهم میآورد. شایعترین دلیل مراجعه زنان به مراکز درمانی واژینیت کاندیدیایی است که برای درمان آن از داروهای شیمیایی آزول، با عوارض جانبی بسیار استفاده میشود. عسل یکی از درمانهای غیرشیمیایی با خاصیت ضد قارچی است که بهنظر میرسد قدرت حفظ فلور طبیعی واژن را داشته باشد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تأثیر ژل واژینال عسل با کرم واژینال کلوتریمازول بر فلور طبیعی واژن در زنان مبتلا به واژینیت کاندیدایی انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی یک سوکور در سال 1394 بر روی 106 زن مبتلا به واژینیت کاندیدایی در مراکز بهداشتی منتخب شهر تبریز انجام شد. نمونهها با شکایت سوزش، خارش و داشتن کشت آزمایشگاهی مثبت و سایر معیارهای ورود وارد مطالعه شدند، سپس به صورت تصادفی در دو گروه 53 نفره کرم واژینال کلوتریمازول و ژل واژینال عسل قرار گرفتند. پس از پایان دوره درمان 8 روزه مجدداً کشت و معاینه انجام و نتایج در دو گروه با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 22)، Minitab، آزمونهای فریدمن، جنرال میکس مدل، کای دو و تی مستقل با مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: در گروه عسل بعد از تکمیل دوره درمان و بهبود علائم بالینی، میزان لاکتوباسیلها افزایش یافت که نسبت به قبل درمان اختلاف معنیدار بود (001/0p<). در گروه کلوتریمازول اختلاف معنیداری در فراوانی میزان لاکتوباسیل قبل و بعد از درمان مشاهده نشد (705/0=p).<br /> نتیجهگیری: عسل در مقایسه با کلوتریمازول علاوه بر برای درمان واژینیت کاندیدیایی، فلور طبیعی واژن را تغییر نمیدهد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193720161221Association between maternal health literacy level with pregnancy care and its outcomesارتباط بین سواد سلامت مادران باردار با مراقبتهای دوران بارداری و پیامد آن4050818710.22038/ijogi.2016.8187FAسیده سارا خرازیدانشجوی کارشناسی ارشد آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.نوشین پیماندانشیار گروه آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت، مرکز تحقیقات علوم بهداشتی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.حبیب الله اسماعیلیاستاد گروه آمار زیستی و اپیدمیولوژی، مرکز تحقیقات علوم بهداشتی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-4139-546xJournal Article20161002Introduction: Maternal health literacy during pregnancy represents the cognitive and social skills which determine the motivation and ability of women to gain and apply the useful knowledge. This study was performed with aim to investigate the association between maternal health literacy level with pregnancy care and its outcomes. <br />Methods: This descriptive-analytical and cross-sectional study was performed in 2015 on 120 pregnant women referred to health centers of Mashhad to perform prenatal care. The subjects were selected by multistage randomized cluster sampling method. Data was collected by using Maternal Health Literacy and Pregnancy Outcome Questionnaire (MHLAPQ). Data was analyzed by SPSS software (version 15) and descriptive statistics, t-test, ANOVA, Tukey and Pearson correlation. PResults: The mean score of maternal health literacy was 42.47±7.54, so that the least score was 21 and the most 56. There was significant relationship between maternal health literacy and educational level, incomes, living place, number of pregnancy, time of starting care and the number of care taken during pregnancy, birth weight, supplements consumption and anemia (P<0.05). Pearson correlation coefficient showed significantly positive relation between health literacy and pregnancy outcomes (P<0.001). But there were no significant relation between maternal age with pregnancy outcomes and health literacy. <br />Conclusion: There is significant relationship between maternal health literacy with prenatal care, pregnancy outcomes and birth weight that shows the necessity of more attention to maternal health literacy in health promotion programs.مقدمه: سواد سلامت مادران در دوران بارداری بیانگر مهارتهای اجتماعی و شناختی است که انگیزه و توانایی آنها را برای دریافت و استفاده از آگاهیهای مفید نشان میدهد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین سطح سواد سلامت مادری با مراقبتهای دوران بارداری و پیامد آن انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه توصیفی- تحلیلی به روش مقطعی در سال 1394 بر روی 120 زن باردار مراجعهکننده به مرکز بهداشتی درمانی شهرستان مشهد جهت انجام مراقبتهای معمول دوران بارداری انجام شد. افراد به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای- چند مرحلهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه سواد سلامت مادری و نتایج بارداری (MHLAPQ) بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 15) و آزمونهای آماری تحلیلی، آزمون تی، آنووا، توکی و همبستگی پیرسون انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: میانگین نمره سواد سلامت مادران باردار 54/7±47/42 بود؛ بهطوریکه کمترین سطح 21 و بیشترین آن 56 بود. همچنین بین سواد سلامت مادران با سطح تحصیلات، محل زندگی، درآمد ماهیانه خانوار، تعداد بارداری، زمان شروع مراقبتها، تعداد مراقبت انجام شده در طول بارداری، وزن هنگام تولد نوزاد، مصرف مکملها و آنمی ارتباط معنیداری وجود داشت (05/0>p). بر اساس ضریب همبستگی پیرسون، بین سواد سلامت و نتیجه بارداری ارتباط مثبت معناداری وجود داشت (01/0>p). ولی سن مادر با سواد سلامت و نتیجه بارداری ارتباط معنیداری نداشت.<br /> نتیجهگیری: بین سواد سلامت مادران و مراقبتهای دوران بارداری، نتیجه بارداری و وزن هنگام تولد ارتباط معناداری وجود دارد، که لزوم توجه بیشتر به سواد سلامت مادری در برنامههای ارتقاء سلامت را نشان میدهد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193720161221Positive Effect of Woman's Empowerment on childbearing: More Children in working Womanتأثیر مثبت توانمندی زنان بر فرزندآوری: تعداد فرزندان بیشتر در زنان شاغل5161818810.22038/ijogi.2016.8188FAفهیمه حاجیزاده بنده قرادانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران، تهران، ایران.شراره جان نثاریکارشناس ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران، تهران، ایران.گیتی ازگلیاستادیار گروه بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران، تهران، ایران.ملیحه نصیریاستادیار گروه آمار زیستی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران، تهران، ایران.Journal Article20161005Introduction: Fertility decline has been a social problem in recent years. According to the role of women in childbearing, this study was performed with aim to compare childbearing among working women and housewives who referred to health centers of Shahid Beheshti University and selected centers of Ministry Education in Tehran. <br />Methods: This cross-sectional study was performed on 273 housewives who referred to health centers of Tehran Shahid Beheshti University and 267 women working in health centers and hospitals. Data collection tool was a questionnaire. Data were analyzed by SPSS software (version 20) and T-test, Chi- square, Mann-Whitney, Logistic regression and Poisson test. P< 0.05 was considered significant. <br />Results: The second child was more among working women (P=0.001). The childbearing chance among working women was two times higher than housewives (P=0.008). The desire to having a son in housewives was more than working women (P=0.014). There was no difference between education's level and number of child among women (P=0.36). <br />Conclusion:Women's working has a positive impact on childbearing.مقدمه: در سالهای اخیر، کاهش باروری یک مسأله اجتماعی بوده است. با توجه به نقش زنان در فرزندآوری، مطالعه حاضر با هدف مقایسه فرزندآوری در زنان شاغل و غیرشاغل مراجعهکننده به مراکز بهداشتی و درمانی وابسته به دانشگاه شهید بهشتی و مراکز منتخب آموزش و پرورش تهران انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه توصیفی - مقطعی در سال 95-1394 بر روی 267 زن شاغل در آموزش و پرورش و مراکز بهداشتی و بیمارستانی و 273 زن خانهدار مراجعهکننده به مراکز بهداشتی و درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران انجام شد. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 20) و آزمونهای آماری تی تست، کای دو، من ویتنی، رگرسیون لوجستیک و پواسون انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: تعداد فرزند دوم در زنان شاغل بیشتر بود (002/0=p). شانس تمایل به فرزندآوری در زنان شاغل 2 برابر زنان خانهدار بود (008/0=p). تمایل به داشتن فرزند پسر در زنان خانهدار بیشتر از زنان شاغل بود (014/0=p). بین سطوح تحصیلات و تعداد فرزندان زنان تفاوت آماری وجود نداشت (36/0=p).<br /> نتیجهگیری: اشتغال زنان تأثیر مثبتی بر فرزندآوری دارد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193720161221The effect of health education intervention based on the theory of planned behavior to promote physical activity in women's health volunteers of Shushtar health centersتعیین تأثیر مداخله آموزش سلامت مبتنی بر نظریه رفتار برنامهریزی شده به منظور ارتقاء فعالیت جسمانی در زنان رابط مراکز بهداشتی درمانی شهرستان شوشتر6274818910.22038/ijogi.2016.8189FAخدیجه جعفرپوردانشجوی کارشناسی ارشد آموزش بهداشت، مرکز تحقیقات بهداشت عوامل اجتماعی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.علی اصغر ارسطودکترای فیزیوتراپی و توانبخشی، استادیار گروه بهداشت عمومی، مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی بر مؤثر سلامت، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.زینب غلامنیا شیروانیدکترای تخصصی آموزش بهداشت، مرکز مطالعات و توسعه آموزش علوم پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل، ایران.امل ساکیاستادیار، گروه آمار و اپیدمیولوژی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.مرضیه عرباندکترای تخصصی آموزش بهداشت، مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی بر مؤثر سلامت، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.Journal Article20161001Introduction: The amount of physical activity as a key component of a healthy lifestyle is low than necessary in women. Health educational interventions based on the theory of planned behavior (TPB) are effective in promotion of physical activity. This study was performed with aim to evaluate the effect of health educational interventions based on the theory of planned behavior to promote physical activity in women's health volunteers of Shushtar health centers. <br />Methods: This interventional study was performed on 110 health volunteers of Shushtar health centers in 2015. The subjects were randomly assigned into two groups of control and intervention. Data were collected by the questionnaire of demographic characteristics, TPB scale, International Physical Activity Questionnaire and heart rate test (by Polar device). The intervention included three educational sessions and one three-month physical activity program. Data were analyzed by SPSS software (version 19). PResults: Conducting the health educational program based on TPB led to increased attitude toward the behavior, perceived behavioral control, intention, physical activity and decreased physiological cost index (PCI) 3 months post-intervention in case group (P<0.001). But, no significant changes occurred in control group (P>0.05). Also, subjective norms had no significant change in two group at post-intervention (P>0.05). <br />Conclusion: Conducting the health educational program based on TPB results in improving physical activity and PCI in health volunteers. It is necessary to design and evaluate educational programs based on theory to increase healthy behaviors in these community.مقدمه: فعالیت بدنی به عنوان جزء کلیدی سبک زندگی سالم در زنان، کمتر از حد لازم است. مداخلات آموزشی سلامت، مبتنی بر نظریه رفتار برنامهریزی شده در ارتقاء این رفتار مؤثر است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر مداخله آموزش سلامت مبتنی بر نظریه رفتار برنامهریزی شده به منظور ارتقاء فعالیت جسمانی در زنان رابط مراکز بهداشتی درمانی شهرستان شوشتر انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه مداخلهای در سال 1394 بر روی 110 نفر از رابطین بهداشتی مراکز بهداشتی درمانی شهرستان شوشتر انجام شد. افراد به روش تصادفی در دو گروه آزمون و کنترل تقسیم شدند. دادهها توسط پرسشنامه جمعیتشناختی، پرسشنامه نظریه رفتار برنامهریزی شده، مقیاس بینالمللی فعالیتبدنی و آزمون ضربان قلب (توسط دستگاه Polar) گردآوری شد. مداخله شامل سه جلسه آموزشی مبتنی بر سازههای نظریه و یک برنامه سه ماهه فعالیتبدنی بود. تجزیه و تحلیل دادهها توسط نرمافزار آماری SPSS (نسخه 19) انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: اجرای برنامه آموزشی نظریهمحور باعث ارتقاء سازههای نگرش نسبت به رفتار، ادراک کنترل رفتاری، قصد، فعالیتبدنی و کاهش شاخص هزینه فیزیولوژی در گروه آزمون در 3 ماه پس از مداخله شد (05/0p<). اما در گروه کنترل هیچ تغییر معناداری وجود نداشت (05/0<p). همچنین بعد از مداخله، سازه هنجارهای انتزاعی در دو گروه، تفاوت معناداری نداشت (05/0<p).<br /> نتیجهگیری: مداخله آموزشی مبتنی بر نظریه رفتار برنامهریزی شده باعث ارتقاء فعالیتبدنی و کاهش شاخص هزینه فیزیولوژی در رابطین بهداشتی میشود. همچنین طراحی و ارزشیابی برنامههای آموزشی نظریهمحور در زمینه افزایش رفتارهای بهداشتی در این گروه هدف ضروری است.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193720161221Pathophysiology of vaginal discharge from Iranian Traditional Medicine (ITM) point of view compared with common medicineپاتوفیزیولوژی ترشحات واژینال از دیدگاه طب سنتی ایران و مقایسه با طب رایج7584819010.22038/ijogi.2016.8190FAپانتهآ شیرویهدستیار طب سنتی، دانشکده طب سنتی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0002-7543-1118مریم یاوریاستادیار گروه طب سنتی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.سیده آتیه نعیمیدستیار طب سنتی، دانشکده طب سنتی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.مریم بهمندستیار طب سنتی، دانشکده طب سنتی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0003-4701-9780اعظم معیاریدستیار طب سنتی، دانشکده طب سنتی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0002-1795-413Xهاجر معمارزاده زوارهدستیار طب سنتی، دانشکده طب سنتی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.مژگان تنسازاستادیار گروه طب سنتی، دانشکده طب سنتی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.سودابه بیوسپژوهشگر طب سنتی، دانشکده طب سنتی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.راضیه نبی میبدیدستیار طب سنتی، دانشکده طب سنتی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.Journal Article20161013Introduction: Vaginal discharge is one of the most common complaints in women which is associated with failure to treatment and recurrence in many cases. Multiple previous studies have investigated its treatment in the view of complementary medicine, but its etiology has been fewer considered. Therefore, this study was performed with aim to investigate the pathophysiology of vaginal discharge in the view of ITM and compare it with common medicine. <br />Methods: In this review study, the causes and semiology of "Sayalan-e Rahem" was collected and categorized from ITM manuscripts such as Bouali Sina Qanoun, Aghili Moalejat, Exir Azam, Teb Akbari, …. Also, pathophysiology of leucorrhea was collected from gynecological textbooks such as Novak and Danforth and databases. Then the findings from two perspectives were compared with each other. The common and differentiations were categorized and two viewpoints were explained. <br />Results: Based on the ITM's view, any discharge from the vagina is called "Sayalan" which could be normal or abnormal. Abnormal sayalan was considered as "Sayalan-e Rahem". The causes of Sayalan-e Rahem is divided into two groups of uterine and extra uterine. Uterine causes include the weakness of "qowwat-ol-ghadhiyah" of the uterine and extra uterine causes include "imtila of any humors" and loos them from the uterus and vaginal discharge. Based on common medicine, leucorrhea can be physiologic and pathologic. Pathologic leucorrhea is known as vaginitis and is divided based on the types of organism that causes infection. <br />Conclusion: Sayalan in ITM equivalents as leucorrhea in common medicine. Normal Sayalan is also equivalent to physiologic leucorrhea. The causes of pathologic include only infectious factors, while the causes of Sayalan-e Rahem are wider and each of them can be underlying factor for infection and they can also explain the lack of response to treatment and recurrence of vaginitis.مقدمه: ترشحات واژینال از شایعترین شکایات زنان است که در موارد بسیاری با عدم پاسخ به درمان و عود همراه میباشد. در مطالعات بسیاری به درمان آن از دیدگاه طب مکمل پرداخته شده ولی سببشناسی آن کمتر بررسی شده است، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی پاتوفیزیولوژی ترشحات واژینال از دیدگاه طب سنتی ایران و مقایسه با طب رایج انجام شد.<br /> روشکار: در این مطالعه مروری، علل و علائم سیلان رحم از متون مرجع طبسنتی ایران مانند قانون بوعلی سینا، معالجات عقیلی، اکسیر اعظم، طب اکبری و ... گردآوری و طبقهبندی شد. همچنین پاتوفیزیولوژی لکوره در کتب مرجع ژنیکولوژی مانند نواک و دنفورث و پایگاههای اطلاعاتی گردآوری شد. سپس یافتههای دو دیدگاه با هم مقایسه شد. اشتراکات و افتراقات دستهبندی شد و تبیین دو دیدگاه صورت گرفت.<br /> یافتهها: خروج هر گونه ترشحات از واژن بر اساس طبسنتیایران "سیلان" نامیده میشود که میتواند طبیعی یا غیرطبیعی باشد. سیلان غیرطبیعی با واژه سیلان رحم بیان شده است. علل سیلان رحم، رحمی یا خارج رحمی است. دلایل رحمی شامل ضعف قوه غاذیه رحم و علل خارج رحمی ناشی از امتلای هر یک از اخلاط در بدن، ریزش آنها به رحم و دفع از طریق ترشحات واژن است. در طبرایج لکوره میتواند فیزیولوژیک یا پاتولوژیک باشد که لکوره پاتولوژیک همان واژینیت است و بر اساس نوع ارگانیسم عامل عفونت تقسیم میشود.<br /> نتیجهگیری: سیلان در طب سنتی ایران معادل لکوره در طب رایج است. سیلان طبیعی نیز با لکوره فیزیولوژیک معادل است. لکوره پاتولوژیک تنها دارای دلایل عفونی است، درحالیکه سیلان رحم دارای علل وسیعتری بوده و هر یک از این علل میتوانند زمینهساز عفونت و همچنین توجیهکننده موارد عدم پاسخ به درمان و عود مکرر واژینیت باشند.