2024-03-29T15:31:55Z
https://ijogi.mums.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=1353
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1396
20
12
بررسی مقایسهای پیامدهای مادری - جنینی در زنان با پلاسنتا پرویای قدامی و خلفی
انیس الدوله
نانکلی
مریم
همتی
شهره
دژانگاه
مقدمه: جفت سرراهی، یکی از علل شایع خونریزی سه ماهه سوم بارداری است که با عوارض مادری و جنینی همراه بوده و به عنوان حاملگی پرخطر، به مراقبتهای ویژه نیاز دارد. محل لانهگزینی جفت در پیامد مادری جنینی از جمله وقوع خونریزی واژینال بهدنبال سزارین، نیاز به تزریق خون و سزارین هیسترکتومی در زنان مبتلا به جفت سرراهی میتواند مؤثر باشد، لذا مطالعه حاضر با هدف مقایسه پیامدهای مادری - جنینی در زنان با پلاسنتا پرویای قدامی و خلفی انجام گرفت.
روشکار: این مطالعه توصیفی- تحلیلی بر روی 54 نفر از بیماران بستری با تشخیص پلاسنتا پرویا بر اساس شواهد سونوگرافی که طی سالهای 93-1387 در بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه ختم بارداری داده شده بودند، انجام شد. متغیرهای مادری و جنینی بر اساس چک لیست از پرونده بیماران استخراج شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 20) و آزمونهای تی مستقل یا یو من ویتنی و آزمون کای دو یا فیشر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: فراوانی چسبندگی غیرطبیعی جفت در گروه با پلاسنتا پرویای قدام بیشتر بود. در گروه با جفت قدامی از مجموع 27 مورد، 12 مورد (4/44%) و در گروه با جفت خلفی از 27 مورد، 5 مورد (5/18%) نیاز به هیسترکتومی داشتند که این تفاوت از نظر آماری معنادار بود (04/0=p). همچنین 13 بیمار (1/48%) در گروه جفت قدامی و 5 بیمار (5/18%) در گروه جفت خلفی نیاز به دریافت خون داشتند که دو گروه از این نظر تفاوت آماری معناداری داشتند (021/0=p). بین دو گروه قدامی و خلفی از نظر وزن تولد (949/0=p) و نمره آپگار (623/0=p)، تفاوت معناداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: نیاز به هیسترکتومی و دریافت خون و فرآوردههای خونی در زنان با پلاسنتا پرویای قدامی نسبت به پلاسنتا پرویای خلفی تفاوت معناداری دارد و این مهم باید در اتخاذ استراتژیهای قبل از عمل برای اینگونه بیماران در نظر گرفته شود.
پلاسنتا پرویا
پلاسنتا پرویا قدامی و خلفی
پیامدهای مادری در پلاسنتا پرویا
2018
02
20
1
8
https://ijogi.mums.ac.ir/article_10426_5d5b1f573648ccd2c227dc44588a7854.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1396
20
12
تأثیر روش بیهوشی بر میزان خونریزی (میزان هموگلوبین و هماتوکریت) بعد از عمل هیسترکتومی شکمی: یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده
حکیمه
آلرضا
نادیا
بنیهاشم
ایمان
اخلاقی
پرویز
امری مله
مهتاب
زینالزاده
شهناز
برات
مقدمه: خونریزی، کاهش هموگلوبین و هماتوکریت، از عوارض اصلی هیسترکتومی میباشند. با توجه به تناقض مطالعات مختلف در مورد انتخاب روش بیهوشی در جراحیهای قسمت تحتانی شکم، مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر روش بیهوشی بر میزان خونریزی (میزان هموگلوبین و هماتوکریت) بعد از عمل هیسترکتومی شکمی انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی در سال 93-1392 بر روی 100 زن 70-35 ساله با II و class I ASA (انجمن بیهوشی آمریکا) کاندیدای هیسترکتومی شکمی با علل خوشخیم صورت گرفت. بیماران به دو گروه مساوی بیحسی نخاعی و بیهوشی عمومی تقسیم شدند. میزان هموگلوبین و هماتوکریت، قبل و 24 ساعت بعد از عمل و فشارخون سیستول و دیاستول حین عمل در دقایق 5، 10، 15، 20، 25، 30، 40، 50 و 60 بعد از شروع بیهوشی عمومی و بیحسی نخاعی ثبت شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمونهای تی تست، من ویتنی و کای اسکوئر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: دو گروه از نظر سن، مدت بیهوشی و جراحی، میزان هموگلوبین و هماتوکریت قبل از عمل تفاوتی نداشتند (05/0p>). میانگین میزان هموگلوبین بعد از عمل در گروه بیهوشی عمومی 12/1±64/9 و بیحسی نخاعی 11/1±24/10 میلیگرم در دسیلیتر و هماتوکریت بعد از عمل در گروه بیحسی نخاعی 21/3±83/29 و بیهوشی عمومی 05/3±45/32 درصد بود که بین دو گروه اختلاف آماری معنیداری وجود داشت (009/0=p، 001/0>p). میانگین فشارخون سیستولیک و دیاستولیک در حین عمل در گروه بیهوشی عمومی به طور معنیداری بیشتر از گروه بیهوشی نخاعی بود.
نتیجهگیری: میزان کاهش هموگلوبین و هماتوکریت بعد از عمل هیسترکتومی شکمی در بیمارانی که تحت بیهوشی عمومی قرار گرفتند، بیشتر از بیحسی نخاعی است.
بیحسی نخاعی
بیهوشی عمومی
خونریزی
هماتوکریت
هموگلوبین
هیسترکتومی شکمی
2018
02
20
9
16
https://ijogi.mums.ac.ir/article_10422_45849f5ee4d8689149d712ee5311799f.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1396
20
12
بررسی ارتباط هیپوکلسمی دوران بارداری و شاخصهای رشد نوزادی
سیما
هاشمیپور
محمدحسین
خوئینیها
ندا
اسماعیلزادهها
شاهین
دانه واش
شکوه السادات
حاج سید ابوترابی
مقدمه: هیپوکلسمی، پدیدهای شایع در بارداری است. در طی بارداری جهت مینرالیزاسیون اسکلتی جنین، حدود 30-20 گرم کلسیم به صورت فعال از طریق جفت از مادر به جنین منتقل میشود. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط هیپوکلسمی بارداری با شاخصهای رشد جنینی انجام شد. روشکار: این مطالعه کوهورت در سال 1395 بر روی 112 زن باردار در هفته 26-22 بارداری انجام شد. میزان کلسیم، آلبومین، 25(OH)D و نسبت کلسیم به کراتینین ادرار در افراد مورد مطالعه اندازهگیری شد. کلسیم تصحیح شده کمتر از 5/8 میلیگرم در دسیلیتر به عنوان هیپوکلسمی تعریف شد. میزان 25(OH)D و نسبت کلسیم به کراتینین ادرار مادر و شاخصهای رشد نوزادی (قد، وزن و دور سر نوزاد) در دو گروه هیپوکلسمیک و نرموکلسمیک اندازهگیری و با آزمون تی مقایسه شدند. میانگین شاخصهای رشد نوزادی در چارکهای کلسیم مادر پس از تعدیل اثر سن، شاخص توده بدنی و 25(OH)D، با آزمون ANCOVA مقایسه شدند.میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد. یافتهها: در مطالعه حاضر 35 نفر (2/31%) مبتلا به هیپوکلسمی بودند. میانگین 25(OH)D، نسبت کلسیم به کراتینین ادرار مادر و شاخصهای رشد نوزادی در دو گروه تفاوت معناداری نداشت (05/0<p). شاخصهای رشد نوزادی در چارکهای سطح کلسیم مادر تفاوتی نداشت. میانگین تعدیل شده شاخصهای رشد نوزادی در دو گروه تفاوتی نداشت (05/0<p). نتیجهگیری: در مطالعه حاضر هیپوکلسمی، یک بیماری شایع در بارداری بود، ولی هیپوکلسمی بارداری تأثیر سوئی بر شاخصهای رشد نوزادی ندارد.
بارداری
رشد
قد
نوزاد
وزن
هیپوکلسمی
2018
02
20
17
22
https://ijogi.mums.ac.ir/article_10424_6f16c62b8567dc10ef66d2e3119f8312.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1396
20
12
تأثیر هشت هفته تمرینات تناوبی شدید همراه با مکمل زنجبیل بر دیسمنوره اولیه دختران غیرورزشکار
سیروان
آتشک
شپول
رشیدی
مقدمه: علیرغم اینکه شرکت در فعالیتهای ورزشی به صورت منظم و با شدت مناسب، اثرات مثبت و سازگاریهای فیزیولوژیکی متعددی را به همراه دارد، اما گزارش شده است که ورزش شدید و طولانی مدت میتواند باعث بروز برخی اختلالات قاعدگی شود. با این حال استفاده از گیاهان دارویی برای درمان دردهای دیسمنوره رواج یافته است، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر 8 هفته تمرینات تناوبی شدید (HIIT) با مکمل زنجبیل بر دیسمنوره اولیه در دختران غیر ورزشکار انجام شد.
روشکار: این مطالعه نیمهتجربی بر روی 45 نفر از دانشجویان دختر غیر ورزشکار دانشگاه آزاد مهاباد که در نیمسال دوم تحصیلی 96-1395 به تحصیل اشتغال داشتند، انجام شد. افراد به طور تصادفی در سه گروه تمرین+ زنجبیل، تمرین+ دارونما و کنترل قرار گرفتند. افراد گروه تمرین+ زنجبیل، به مدت 3 روز از شروع خونریزی، روزانه 4 بار کپسولهای 250 میلیگرم زنجبیل را مصرف کردند و برای گروه تمرین + دارونما کپسولهای حاوی دارونما با همان دستورالعمل تجویز شد. افراد گروههای تمرین همراه با کپسول زنجبیل و یا دارونما، در برنامه تمرین تناوبی شدید به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته و با شدت 95-85% حداکثر ضربان قلب شرکت کردند. شدت و مدت درد دیسمنوره با استفاده از ابزار سنجش معتبر در مدت سه سیکل ماه اول، دوم و سوم قاعدگی مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 20) و آزمونهای لون، تحلیل کوواریانس با اندازهگیریهای مکرر (ANCOVA) و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: بین گروهها در رابطه با نمرات شدت و مدت درد دیسمنوره در سیکلهای مختلف قاعدگی تفاوت آماری معنیداری وجود نداشت (05/0<p)، که بیانگر عدم اثرگذاری تمرینات ورزشی و مصرف مکمل بر این شاخصها بود. همچنین علیرغم اینکه شدت درد دیسمنوره پس از 8 هفته تمرین ورزشی شدید در گروه تمرین+ داورنما (77/2) بیشتر از گروه تمرین+زنجبیل (17/2) و همچنین کنترل (93/2) بود، با این حال این اختلافات از نظر آماری معنیدار نبود (05/0<p).
نتیجهگیری: هشت هفته تمرین تناوبی شدید با مکمل زنجبیل، تأثیری بر علائم دیسمنوره اولیه در دختران غیر ورزشکار ندارد، لذا جهت مشخص شدن اثرات واقعی این شیوه تمرینات و مصرف این مکمل گیاهی، انجام پژوهشهای بیشتر ضروری به نظر میرسد.
تمرینات تناوبی شدید
دیسمنوره اولیه
زنجبیل
2018
02
20
23
31
https://ijogi.mums.ac.ir/article_10425_44ac5320b2607f2d901725c32481a0f2.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1396
20
12
فراوانی کمردرد در هر یک از سه ماهههای بارداری و عوامل مرتبط بر آن در زنان باردار مراجعه کننده به بیمارستان شهید مصطفی خمینی در سال 1394
مریم
ربیعی
نیلوفر
سرچمی
مقدمه: در دوران بارداری بدن تحت تأثیر تغییرات فیزیولوژیکی و هورمونی قرار میگیرد که منجر به کمردرد میشود. زنان باردار بهواسطه این دردها ناتوان میشوند و سلامت آنها تحتالشعاع قرار میگیرد. مطالعه حاضر با هدف بررسی فراوانی کمردرد در هر یک از سه ماهههای بارداری و عوامل تأثیرگذار در بروز آن انجام شد.
روش کار: این مطالعه مقطعی در سال 1394 بر روی 514 زن باردار که به درمانگاه پرهناتال شهید مصطفی خمینی تهران مراجعه کرده بودند، انجام شد. دادههای مربوط به مطالعه با استفاده از پرسشنامه مشخصات فردی مادری و پرسشنامه مربوط به ارزیابی وضعیت کمردرد و شدت آن گردآوری شدند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 18) و آزمونهای کایدو، تیمستقل و رگرسیون لوجستیک چندگانه انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: از 514 زن باردار، 355 نفر (9/66%) کمردرد داشتند که 100 نفر (09/24%) از آنها، قبل از باردار شدن کمردرد داشتند. بیشترین شکایت از کمردرد مربوط به سه ماهه سوم بارداری بود و بین شیوع کمردرد در سه ماهههای بارداری اختلاف معناداری وجود داشت (03/0=p). بر اساس تحلیل رگرسیون لوجستیک چند متغیره، سن مادر، سن حاملگی و مدت ایستادن از عوامل معنیدار در بروز کمردرد بودند (05/0>p). بین شاخص توده بدنی، تعداد حاملگی، تعداد زایمان، روش زایمان و بیهوشی و شغل با کمردرد ارتباط معناداری وجود نداشت (05/0<p).
نتیجهگیری: احتمال بروز کمردرد در حاملگی زیاد است و در مادران جوان و کسانی که زیاد میایستند، بیشتر مشاهده میشود.
حاملگی
عوامل خطر
کمردرد
2018
02
20
32
39
https://ijogi.mums.ac.ir/article_10427_efdfdbbe42e52101cf6d13c4f7d7595d.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1396
20
12
ارزیابی میزان آنزیمهای Drosha، Dicer و پروتئین DGCR8 در بیماران مبتلا به پرهاکلامپسی
رقیه
درگاهی
سمیرا
شهباززادگان
عباس
نقیزاده باقی
سحر
صفتی کویخی
مقدمه: پرهاکلامپسی به عنوان یک اختلال مهم دوران بارداری شناخته شده است که با افزایش فشارخون در نیمه دوم بارداری و پروتئینوری همراه میباشد و یکی از سه عامل اصلی مرگومیر مادر و جنین به شمار میآید. بینظمی در میکروRANها با مکانسیم تأثیر بر عوامل رگزایی، در پرهاکلامپسی نقش دارند و میتوانند برای تشخیص این بیماری بهکار روند.مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان بیان ژنهایDGCR8 ،Dicer و Drosha در بیماران مبتلا به پرهاکلامپسی انجام شد.
روشکار: این مطالعه توصیفی - تحلیلی در سال 95-1394 بر روی 84 نفر از زنان باردار و غیرباردار سالم مراجعهکننده به درمانگاه زنان مرکز آموزشی و درمانی علوی اردبیل انجام شد. شرکت کنندگان بهطور تصادفی در سه گروه 28 نفره شامل زنان باردار مبتلا به بیماری پرهاکلامپسی، زنان باردار سالم و زنان غیر باردار سالم (گروه کنترل) قرار گرفتند. مشخصات فردی شرکتکنندگان از جمله سن، سن بارداری، وزن، قد و شاخص توده بدنی تعیین گردید. سپس نمونه خون وریدی آنها جهت بررسی بیان ژنهایDGCR8 ، Dicer و Drosha به مرکز تحقیقات دانشکده پزشکی ارسال شد. اطلاعات حاصل از پیامد زایمان بر اساس چک لیستهای موجود و نتایج بررسی نمونه خون نیز جمعآوری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمونهای آنالیز واریانس یک طرفه، تیتست و دقیق فیشر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: میزان هر سه پروتئین DGCR8 و آنزیمهای Dicer و Drosha در زنان باردار مبتلا به پرهاکلامپسی و مادران باردار سالم نسبت به زنان سالم غیر باردار بالاتر بود (05/0≥p). همچنین میزان پروتئین DGCR8 و آنزیم Dicer در مادران باردار مبتلا به پرهاکلامپسی از مادران باردار سالم بیشتر بود (05/0≥p)، ولی میزان آنزیم Drosha در مادران باردار مبتلا به پرهاکلامپسی از مادران باردار سالم کمتر بود.
نتیجهگیری: میزان آنزیم Dicer، Drosha و پروتئین DGCR8 در مادران باردار مبتلا به پرهاکلامپسی و مادران باردار سالم نسبت به گروه کنترل بالاتر است، بنابراین میتوان از این مولکولها هم در تشخیص به عنوان مولکول نشانگر احتمالی و هم در درمان استفاده نمود.
پرهاکلامپسی
زنان باردار
MicroRNA
Dicer
Drosha
DGCR8
2018
02
20
40
49
https://ijogi.mums.ac.ir/article_10429_300165109d8b0c58d3ef52bc9ed292d2.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1396
20
12
تأثیر رایحه درمانی ماساژی با اسانس شمعدانی معطر بر کاهش شدت درد دیسمنوره اولیه: یک مطالعه کارآزمایی بالینی دو سویهکور
موسی
سجادی
نرجس
بحری
مهناز
ابویسانی
مقدمه: دیسمنوره اولیه، یکی از شایعترین مشکلات ژنیکولوژیک زنان است. درد بهصورت متناوب از خفیف تا ناتوانکننده رخ میدهد. یکی از روشهای غیردارویی در درمان دیسمنوره اولیه، رایحهدرمانی میباشد. مطالعه حاضر با هدف تأثیر رایحهدرمانی ماساژی با اسانس شمعدانی معطر بر شدت درد دیسمنوره اولیه انجام گرفت. روشکار: در این مطالعه کارآزماییبالینی دو سوکور که در سال 1396 انجام شد، 90 نفر از دانشجویان دانشگاه علومپزشکی نیشابور که مبتلا به دیسمنوره اولیه بودند، بهطور تصادفی به سه گروه تخصیص یافتند. در گروه آزمون، ماساژ دورانی با استفاده از اسانس شمعدانی معطر 5% و در گروه پلاسبو با استفاده از روغن بادام شیرین در ناحیه سمفیز پوبیس و به مدت 15 دقیقه انجام شد. گروه آزمون و پلاسبو مداخله را در روز اول قاعدگی و طی دو سیکل قاعدگی متوالی دریافت نمودند. در گروه کنترل مداخلهای انجام نمیشد و فقط شدت درد آنها در هر سیکل قاعدگی ثبت میشد. ابزار گردآوری دادهها، فرم اطلاعات فردی و مقیاس دیداری درد بود. شدت درد قبل از مداخله، بلافاصله بعد از انجام مداخله و 24 ساعت بعد از مداخله ثبت شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 19) و آزمونهای آنالیز واریانس یکطرفه، آنالیز اندازههای تکراری و کایاسکوئر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد. یافتهها: شدت درد دیسمنوره در سیکل قاعدگی قبل از شروع مطالعه در سه گروه تفاوت آماری معنیداری نداشت (05/0<p). همچنین شدت درد دیسمنوره در اولین و دومین سیکل قاعدگی قبل از انجام مداخله بین سه گروه تفاوت آماری معنیداری نداشت (05/0<p)، اما شدت آن بلافاصله پس از انجام مداخله و 24 ساعت پس از انجام مداخله در اولین و دومین سیکل قاعدگی تفاوت معنیداری داشت (001/0p<). میزان کاهش شدت درد در گروه رایحه درمانی ماساژی نسبت به گروه روغن بادام بیشتر بود (001/0p<). نتیجهگیری: رایحهدرمانی ماساژی با اسانس شمعدانی معطر میتواند بهعنوان روش غیردارویی در کاهش درد دیسمنوره اولیه مورد استفاده قرار گیرد.
اسانس
درد
دیسمنوره اولیه
رایحه درمانی ماساژی
شمعدانی معطر
طب مکمل
2018
02
20
50
57
https://ijogi.mums.ac.ir/article_10430_3a1cfe46ac6d47544c67d619abcb31e7.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1396
20
12
مقایسه اثر کرم مهبلی روغن نارگیل با کرم مهبلی کلوتریمازول بر گونههای کاندیدا
صدیقه
شیدائی
فرزانه
جعفرنژاد
محمدجواد
نجفزاده
امید
رجبی
طاهره
صادقی
سلمه
دادگر
مقدمه: با توجه به شیوع زیاد عفونت کاندیدیایی مهبل و افزایش شیوع گونههای مقاوم به درمان و عوارض داروهای شیمیایی، امروزه استفاده از داروهای گیاهی بهعلت عدم تغییر فلور نرمال مهبل و عوارض کم، مورد توجه قرار گرفته است. اثرات مطلوب ضد قارچی روغن نارگیل بر انواع گونههای کاندیدا و بهخصوص گونههای مقاوم به درمان مانند کاندیدا گلابراتا و کاندیدا تروپیکالیس در آزمایشگاه به اثبات رسیده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثر کرم مهبلی روغن نارگیل با کرم مهبلی کلوتریمازول بر روی گونههای کاندیدا انجام شد.
روش کار: این مطالعه کارآزمایی بالینی سهسوکور در سال 96-1395 بر روی 71 بیمار مبتلا به عفونت کاندیدیایی مهبل در مشهد انجام شد. 35 نفر در گروه کرم مهبلی روغن نارگیل و 36 نفر در گروه کرم مهبلی کلوتریمازول قرار گرفتند. جهت کسب اطلاعات از چکلیست ثبت اطلاعات فردی و ثبت علائم و مشاهدات استفاده شد. دارو به مدت یک هفته یک اپلیکاتور مصرف شد. پس از اتمام درمان، معاینه و کشت مجدد انجام گرفت. موفقیت درمانی شامل نتیجه منفی کشت و بهبود علائم بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 19) و آزمونهای آماری تی مستقل، دقیق فیشر و کایدو انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: در مطالعه حاضر قبل و پس از درمان، فراوانی گونههای کاندیدا آلبیکنس، گلابراتا و تروپیکالیس بین دو گروه معنیدار نبود (98/0=p، 34/0=p، 73/0=p). در مورد موفقیت درمانی، اثر کرم مهبلی روغن نارگیل بر انواع گونههای کاندیدا مشابه کلوتریمازول بود (05/0p>).
نتیجهگیری: با توجه به اثرات مطلوب کرم مهبلی روغن نارگیل بر کاندیدا، استفاده از آن در درمان عفونت کاندیدیایی مهبل توصیه میشود.
روغن نارگیل
کاندیدا
کلوتریمازول
2018
02
20
58
66
https://ijogi.mums.ac.ir/article_10431_58127931fc6ac718f24ebe2912471343.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1396
20
12
آیا حمایت مداوم مادر توسط مامای همراه در پیامدهای زایمانی تغییری ایجاد میکند؟
صاحبه
دادشاهی
شهناز
ترک زهرانی
پدیده
جنتی عطایی
ملیحه
نصیری
مقدمه: حمایت مداوم مادر توسط "مامای همراه" حین لیبر و زایمان، یکی از مهمترین راهکارهای بهبود روند زایمان میباشد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه پیامدهای زایمانی بین دو گروه دریافتکننده حمایت مداوم مامای همراه و عدم دریافت حمایت انجام شد.
روش کار: دراین مطالعه توصیفی - تحلیلی، پیامدهای 220 زایمان در دو گروه از مادران در شهر بندرعباس در سال 1395 مورد مشاهده قرار گرفت. در گروه اول علاوه بر مراقبتهای معمول، حمایتهای عاطفی، جسمانی و اطلاعاتی توسط مامای همراه به مادر ارائه و گروه دوم، فقط مراقبتهای معمول ارائه میشد. پیامدهای زایمانی شامل طول فاز فعال، مصرف اکسیتوسین، شدت درد، نوع زایمان، میزان پارگی پرینه، نمره آپگار، تماس پوست به پوست و شروع شیردهی به وسیله چک لیست مشاهدات پژوهشگر ساخته مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 20) و آزمونهای تیتست، کای دو، من ویتنی و رگرسیون لوجستیک دوگانه انجام شد.میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: تماس پوست به پوست (001/0>p) و شیردهی یک ساعت اول تولد (001/0>p) بین دو گروه تفاوت آماری قابل توجهی داشت. بقیه پیامدها بین دو گروه تفاوت آماری نداشت. شانس این دو پیامد در مادرانی که مامای همراه داشتند، به ترتیب تقریباً 6 و 9 برابر بود.
نتیجهگیری: حمایت مداوم مادر در طی لیبر و زایمان توسط مامای همراه میتواند تماس پوست به پوست و شیردهی یک ساعت اول بعد از تولد را ارتقاء بخشد.
پیامد زایمانی
تماس پوست به پوست
حمایت مداوم
شیردهی
مامای همراه
2018
02
20
67
76
https://ijogi.mums.ac.ir/article_10432_d5b1dbf8727b3b0b828aefbed0d7ef5e.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1396
20
12
مقایسه اثر کرم خرفه و لانولین بر درد نوک پستان زنان شیرده: کارآزمایی بالینی تصادفی شده
آذین
نیازی
صدیقه
یوسفزاده
حسن
رخشنده
حبیبالله
اسماعیلی
مقدمه: درد نوک پستان، یکی از شکایات شایع مادران در روزهای اول بعد از زایمان و دومین علت قطع زودهنگام شیردهی میباشد. لانولین، درمان توصیه شده جهت بهبود درد نوک پستان است. از طرفی خرفه به دلیل ترکیبات فلاونوئید و ساپونین، دارای اثرات ضد دردی و ضد التهابی ثابت شدهای می باشد. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین و مقایسه اثر کرم خرفه با لانولین بر درد نوک پستان در زنان شیرده انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده دو سوکور در سال 1395 بر روی 86 زن شیرده مبتلا به درد نوک پستان در شهر مشهد انجام شد. افراد به صورت تصادفی در دو گروه 43 نفری کرم خرفه و لانولین قرار گرفتند. روش صحیح شیردهی و طریقه استعمال دارو به افراد هر دو گروه آموزش داده شد. نمره درد نوک پستان قبل از شروع مداخله و روزهای سوم و هشتم بعد از درمان با استفاده از مقیاس عددی درد توسط پژوهشگر اندازهگیری و ثبت شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمونهای آماری تی، فیشر، کای دو و ویلکاکسون انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: دو گروه قبل از مداخله از نظر شدت درد همگن بودند. اختلاف معناداری در شدت درد در هر یک از گروهها در روز سوم و هشتم نسبت به قبل مشاهده شد و شدت درد در هر دو گروه کاهش یافته بود (001/0>p). شدت درد بین دو گروه در روز سوم و هشتم اختلاف معناداری داشت؛ بهطوریکه شدت درد در گروه خرفه کمتر از گروه لانولین بود (001/0>p).
نتیجهگیری: کرم خرفه در بهبود درد نوک پستان مؤثرتر از لانولین میباشد.
خرفه
شیردهی
لانولین
نوک پستان
2018
02
20
77
85
https://ijogi.mums.ac.ir/article_10433_e8a0e8966c8eb0b3dbe6a3fff3e21678.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1396
20
12
تأثیر برنامه مشاوره فردی توسط ماما بر اضطراب دوران بارداری زنان نخستزا
نفیسه
اندرون
معصومه
کردی
سید علی
کیمیایی
حبیبالله
اسماعیلی
مقدمه: اضطراب دوران بارداری، یک مشکل شایع در زنان باردار است و پیامد نامطلوبی بر روی مادر و نوزاد دارد. ماما بهعنوان فردی مسئول، نقش مهمی در ارائه مشاوره و مراقبت مادر در طول دوران بارداری، زایمان و پس از زایمان دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر برنامه مشاوره فردی توسط ماما بر اضطراب دوران بارداری زنان نخستزا انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 95-1394 بر روی 90 زن نخستزا با سن حاملگی 30-28 هفته مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر مشهد انجام شد. افراد به روش تصادفی به دو گروه 45 نفره مداخله و کنترل تقسیم شدند. در گروه مداخله، برنامه مشاوره فردی توسط ماما، بر اساس محتوی مدل مشاوره در مطالعه گمبل طی 3 جلسه (هر 2 هفته یکبار) برگزار گردید و در گروه کنترل، مراقبتهای معمول انجام شد. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه مشخصات فردی- مامایی و پرسشنامه اضطراب بک بود. میزان اضطراب قبل از مداخله و طی هفتههای 36-34 بارداری در دو گروه اندازهگیری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای آماری کایاسکوئر و تیتست انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین نمره اضطراب در هفته 36-34 بارداری، در گروه مداخله 960/3±355/6 و در گروه کنترل 420/5±822/9 بود که بین دو گروه اختلاف آماری معنیداری وجود داشت (001/0p<).
نتیجهگیری: برنامه مشاوره فردی توسط ماما در طول بارداری، منجر به کاهش اضطراب دوران بارداری در زنان نخستزا میشود.
اضطراب
مشاوره
نخستزا
2018
02
20
86
95
https://ijogi.mums.ac.ir/article_10434_aa87c57023b3413457f4c03da7a54204.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1396
20
12
مروری بر گیاهان ضد تریکومونا واژینالیس و اثرات درمانی آنها
فاطمه زهرا
کریمی
محدثه
بخشی
سلمه
دادگر
ناهید
ملکی ساقونی
مقدمه: واژینیت تریکومونایی، شایعترین بیماری غیرویروسی قابل انتقال از راه جنسی و مترونیدازول مؤثرترین داروی آن است که همانند سایر داروهای صناعی دارای اثرات نامطلوب میباشد. از آنجا که گیاهان دارویی عوارض جانبی کمتر و مقبولیت بیشتری در میان اکثر مردم دارند، مطالعه حاضر با هدف مروری بر گیاهان ضد تریکوموناس واژینالیس و اثرات درمانی آنها انجام شد. روشکار: در این مطالعه مروری، بانکهای اطلاعاتی Scopus، Pubmed، Medline، Google Scholar، SID، Iran Medex و Magiran توسط کلید واژههایی مانند tricomona vaginalis،complementary و herbal medicine و معادل فارسی آنها نظیر تریکوموناس واژینالیس، گیاهان دارویی و درمانهای مکمل، در فاصله سالهای 2017-1976 برای شناسایی مقالات مرتبط مورد جستجو قرار گرفتند. تمام مطالعات کارآزمایی in vivo و in vitro وارد مطالعه شدند. در جستجوی اولیه 120 مقاله یافت شد که در نهایت 25 مقاله مورد نقد و بررسی قرار گرفتند. یافتهها: مطالعات بررسی شده در این مرور، بیانگر مؤثر بودن برخی ترکیبات گیاهی (آویشن شیرازی، سیر اسطوخودوس، اکالیپتوس، مورد) بر مهار رشد انگل تریکوموناس واژینالیس بودند، اما مطالعات انسانی بیشتر برای کاربردی شدن آنان در درمان واژینیت تریکومونایی مورد نیاز است. نتیجهگیری: علیرغم اثرات مفیدگیاهان دارویی در درمان تریکومونا واژینالیس، از آنجا که عمده مطالعات in vitro بودند، کاربرد این گیاهان نیازمند مطالعات in vivo بیشتری است تا گامی مؤثر در جهت شناسایی هرچه بیشتر درمانهای طبیعی به عنوان روش کمهزینه، کمخطر و در دسترس برداشته شود، لذا استفاده از نتایج این مطالعه باید با احتیاط صورت گیرد.
تریکوموناس واژینالیس
درمانهای مکمل
گیاهان دارویی
2018
02
20
96
109
https://ijogi.mums.ac.ir/article_10435_690a7549501e52fa06b857fefbf0d9e8.pdf
مجله زنان، مامایی و نازایی ایران
IJOGI
1680-2993
1680-2993
1396
20
12
گزارش دو مورد دسیدوال کست در عفونت رحمی پس از سزارین
کوثر
دلدار
سیده حورا
موسوی واحد
سمیرا
یعقوبی
مقدمه: عفونت رحمی، شایعترین نوع عفونت در دوران پس از زایمان محسوب میشود. اندومتریت نفاسی پس از سزارین 20-10 برابر شایعتر از زایمان واژینال است. علائمی مانند تب، ترشحات چرکی واژینال و درد شکم، از علائم شایع بیماری است و علائم غیر شایع مانند ترشحات چرکی به همراه دسیدوال کست در رحم و خروج آن از سرویکس بهندرت وجود دارد و میتواند با بقایای جفت و پردهها یا بافت روده و امنتوم اشتباه شود. در این مقاله، دو مورد عفونت رحمی به دنبال سزارین، با تظاهرات غیر معمول شامل توده در حفره رحم و خروج توده از واژن مطرح میشود که به علت عفونت رحمی همراه با دسیدوال کست بوده است. معرفی بیمار: در این مقاله دو مورد عفونت نفاسی با علائم غیر معمول شامل توده در رحم و خروج توده از دهانه رحم همراه با ترشحات واژینال معرفی میشود که در مورد اول به علت تأخیر در تشخیص و درمان بیمار و با تشخیص پارگی رحم و خروج آمنتوم، تحت هیسترکتومی ابدومینال قرار گرفت و در مورد دوم به علت تشخیص بهموقع و درمان آنتیبیوتیکی وسیعالطیف و کورتاژ، منجر به حفظ رحم شد. نتیجهگیری: بیماران بعد از زایمان طبیعی یا سزارین، در صورت مراجعه با علائم عفونت رحمی باید تحت درمان آنتیبیوتیکی قرار گیرند و در صورت مقاوم بودن عفونت، سونوگرافی انجام شود و در صورت وجود توده در رحم با شک به بقایای جفت و پردهها یا دسیدوال کست، تحت کورتاژ قرار گیرند تا با تشخیص بهموقع از پیشرفت بیماری و ایجاد شرایط اورژانس مانند سپسیس یا بهندرت،خروج توده از واژن و اشتباه تشخیصی و انجام اقدامات تهاجمی برای فرد جلوگیری شود. ضمن اینکه در موارد وجود توده در حفره رحم یا خروج توده از واژن بعد از زایمان طبیعی یا سزارین، دسیدوال کست باید جزء تشخیص افتراقیها قرار گیرد.
اندومتریت نفاسی
دسیدوال کست
سزارین
عفونت نفاسی
2018
02
20
110
115
https://ijogi.mums.ac.ir/article_10436_e1e4edc92d2b4ca4cdb20b145a57c3bf.pdf