Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299315520120521Effects of Fasting on the Results of Fifty-Gram Test in GDM Screeningتأثیر ناشتایی بر نتایج تست 05 گرمی غربالگری دیابت بارداری16572510.22038/ijogi.2012.5725FAلیلی حفیظیاستادیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سالمت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران0000-0002-7765-6476صدیقه آیتیدانشیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سالمت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران0000-0002-4013-x448نیره قمیاندانشیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سالمت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران0000-0001-6682-4182محبوبه شیرازیاستادیار گروه زنان و مامایی، فلوشیپ پره ناتالوژی، بیمارستان امام خمینی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی
تهران، تهران، ایران.ابراهیم دستگردیاستادیار گروه نوزادان، فوق تخصص نوزادان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سمنان، سمنان، ایرانJournal Article20151117Introduction: Gestational diabetes mellitus (GDM) refers to diagnosing of carbohydrate intolerance during pregnancy which may cause some serious fetal and maternal complications. GCT (fifty-gram glucose tolerance test) is the first test for GDM screening which is done without regarding of fasting condition. While prevalence of GDM is 2-5%, the result of this test is positive in 14-18% of pregnant women. Thus, those with positive results are screened by a three-hour hundred-gram glucose tolerance test (GTT). Execution of this test requires 8-14 hours fasting and four-times blood sampling in which the patient incurs a lot of time, cost and stresses. If GDM cases are reduced by execution of GTT after ten-hour fasting, a hundred-gram GTT is prevented in many patients. The aim of this survey is evaluation effects of fasting on results of fifty-gram oral glucose challenge test in GDM screening
Methods: A total of 130 pregnant women who met the inclusion criteria with gestational age of 24 to 32 weeks and were hospitalized in Imam Reza hospital from 2008 to 2009 participated in this study. They were randomly entered into fasting group (80 cases) or non-fasting group (50 cases). After one hour receiving fifty-gram oral glucose, blood sampling was taken from all of them. Then, the level of blood glucose was measured and compared between two groups by T test, Mann Whitney, Chi Square tests and SPSS software version 13. P<0.05 was determined significant.
Results: T-test evaluation shows no statistical significant relation between fasting status and the result of screening (P=0.89). But, based on Chi Square test, fasting and non-fasting group were statistically different in terms of mean blood glucose (P=0.03).
Conclusion: In GDM screening test, the mean level of blood glucose reduces in fasting status.مقدمه: دیابت بارداری به معنای تشخیص عدم تحمل کربوهیدرات در بارداری است که می تواند با عوارض مادری و
جنینی همراه باشد. اولین آزمایش غربالگری آن، تست تحمل گلوکز یک ساعته است که بدون توجه به وضعیت
ناشتایی انجام می شود. نتیجه این آزمایش در 11-14% زنان باردار مثبت است در حالی که شیوع دیابت بارداری 2-
5% است. افرادی که نتیجه مثبت دارند، توسط تست تحمل گلوکز 3 ساعته بررسی می شوند. این آزمایش به صورت
ناشتا انجام می شود و نیاز به 4 بار نمونه گیری خون دارد. لذا بیمار زمان، هزینه و استرس زیادی را متحمل می شود.
در صورتی که با انجام تست تحمل گلوکز پس از ناشتایی بتوان موارد مشکوک به دیابت بارداری را به طور قابل
توجهی کاهش داد، می توان از انجام تست 111 گرمی در بسیاری از بیماران خودداری کرد. مطالعه حاضر با هدف
ارزیابی تأثیر ناشتایی بر نتایج تست 51 گرمی غربالگری دیابت انجام شد.
روش کار: این مطالعه مقطعی و آینده نگر در سال 1311 و 1311 بر روی 131 زن باردار با سن بارداری 24 تا 32
هفته و بستری شده در بخش زنان و زایمان بیمارستان امام رضا )ع( که معیارهای ورود به مطالعه را داشتند، انجام
شد. افراد به طور تصادفی در دو گروه ناشتا )11 نفر( و غیر ناشتا )51 نفر( قرار گرفتند. از همه افراد یک ساعت پس
از دریافت 51 گرم گلوکز خوراکی، نمونه خون گرفته شد. سپس میزان گلوکز خون در دو گروه اندازه گیری شد و با
استفاده از آزمون های آماری تی تست، کای دو و من ویتنی و نرم افزار آماری SPSS )نسخه 13( مورد مقایسه و آنالیز
آماری قرار گرفت و p>1/15 به عنوان سطح معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته ها: آزمون تی تست رابطه آماری معنی داری را بین وضعیت ناشتایی و نتیجه غربالگری نشان نداد )p=1/19(. اما
بر اساس آزمون کای دو میانگین گلوکز خون در دو گروه ناشتا و غیر ناشتا به طور معنی دار متفاوت بود )p=1/13(.
نتیجه گیری: به دنبال ناشتایی، میانگین گلوکز خون در آزمون غربالگری دیابت بارداری، به طور معنی دار کمتر می شود. Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299315520120521Study on Sexual Behavior and Quality of Life of Women with Multiple Sclerosis Referred to Iran MS Society in Tehran in 2010بررسی عملکرد جنسی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به انجمن ام اس ایران در تهران در سال 1389714572610.22038/ijogi.2012.5726FAعفت السادات مرقاتی خوییاستادیار گروه سلامت خانواده جنسی، مرکز تحقیقات ترمیم ضایعات مغزی- نخاعی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم
پزشکی تهران، تهران، ایرانکوثر قادریکارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.0000-0002-6233-8117لیلا امینی. مربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.حمید حقانیمربی گروه آمار، دانشکده مدیریت و اطلاع رسانی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.Journal Article20151117Introduction: Multiple sclerosis (MS) is the most common cause of progressive neurological disability in young adults. MS has a deep impact on the social, economic, psychological, and sexual aspects of the patient’s life. Women with MS are 2-3 times more than men. Sexual problems are often experienced by people with MS and severely affect the quality of their life. The aim of this quantitative study is to examine female sexual performance and its association with life quality in MS patients.
Methods: One hundred and thirty-two women with MS who referred to Iran MS Society of Tehran in 2010 participated in this descriptive study. They filled out “Multiple Sclerosis quality of life-54”, “demographic” and “medical History” questionnaires. Sexual performance was evaluated by sexual performance subscale of MSQOL_54. The study was conducted only in Iranian MS society. Data were analyzed by using SPSS software version 15 and Pearson correlation coefficient was used to examine relationships between variables.
Results: The mean ± SD age of patients was 36.9±8.3 year. Orgasm disorder was the most common complaint. Statistically significant positive correlations were found between the orgasmic problems and physical (p<0.001) and mental (p<0.001) health composite of quality of life. Frequency of intercourse was significantly and reversely correlated with age, age at onset of MS and disability age (p=0.003), age of onset of MS (p=0.043), parity (p=0.048), number of childbirth (p=0.018), ability (p=0.005), age of husband (p=0.001) and marriage education (p=0.008).
Conclusion: Increasing the focus on sexual problems when consulting patients may help them improve the quality of their life.مقدمه: بیماری مولتیپل اسکلروزیس شایع ترین علت بیماری های ناتوان کننده پیشرونده عصبی در بالغین جوان است
که اثر عمیقی بر جنبه های اجتماعی، اقتصادی، روانی و جنسی بیماران مبتلا دارد. زنان 2 تا 3 بار بیش از مردان مبتلا
به این بیماری می شوند. در این بیماران مشکلات جنسی نیز شایع است و کیفیت زندگی آنان را شدیداً تحت تأثیر
قرار می دهد. مطالعه حاضر با هدف توصیف ارتباط عملکرد جنسی با کیفیت زندگی زنان مبتلا به ام اس انجام شد.
روشکار: این مطالعه توصیفی در سال 1389 بر روی 132 زن متأهل مبتلا به ام اس مراجعه کننده به انجمن ام اس
ایران در تهران به روش در دسترس انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه "کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام
اس- 54" و پرسشنامه مشخصات فردی گردآوری و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 15) و آمار توصیفی و
آزمون پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. عملکرد جنسی بر اساس نتایج حیطه "عملکرد جنسی" پرسشنامه
کیفیت زندگی سنجیده شد.
یافتهها: نتایج حیطه عملکرد جنسی و کیفیت زندگی نشان داد که شایع ترین مشکل جنسی زنان مبتلا به ام اس،
اختلال ارگاسم است. بین مشکلات ارگاسم بیماران و دو حیطه ترکیبی سلامت روحی روانی (p<0/001) و سلامت
جسمی (p<0/001) کیفیت زندگی ارتباط معنی داری مشاهده شد. همچنین بین تعداد دفعات ارتباط جنسی با سن
نمره ،(p=0/048) بارداری تعداد ،(p=0/018) فرزند تعداد ،(p=0/043) بیماری شروع سن ،(p=0/003) بیماران
توانایی (p=0/005)، سن همسر (p=0/001) و مدت ازدواج (p=0/008) ارتباط معکوس و معنی داری مشاهده شد.
نتیجهگیری: مشکلات جنسی با کیفیت زندگی زنان با هم اس ارتباط دارد. بیشترین مشکل جنسی این زنان اخـتلال
ارگاسمیک و کمبود میل جنسی است. Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299315520120521The Effect of Training Attachment Behaviors on Maternal-Fetal Attachment in Primipara Mothers Visiting Selected Obstetric-Clinics of Shiraz City -2010تأثیر آموزش رفتارهای دلبستگی بر میزان دلبستگی مادر به جنین در مادران نخست باردار مراجعه کننده به مراکز منتخب بارداری شهر شیراز - 13891523572710.22038/ijogi.2012.5727FAمنیره طوسیمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران.مرضیه اکبرزادهکارشناس ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0002-4491-2437فرخنده شریفاستاد گروه روان پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران.نجف زارعاستاد گروه آمار زیستی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران.Journal Article20151117Introduction: Maternal-foetal attachment (MFA) is a term which describes the emotional relationship between a pregnant woman and her foetus.MFA is the most beautiful and amazing phenomena occurs long time before birth which causes a pleasurable relation between mother and her fetus after childbirth. The present study was conducted to determine the effect of training attachment behaviors on maternal-foetal attachment in primipara mothers.
Methods: In this clinical trial, 84 primipara women were selected from two hospitals in Shiraz (Shoshtary and Hafez) in 2010. The participants were randomly allocated to the “experiment” and “control” groups. Data were collected from personal information and prenatal forms, and the maternal-fetal attachment questionnaire. Besides the usual pregnancy cares, the “experiment group” received four two-hour sessions of training course on attachment behavior in a month (once a week) and attachment behavior recording-forms were given to them every week . However, “control group” only received the routine prenatal care. Maternal-fetal attachment was measured before and after intervention in two groups. Data were analyzed using statistical tests such as Chi-square, T-test, and paired t-test.
Results: Before intervention, the mean score of MFA were respectively 60.8 ± 4.6 and 60.2 ±4.5 in experiment and control groups that showed no significant difference between the study groups (p=0/544). After intervention the scores changed into (64.1 ± 5.1 and 61.1 ± 5.1) respectively which significantly differed between the study groups (p<0.0001).
Conclusion: Results indicated that training attachment behaviors increases the maternal-fetal attachment. So, simple tasks such as palpation of the belly cause more emotional relationship between mother and her fetus during pregnancy.مقدمه: دلبستگی بین مادر و کودک یکی از زیباترین و شگفت انگیزترین پدیده هاست که مدت ها پیش از تولد
کودک به وجود می آید. مادری که در طی بارداری به جنین خود دلبستگی پیدا می کند، آماده است تا پس از زایمان
ارتباط لذت بخشی با نوزاد خود برقرار کند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش رفتارهای دلبستگی بر میزان
دلبستگی مادر به جنین در مادران نخست باردار انجام شد.
روش کار: این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 1389 بر روی 84 زن نخست باردار مراجعه کننده به دو بیمارستان
حافظ و شوشتری شهر شیراز انجام شد. افراد به روش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب و به طور تصادفی در دو
گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده شامل فرم اطلاعات فردی و بارداری و پرسشنامه دلبستگی مادر
به جنین بود. برای گروه آزمایش علاوه بر مراقبت های معمول بارداری، چهار جلسه دو ساعته کلاس های آموزش
رفتارهای دلبستگی طی یک ماه (هفته ای یکبار) برگزار شد و فرم های ثبت رفتارهای دلبستگی به مادران به شکل
هفتگی داده شد. گروه کنترل فقط مراقبت های معمول بارداری دریافت نمودند. نمره دلبستگی مادر به جنین قبل و
بعد از مداخله در هر دو گروه سنجیده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های کای دو و تی مستقل و
تی زوجی انجام شد.
یافته ها: میانگین نمره دلبستگی مادر به جنین قبل از مداخله در دو گروه آزمایش و کنترل به ترتیب 60/8±4/6 و
60/2±4/5 بود که از نظر آماری معنی داری نبود (p=0/544). در حالی که این میانگین بعد از مداخله در دو گروه
آزمایش و کنترل به ترتیب 64/6±3/5 و61/1±5/1 بود که این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود (p<0/0001).
نتیجه گیری: آموزش رفتارهای دلبستگی باعث افزایش میزان دلبستگی مادر به جنین می شود. لذا می توان در
طول دوران بارداری به مادران آموزش داد تا با انجام کار ساده ای چون لمس شکم در تحکیم روابط عاطفی بین
خود و نوزادشان بکوشندMashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299315520120521The Study of Zona Hatching Effect on expansion of fertility rate in embryos with thick zona by laser beamبررسی اثر زوناهچینگ در افزایش میزان باروری در جنین های دارای زونای ضخیم توسط اشعه لیزر2429572810.22038/ijogi.2012.5728FAاعظم سادات امینیکارشناسی ارشد جنین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، مشهد، ایران.جواد بهارآراستادیار گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، مشهد، ایران.نیره خادمدانشیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.محسن جلالیدکترای علوم آزمایشگاهی، مرکز تحقیقات ناباروری منتصریه مشهد، مشهد، ایرانJournal Article20151117Introduction: Nowadays, different techniques are used for increasing pregnancy rate in laboratories of in vitro fertilization (IVF). One of these techniques is laser assisted hatching (LAH) which help the embryo be separated from zona pellucida. Since there are contrast reports about the efficacy of LAH on pregnancy rate in embryo of thick zona, we decided to evaluate the correlation between zona pellucida thickness by LAH and increasing pregnancy rate in infertile patients under treatment of IVF at Mashhad Montaserieh Infertile Center.
Methods: This case-control study was performed on 101 infertile couples (50 in case group and 51 in control group). Two groups were similar in terms of maternal age, number of oocytes, number of fertilized oocytes, and number of transferred embryos. Also, embryos with similar quality were used for both groups. Pregnancy rate was determined using β-HCG test and sonography. Data analyzing was performed by t-test, Chi-square, SPSS and Excel software (95% confidence coefficient). P value less than 0.05 considered significant.
Results: There was no significant relation between case and control groups in terms of maternal age, number of fertilized oocytes, number of aspirated oocytes, number and quality of transferred embryos (p=0.837). Pregnancy rate in case and control groups was 15.7%, 34%, respectively. Significant difference was observed between two groups in terms of pregnancy rate (p=0.33).
Conclusion: Laser assisted hatching method on embryos of thick zona pellucida leads to increasing of pregnancy rate.مقدمه: امروزه جهت افزایش میزان باروری در آزمایشگاه های لقاح آزمایشگاهی از تکنیک های مختلف هچینگ
(خارج کردن) کمک شده (AH) از جمله لیزر هچینگ کمک شده (LAH) برای کمک به خارج کردن جنین از
زوناپلوسیدای ضخیم استفاده می شود. با توجه به نتایج متناقض درباره تأثیر لیزر هچینگ کمکی بر میزان باروری در
جنین های دارای زوناپلوسیدای ضخیم، مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط ضخامت زوناپلوسیدا توسط لیزر هچینگ
کمکی بر افزایش میزان باروری در بیماران نابارور تحت درمان به روش لقاح داخل آزمایشگاهی در مرکز ناباروری
مشهد در سال 89 انجام شد.
روش کار: این مطالعه مورد- شاهدی در سال 1389 بر روی 101 زوج نابارور تحت درمان با IVF انجام شد. 50 نفر
به عنوان گروه مورد و 51 نفر به عنوان گروه شاهد مورد بررسی قرار گرفتند. افراد دو گروه از نظر سن مادر، تعداد
اووسیت خارج شده، تعداد اووسیت بارور شده و تعداد جنین های منتقل شده با هم همسان بودند و در ضمن در هر
دو گروه از جنین های با کیفیت مشابه استفاده شد. میزان وقوع بارداری در دو گروه با استفاده از آزمون اندازه گیری
ß–HCG (زنجیره بتا گونادوتروفین کوریونی انسان) و سونوگرافی تعیین شد. داده ها پس از گردآوری با استفاده از
آزمون های تی و کای دو و نرم افزارهای SPSS (نسخه 16) و Excel با ضریب اطمینان 95% مورد تجزیه و تحلیل
قرار گرفت و میزان p کمتر از 0/05 به عنوان سطح معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته ها: بین افراد دو گروه از نظر سن، تعداد اووسیت بارور شده، تعداد اووسیت خارج شده، تعداد و کیفیت جنین های
منتقل شده تفاوت معنی داری مشاهده نشد (p=0/837). میزان بارداری در گروه شاهد و مورد به ترتیب 15/7 و 34
درصد بود که تفاوت مشاهده شده از نظر آماری معنی دار بود (p=0/033).
نتیجه گیری: انجام روش هچینگ کمک شده لیزری بر روی جنین های دارای زوناپلوسیدای ضخیم باعث افزایش
میزان باروری می شود.