2024-03-28T16:49:10Z
https://ijogi.mums.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=1617
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1398
22
4
مقایسه شیوع عفونت مایکوپلاسما هومینیس در زنان باردار با و بدون پارگی زودرس پیش از موعد پردههای جنینی و ارتباط این عفونت با پارگی زودرس پیش از موعد پردههای جنینی
دکتر نوشین
مبارکی
دکتر احمد
قاضی
دکتر سعید
صادقیه اهری
دکتر جعفر
محمد شاهی
پریسا
پیروزان
مقدمه: پارگی زودرس پیش از موعد پردههای جنینی، به عنوان پارگی قبل از شروع انقباض منظم رحم پیش از هفته 37 بارداری تعریف شده است و نشاندهنده یک مشکل جدی پریناتال میباشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی شیوع کلونیزاسیون دهانه رحم توسط مایکوپلاسما هومینیس در بیماران مبتلا به پارگی زودرس نارس پردههای جنینی انجام شد.
روشکار: این مطالعه موردی شاهدی در سال 97-1396 بر روی 160 زن باردار، در هفته 37-25 بارداری و مبتلا به پارگی زودرس پیش از موعد غشاهای جنینی در مرکز آموزشی درمانی علوی اردبیل انجام گرفت. گروه شاهد نیز شامل 160 زن باردار با حاملگی طبیعی بدون پارگی زودرس غشاهای جنینی بودند. ابتدا سواپ سرویکال برای مایکوپلاسما هومینیس بهدست آمد و توسط واکنش زنجیرهای پلیمر ارزیابی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماریSPSS (نسخه 20) و آزمونهای تی تست، کای دو و منویتنی انجام گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: مایکوپلاسما هومینیس در 28 بیمار (5/17%) از گروه مورد تشخیص داده شد. در گروه شاهد مایکوپلاسما هومینیس در 10 زن باردار (6/6%) تشخیص داده شد. بر اساس نتایج آزمون نسبت شانس، نسبت شانس عفونت مایکوپلاسما هومینیس در بیماران مبتلا به پارگی زودرس پیش از موعد پردههای جنینی، 18/3 برابر بیشتر از زنان باردار بدون پارگی زودرس پیش از موعد غشاهای جنینی بود (8/6-4/1:CI 95%، 18/3=OR) و احتمال ایجاد سندرم دیسترس تنفسی در نوزادان مادران مبتلا به پارگی زودرس پیش از موعد غشاهای جنینی، 71/3 برابر بیشتر از زنان باردار فاقد پارگی زودرس پیش از موعد غشاهای جنینی بود (12/7-93/1:CI 95%، 71/3=OR).
نتیجهگیری: بین آلودگی دهانه رحم با مایکوپلاسما هومینیس و پارگی زودرس غشاهای جنینی ارتباط معنیداری وجود دارد.
پارگی زودرس غشاهای جنینی
ماکوپلاسما هومینیس
واکنش زنجیرهای پلیمر
2019
06
22
1
10
https://ijogi.mums.ac.ir/article_13439_4b6735cb54c20c09a8a38ec6fb1ddd2d.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1398
22
4
بررسی تأثیر زعفران بر شادمانی زنان یائسه: کارآزمایی بالینی تصادفی
محبوبه
قربانی
محبوبه
طباطبایی چهر
مریم
باقری
الهه
سالاری
سکینه
نظری
مقدمه: در دوران یائسگی بهدلیل اختلالات روانی، کاهش فعالیت اجتماعی، وضعیت تأهل و بیماریهای جسمانی؛ شادمانی کاهش مییابد.زعفران بهدلیل داشتن ترکیباتی از قبیل کروسین و سافرانال دارای اثر نشاطآوری است، لذامطالعه حاضر با هدف کلی بررسی تأثیر کپسول زعفران بر شادمانی زنان یائسه انجام شد. روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور در سال 96-1394 بر روی 67 زن یائسه واجد شرایط مطالعه در کلینیک زنان امام رضا (ع) شهر بجنورد انجام شد. افراد بهطور تصادفی در دو گروه مداخله (مصرف کپسول 30 میلیگرمی زعفران) و کنترل (مصرف کپسول 30 میلیگرمی دارونما) قرار گرفتند. پرسشنامههای مشخصات فردی، مامایی و پرسشنامه شادمانی آکسفورد قبل از مصرف کپسول و 4 هفته بعد از مصرف آن توسط واحدهای پژوهش تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای کای اسکوئر، تی مستقل و تی زوجی انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد. یافتهها: میانگین نمرات شادمانی در گروه زعفران قبل از مصرف 9/12±5/45 و بعد از مصرف 8/12±4/51 بود که بر اساس نتایج آزمون تی زوجی، شادمانی افزایش یافته بود (001/0>p)، اما در گروه کنترل تغییری در شادمانی قبل و بعد از مداخله ایجاد نشده بود (347/0=p). نتیجهگیری: زعفران دارای خاصیت شادمانی میباشد. از آنجایی که در دوران یائسگی میزان شادمانی کاهش مییابد، توصیه میشود به عنوان مکمل در دوران یائسگی استفاده شود.
زعفران
شادمانی
یائسگی
2019
06
22
11
17
https://ijogi.mums.ac.ir/article_13440_afa61246bbc41fc34ce5960f25feddc9.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1398
22
4
بررسی تأثیر مصرف مکمل آهن در زنان باردار با هموگلوبین بالا بر میزان بروز زردی در نوزادان: کارآزمایی بالینی تصادفی
لیلا
علیزاده
دکتر لیلی
صالحی
زهرا
مهربان
دکتر مانی
رمزی
مقدمه:از تجویز معمول مکمل آهن در بارداری بدون در نظر گرفتن نیاز به آن، سالها میگذرد. با در نظر گرفتن امکان بروز پیامدهای نامطلوب با مصرف غیرضروری این مکمل در بارداری، مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر مصرف مکمل آهن در زنان باردار با هموگلوبین بالا بر میزان بروز زردی در نوزادان انجام گرفت. روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی دوسوکور طی سالهای 96-1395 بر روی 140 زن باردار سالم غیرسیگاری، سن بارداری 18-14 هفته، تک قلو با هموگلوبین بالای 2/13 گرم در دسی لیتر و فریتین بالای 15 میکروگرم در لیتر، در شهر اردبیل انجام گرفت. مادران از هفته 20 بارداری، بهصورت تصادفی در دو گروه درمان با 50 میلیگرم فروسولفات و دارونما قرار گرفتند. میزان هموگلوبین و فریتین سرم مادران مجدداً در هفتههای 40-38 بارداری مورد بررسی قرار گرفت. نوزادان نیز 24 ساعت پس از زایمان از نظر بیلیروبین سرم و ابتلاء به زردی مورد ارزیابی قرار گرفتند. بیلی روبین سرم با استفاده از روش فتومتریک و با استفاده از دستگاه BT3500 اندازهگیری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای آماری تی مستقل، کای دو و فیشر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد. یافتهها: بعد از مداخله، بین میزان هموگلوبین (03/0=p) و فریتین (04/0=p) مادران دو گروه اختلاف آماری معنیداری وجود داشت؛ در حالیکه از نظر ابتلاء به آنمی (هموگلوبین کمتر از 11 گرم بر دسیلیتر) در دو گروه، تفاوتی معنیداری وجود نداشت (001/0>p). میزان بروز زردی در نوزادان گروه مداخله بهطور معنیداری بیشتر از گروه کنترل بود (005/0=p). میزان بروز زردی نوزادی با فریتین سه ماهه اول بارداری ارتباط آماری معنیداری داشت (01/0=p). نتیجهگیری: مصرف مکمل آهن در زنان با هموگلوبین بالای 2/13 گرم بر دسیلیتر با افزایش خطر ابتلاء به زردی نوزادی همراه است. باید در رابطه با تجویز معمول مکمل آهن در ماردان باردار، احتیاط شود.
بارداری
زردی نوزادی
فروسولفات
هموگلوبین
2019
06
22
18
24
https://ijogi.mums.ac.ir/article_13441_845d26c2118be6555ca57248c14b71a3.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1398
22
4
بررسی تأثیر طب فشاری نقاطSP6 ،LI4 ، H7 و NEIMA بر اضطراب حین زایمان زنان نخستزا: کارآزمایی بالینی تصادفی شده
فاطمه
رنجکش
زهرا
مهری
مریم
مافی
محمد
حبیبی
فرنوش
معافی
مقدمه: زایمان یک رویداد فیزیولوژیک اما استرسزا در زندگی زنان است. اضطراب حین زایمان میتواند پیامدهای بارداری را تحت تأثیر قرار دهد و منجر به افزایش درد و ترس از زایمان شود، لذا کاهش اضطراب حین زایمان در مطالعات مختلف موکداً پیشنهاد شده است. طب فشاری برخلاف روشهای دارویی، روشی ساده و مقرون بهصرفه است که در حیطه زایمان بهطور محدود مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر طب فشاری نقاطSP6 ، LI4 ، H7 و NEIMAبر میزان اضطراب حین زایمان زنان نخستزا انجام شد. روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی- تصادفی شده در سال 1397 بر روی 130 مادر بستری در بخش زایمان بیمارستان رازی قزوین انجام شد. نمونهها با تخصیص تصادفی در دو گروه مداخله و شاهد قرار گرفتند. در گروه مداخله، تحریک نقاط SP6 و NEIMA در دیلاتاسیون 4 سانتیمتری شروع و بهمدت 5/0 ساعت ادامه داشت و سپس در دیلاتاسیون 8 سانتیمتری، تحریک نقاطH7 و LI4 تا انتهای زایمان توسط دستگاه TENS انجام شد. گروه کنترل مراقبتهای معمول مامایی را دریافت کردند. پرسشنامه اضطراب اسپیل برگر در بدو ورود به اتاق زایمان و یک ساعت بعد از زایمان در دو گروه تکمیل شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 24) و آزمونهای کای دو، تی مستقل و تی زوجی انجام گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد. یافتهها: طب فشاری تأثیر معناداری بر میانگین نمره اضطراب آشکار گروه مداخله (5/9±7/33) نسبت به گروه کنترل (9/9±1/40) داشت (001/0=p). تفاوت میانگین نمره اضطراب پنهان، در گروه مداخله (2/8±5/35) نسبت به گروه کنترل (7/7±08/39) نیز از نظر آماری معنادار بود (048/0=p). نتیجهگیری: تحریک نقاط فشاریSP6 ، LI4، H7 و NEIMA در کاهش اضطراب پنهان و آشکار زنان نخستزا مؤثر است و بهعنوان یکی از روشهای درمان اضطراب در بارداری و زایمان پیشنهاد میشود.
اضطراب
زایمان
طب فشاری
نخستزا
2019
06
22
25
35
https://ijogi.mums.ac.ir/article_13442_5b51b8010202c76f34e88dcea128dd29.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1398
22
4
ارتباط سطوح سنجههای گلبول قرمز با خطر ابتلاء به دیابت بارداری (مطالعه مورد- شاهدی)
مهتا
عباسی فشمی
دکتر سپیده
حاجیان
دکتر مریم
افراخته
دکتر مهدی
خباز خوب
مقدمه: دیابت بارداری، شایعترین اختلال متابولیک در بارداری است. با توجه به عوارض مادری- جنینی دیابت بارداری، شناخت عوامل مرتبط با آن بسیار اهمیت دارد. شواهدی مبنی بر ارتباط برخی از سنجههای گلبول قرمز مانند هموگلوبین و دیابت بارداری وجود دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط سطوح سنجههای گلبول قرمز با خطر وقوع دیابت بارداری انجام گرفت. روشکار: این مطالعه موردی - شاهدی از آبان تا اسفند 1396 با مشارکت 190 نفر از زنان باردار مبتلا و غیرمبتلا به دیابت بارداری مراجعهکننده به درمانگاه مراقبتهای بارداری بیمارستان شهدای تجریش انجام گرفت. آزمایشات غربالگری دیابت بارداری با تست تحمل گلوکز (OGTT) به کمک 75 گرم گلوکز و سنجش شمارش کامل سلولهای خونی در هفتههای 28-24 بارداری صورت گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و Medcalc (نسخه 1 .8. 18) و آزمونهای تی با نمونههای مستقل، منویتنی، همبستگی و رگرسیون لجستیک انجام گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد. یافتهها: بهغیر از سنجه میانگین وزن سلولی (06/0=p)، سایر سنجههای گلبول قرمز (شامل: میزان گلبول قرمز، هموگلوبین، هماتوکریت، متوسط حجم گلبولی و متوسط هموگلوبین گلبول قرمز) با افزایش خطر بروز دیابت بارداری ارتباط داشتند (05/0>p). بر اساس بررسی منحنی مشخصه عملکرد سیستم (ROC) برای متغیرهای معنادار و تعیین حساسیت و ویژگی نقاط برش، مساحت زیر نمودار برای هماتوکریت از سایر متغیرها بیشتر بود. نتیجهگیری: از بین سنجههای گلبول قرمز، افزایش سطح هماتوکریت در سه ماهه دوم بارداری، قویترین ارتباط را با افزایش خطر وقوع دیابت بارداری دارد که این مهم توجه ویژه به سطوح هماتوکریت را در حین تجویز مکمل آهن در بارداری میطلبد.
دیابت بارداری
گلبولهای قرمز خون
مطالعه موردی- شاهدی
2019
06
22
36
43
https://ijogi.mums.ac.ir/article_13443_b9966a566eaa4fdb23ac3a8b36773b3c.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1398
22
4
بررسی ارتباط سطح سرمی ویتامین D با شدت دیسمنوره اولیه و علائم سیستمیک همراه در دانشجویان ساکن خوابگاههای دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
فاطمهالسادات
رهنمایی
دکتر مریم
افراخته
دکتر ملیحه
نصیری
دکتر فرید
زایری
دکتر محمدرضا
وفا
دکتر گیتی
ازگلی
مقدمه: برخی مطالعات نشاندهنده رابطه بین کمبود ویتامین D3 با بروز دیسمنوره اولیه و علائم سیستمیک همراه آن است، اما رابطه شدت درد با سطح سرمی ویتامین D مشخص نیست، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه شدت دیسمنوره اولیه و علائم سیستمیک همراه با سطح سرمی ویتامین D انجام شد. روشکار: این مطالعه مقطعی در سال 1397 بر روی 143 نفر از دانشجویان مبتلا به دیسمنوره اولیه ساکن خوابگاههای دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام شد. دادههای مربوط به سیکل قاعدگی و شدت دیسمنوره اولیه با استفاده از پرسشنامه اطلاعات فردی و وضعیت قاعدگی و خطکش درد جمعآوری شد. سطح سرمی 25 هیدروکسی ویتامین D3 با دستگاه LIASON بهروش Chemiluiminescence و در کیت DiaSorin آنالیز شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 24) و آزمونهای آماری منویتنی و تی مستقل انجام شد.میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد. یافتهها: بین میانگین درد دیسمنوره اولیه با سطوح سرمی ویتامین D ارتباط معناداری مشاهده نشد (05/0<p). بین شدت سردرد، خستگی، تهوع و استفراغ با سطح سرمی ویتامین D ارتباط معنیداری مشاهده شد (001/0p<)، اما این ارتباط با شدت اسهال مشاهده نشد (05/0<p). نتیجهگیری: بین شدت درد دیسمنوره اولیه با سطوح سرمی ویتامین D ارتباط معنیداری وجود ندارد؛ اما با شدت سردرد، خستگی، تهوع و استفراغ ارتباط معناداری وجود دارد. انجام مطالعات بزرگتر در جامعهای غیرهمگون جهت بررسی دقیقتر این رابطه پیشنهاد میشود.
درد
درد قاعدگی
دیسمنوره
کوله کلسیفرول
ویتامین D
2019
06
22
44
53
https://ijogi.mums.ac.ir/article_13444_8fc4f5c24e1720fd74991b4f2ff699ae.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1398
22
4
تأثیر درمان احتقان پستان با کمپرس گرم زنجبیل بر خودکارآمدی شیردهی
مریم
منظمی
صدیقه
یوسفزاده
دکتر ملیحه
عافیت
دکتر حبیبالله
اسماعیلی
مقدمه: خودکارآمدی شیردهی میتواند قویترین پیشگویی کننده کیفیت و طول مدت تغذیه با شیر مادر باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر درمان احتقان پستان با کمپرس گرم زنجبیل بر خودکارآمدی شیردهی انجام شد. روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 1397 بر روی 76 زن شیرده مبتلا به احتقان پستان در مشهد انجام شد. افراد بهصورت تصادفی در دو گروه کمپرس گرم زنجبیل و مراقبتهای مرسوم تخصیص یافتند. مادران گروه مداخله، تحت درمان با کمپرس گرم زنجبیل، 3 بار در روز به مدت 2 روز قرار گرفتند.ابزار پژوهش، شاخص استاندارد شدت احتقان پستان، پرسشنامه استاندارد خودکارآمدی شیردهی دنیس و فرم مشخصات دموگرافیک بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمونهای منویتنی، تیمستقل، کای دو و تحلیل واریانس انجام گرفت. میزان pکمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد. یافتهها: قبل از مداخله بین دو گروه از نظر متوسط نمرات خودکارآمدی اختلاف آماری معنیداری وجود نداشت (320/0=p). بعد از انجام مداخله، متوسط نمره خودکارآمدی در گروه مداخله بهطور معنیداری بیشتر از گروه کنترل بود (001/0p<). نتیجهگیری: استفاده از کمپرس گرم زنجبیل سبب بهبود سریعتر علائم احتقان پستان و بهدنبال آن افزایش معنیدار نمره خودکارآمدی شیردهی نسبت به مراقبتهای مرسوم میگردد.
احتقان پستان
خودکارآمدی شیردهی
زنجبیل
2019
06
22
54
62
https://ijogi.mums.ac.ir/article_13445_cf8ce855510828f9f661ef0bd909d701.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1398
22
4
تأثیر حضور همراه ماما و همراه غیرماما بر میزان درد زایمان، طول مدت زایمان و میزان استفاده از اکسیتوسین در زنان نخستزا: یک کارآزمایی بالینی
معصومه
درویشی
مهدی
رنجبران
دکتر زینت
جورابچی
هادی
جعفریمنش
مقدمه: یکی از روشهای کاهش درد زایمان، حمایت مداوم از مادر باردار در طول لیبر و زایمان است. رضایت زنان از تجربیات زایمان از نظر ارائهدهندگان مراقبت، سیاستگذاران سیستم بهداشتی- درمانی بهعنوان یکی از شاخصهای مهم کیفیت مراقبت از مادر تلقی میگردد. با توجه به نتایج متناقص مطالعات و کمبود شواهدی که تأثیر حضور همراه حرفهای و غیرحرفهای را بر زایمان مقایسه کند، مطالعه حاضر با هدف مقایسه تأثیر حضور همراه ماما و غیرماما بر میزان درد زایمان، طول مدت زایمان و میزان استفاده از اکسیتوسین در زنان نخستزا انجام گرفت. روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده در سال 97-1396 بر روی 120 زن نخستزا شامل سه گروه همراه ماما، همراه غیرماما و گروه کنترل انجام گردید. پیامدهای مطالعه مقیاس عددی درد، طول مدت مراحل زایمان و میزان استفاده از اکسیتوسین بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه20) و آزمونهای کای اسکوئر، آنالیز واریانس یکطرفه و آنالیز واریانس اندازههای تکراری انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد. یافتهها: در ابتدای فاز فعال، نمره درد در گروه همراه ماما 83/1±56/2، در گروه همراه غیرماما 46/2±03/4 و در گروه کنترل 89/2±06/4 بود که از نظر آماری تفاوت معناداری را نشان داد (014/0=p). بر اساس نتایج، اثر زمان (001/0p<) معنیدار بود، ولی اثر گروه (386/0=p) و اثر متقابل زمان و گروه (538/0=p) از نظر آماری معنادار نبود. بر اساس نتایج آزمون آنالیز واریانس یکطرفه، کمترین طول مدت زایمان در هر دو مرحله مربوط به گروه همراه ماما بود (05/0>p). همچنین بر اساس نتایج، گروه همراه ماما در مقایسه با سایر گروهها از اکسیتوسین کمتری استفاده کرده بودند (004/0=p). نتیجهگیری: وجود مامای همراه در کنار مادران زائو، یک مداخله غیرتهاجمی و تأثیرگذار در ایجاد آرامش جسمی و روانی در طول لیبر و زایمان است.
اکسیتوسین
حمایت حین زایمان
درد زایمان
مامای همراه
همراه غیرماما
2019
06
22
63
72
https://ijogi.mums.ac.ir/article_13446_459fa21d26619bdb4c77c5ce7b152749.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1398
22
4
ارزیابی پیامدهای روانی و اجتماعی رحم جایگزین در مادر جایگزین و کودک حاصل از این روش: یک مطالعه مروری
دکتر میترا
صوابی اصفهانی
حدیث
سورینژاد
الهام
ادیبمقدم
زهرا
محبی
مقدمه: یکی از تکنیکهای جدید کمک باروری، رحم جایگزین است که میزان استفاده از آن درحال افزایش است. بااین وجود، پیامدهای روانی و اجتماعی این تکنیک، بهصورت جامع مورد بررسی قرار نگرفته است، لذا مطالعه مروری حاضر با هدف بررسی این پیامدها متعاقب رحم جایگزین در مادر جایگزین و کودک صورت گرفت.
روشکار: در این مطالعه مروری جهت یافتن مطالعات مرتبط، در بازه زمانی 2018-1990 از پایگاههای فارسی SID و Magiran و پایگاههای انگلیسیPubmed ،Scopus ،Elsevier ، Weily online library، SID، Sciences Web Of و موتور جستجوی Google Scholar استفاده شد. برای دستیابی به تمام مقالات فارسی و انگلیسی مورد نظر از کلیدواژههای فارسی مادر جایگزین، ارتباط مادر-کودک، ارتباط مادر- جنین، ارتباط، پیامد روانی، پیامد اجتماعی و کلیدواژههای انگلیسی Surrogate mother، surrogacy،Maternal–fetal relations، mother-child relationships، surrogates’ family، bonding، attachment، outcome psychology، social outcome با همه ترکیبات احتمالی این کلمات استفاده شد. از بین 500 مقاله، 18 مقاله واجد شرایط پژوهش بود و برای این مطالعه انتخاب شدند.
یافتهها: نتایج مطالعات مختلف بیانگر این مسأله بود که تولد کودک برای مادران جایگزین و خانواده متقاضی پدیدهای استرسآور است که میتواند سبب افسردگی در مادر جایگزین شود. تفاوت عمدهای در تکامل، ابعاد روانی و اجتماعی کودکان متولد شده به روش رحم جایگزین با کودکانی طبیعی وجود نداشت. نتایج تستهای شخصیتی و متغیرهای روانشناختی در بیشتر مادران جایگزین طبیعی بوده و آسیبهای روانشناختی جدی در آنان مشاهده نشده بود.
نتیجهگیری: بهطورکلی جایگزینی در اکثر مادران جایگزین تجربهای مثبت تلقی شده است. کودکان متولد شده نیز احساس خوبی نسبت به مادر جایگزین خود داشته و بهلحاظ روانشناختی، تفاوتی با کودکان طبیعی نداشتهاند. البته توجه به این نکته ضروری است که تفاوت در فرهنگ کشورها، تجربیات و سیستمهای حمایتی آنها، ممکن است بر پیامدهای روانی و اجتماعی در رحم جایگزین تأثیرگذار باشند.
پیامد اجتماعی
پیامد روانی
کودک
مادر
مادر جایگزین
2019
06
22
73
86
https://ijogi.mums.ac.ir/article_13447_e783927c9a4da43b94b515d40bc32a73.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1398
22
4
مروری بر توسعه روشهای تشخیص سریع سرطان دهانه رحم (داخل اپیتلیوم) مبتنی بر اندازهگیری لود ویروس پاپیلومای انسانی نوع 16 و 18 با استفاده از زیستحسگرهای الکتروشیمیایی
دکتر پگاه
محمودی
دکتر احسان
کریمی
دکتر مجید
رضایی
مقدمه: ویروس پاپیلومای انسانی (HPV)، یکی از شایعترین ویروسهای منتقله از طریق تماس جنسی است. HPV نوع 16 و 18، به عنوان شایعترین HPVهای پرخطر، باعث بروز تغییرات بدخیم و سرطان دهانه رحم میشوند. از آنجا که روشهای تشخیصی رایج معایب زیادی دارند، توسعه روشهای تشخیصی نوین میتواند بهعنوان یک ابزار مفید با سرعت و کارایی بالا و همچنین ارزان، بسیار نویدبخش باشد. زیستحسگرهای الکتروشیمیایی بهعنوان ابزاری جدید مزایایی از جمله طیف تشخیصی وسیع، ارزان بودن و سادهتر بودن تجهیزات آزمایشگاهی را دارند. مطالعه مروری حاضر با هدف ارائه یک خلاصه دقیق از پیشرفتهای زیست حسگرهای الکتروشیمیایی جهت تشخیص HPV 16و 18 انجام شد. روشکار: در این پژوهش، بهطور سیستماتیک مقالات اصلی زبان انگلیسی و فارسی در پایگاههای PubMed، Cochrane Library، Scopus، Science Direct، Google Scholar و دو پایگاه اطلاعاتی ایران شامل SID و IranMedex از سال 2008-2003 با استفاده از کلید واژههای Mesh جستجو شدند. در این مطالعه، با استفاده از مقالات منتشر شده در پایگاههای علمی، به بررسی نقش زیستحسگرهای الکتروشیمیایی در تشخیص زودهنگام HPV نوع 16 و 18 پرداخته شد. یافتهها: در مجموع 11 مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. با تجزیه و تحلیل جدیدترین زیستحسگرهای الکتروشیمیایی برای شناسایی HPV، مشاهده گردید پلت فرم حسگر ساخته شده توسط وانگ و همکاران با پایینترین حد تشخیص (Atto molar) 1 بود. نتیجهگیری: استفاده از روشهای مبنی بر زیستحسگرهای الکتروشیمیایی با توجه به دارا بودن حساسیت بالا، میتوانند بهعنوان یک روش مناسب مورد استفاده قرار گیرند.
انتراپیتلیال
پاپیلوما ویروس انسانی نوع 16 و 18
زیستحسگر الکتروشیمیایی
2019
06
22
87
96
https://ijogi.mums.ac.ir/article_13448_7fc771b28f80ced4f1b99aff8024eddf.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1398
22
4
کیست درموئید رترورکتال (پرهساکرال)؛ گزارش مورد
دکتر عطیه
منصوری
نسرین
کمالی
دکتر معصومه
جاودانمهر
مصطفی
صادقی
مقدمه: تومورهای رترورکتال نسبتاً نادر هستند و کیستهای درموئید بخشی از خانواده تومورهای رترورکتال است که معمولاً خوشخیم هستند و در زنان جوان یافت میشوند. در این مطالعه، یک مورد کیست درموئید رترورکتال گزارش میشود. معرفی بیمار: بیمار خانم 25 سالهای بود که با علائم نفخ، تهوع و استفراغ، تغییر عادات رودهای و درد لگنی به بیمارستان مهر مشهد مراجعه کرده بود. با توجه به معاینه و ارزیابیهای انجام شده با لاپاراسکوپی، تودهای به ابعاد 62×74 میلیمتر در خلف رحم یافت شد که بیمار تحت عمل جراحی قرار گرفت و کیست بهطور کامل خارج شد. بیمار 5 روز پس از عمل ترخیص شد و در پیگیریهای انجام شده، عوارضی از جراحی گزارش نشد. در یافته پاتولوژی، کیست درموئید گزارش شد. نتیجهگیری: جراحی، اصلیترین درمان ضایعات و تومورهای رترورکتال میباشد. استفاده از یافتههای تصویربرداری مانند سیتی اسکن و MRI جهت تشخیص دقیقتر ماهیت و محل ضایعه و انتخاب روش جراحی مناسب متناسب با محل توده توصیه میشود.
پره ساکرال
رترورکتال
کیست درموئید
2019
06
22
97
102
https://ijogi.mums.ac.ir/article_13449_e896b1e358ed97e0c8485ec8b6a88faf.pdf