Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322320190522Comparing the effects of Acetaminophen, Meperidine, and their combination on postoperative pain management in elective cesarean sectionمقایسه اثر استامینوفن، مپریدین و ترکیب آنها در درمان درد محل جراحی پس از عمل جراحی سزارین انتخابی171338510.22038/ijogi.2019.13385FAدکتر زینب فتاحیاستادیار گروه بیهوشی، مرکز تحقیقات بیهوشی و مراقبتهای ویژه، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران.دکتر الهام اسدپوراستادیار گروه فارماکولوژی، مرکز تحقیقات بیهوشی و مراقبتهای ویژه، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران.0000-0002-6858-5311دکتر لاله دهقان پیشهاستادیار گروه بیهوشی، مرکز تحقیقات بیهوشی و مراقبتهای ویژه، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران.0000-0001-5561-1958دکتر علی کرمیاستادیار گروه بیهوشی، مرکز تحقیقات بیهوشی و مراقبتهای ویژه، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران.0000-0001-9912-6217آتوسا فاخرپورکارشناس ارشد اپیدمیولوژی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران.Journal Article20190303Introduction: Postoperative pain management is one of the most important challenges in Cesarean Section surgeries. Preventive analgesia is an effective approach in controlling this pain. This study was performed with aim to evaluate the efficacy of preventive analgesia and side effects of using acetaminophen, meperidine, and their combination after elective cesarean section under spinal anesthesia.
Methods: This double-blind randomized study was conducted on 120 full-term pregnant women with ASA class I undergoing elective Cesarean Section under spinal anesthesia at Shiraz Hafez hospital in 2017. The patients were randomly divided into three groups of each containing 40 patients. After delivery, during the clamping of umbilical cord and before the end of surgery, the drugs were injected to the patients. The patients received 15 mg/kg intravenous acetaminophen, 0.5 mg/kg intravenous meperidine, and a combination of them, respectively. After clamping the umbilical cord, the groups were compared in terms of postoperative pain severity and complications. Data were analyzed by SPSS software (version 22) and ANOVA and Chi-square tests. P<0.05 was considered statistically significant.
Results: The mean score of pain severity during the first six hours after the operation was significantly lower in the acetaminophen group compared to the meperidine group (P<0.001). The mean score of pain severity, duration of recovery, and time interval between the initial and the next administration of additional analgesics doses was significantly lower in meperidine plus acetaminophen group compared with other groups (P<0.001). Moreover, incidence of postoperative headache was significantly higher in meperidine group and shivering was significantly higher acetaminophen group (P=0.005).
Conclusion: Acetaminophen had a higher efficacy in postoperative pain management compared to meperidine, and their combination had greater analgesic effect and lower side effects.مقدمه: مدیریت درد بعد از جراحی، از مهمترین چالشهای بعد از سزارین میباشد. یک راهکار مؤثر در کنترل درد، پیشگیری از درد میباشد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی پیشگیری از درد و عوارض جانبی استفاده از استامینوفن، مپریدین و ترکیب آنها بعد از عمل سزارین انتخابی تحت بیحسی نخاعی انجام شد.
روشکار: این مداخله دوسوکور تصادفی در سال 1396 بر روی 120 زن با بارداری کامل با طبقهبندی I انجمن بیهوشی آمریکا تحت عمل جراحی سزارین انتخابی با بیحسی نخاعی در بیمارستان حافظ شهر شیراز انجام شد. بیماران بهطور تصادفی به سه گروه 40 نفری تقسیم شدند که پس از زایمان، زمانی که بندناف بسته شد، قبل از پایان عمل جراحی، دارو مورد مطالعه به بیماران تزریق میشد. بیماران بهترتیب 15 میلیگرم بر کیلوگرم استامینوفن وریدی، 5/0 میلیگرم/ کیلوگرم مپریدین وریدی و ترکیبی از هر دو را دریافت میکردند. پس از بستن بندناف، گروهها با توجه به شدت درد و عوارض بعد از عمل مقایسه شدند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمونهای آنووا و کای اسکوئر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین نمره شدت درد در 6 ساعت اول پس از عمل، در بیماران تحت درمان با استامینوفن داخل وریدی بهطور معنیداری کمتر از گروه مپریدین داخل وریدی بود (001/0p<). در گروه مپریدین به همراه استامینوفن، متوسط نمره شدت درد، طول مدت بهبودی و فاصله زمانی بین تزریق اولیه و دوز اضافی ضددرد در مقایسه با دو گروه دیگر، بهطور معنیداری کمتر بود (001/0p<). بهعلاوه، بروز سردرد پس از عمل در گروههای مپریدین و لرز پس از عمل در گروههای استامینوفن بهطور معنیداری بیشتر از گروه ترکیبی بود (005/0=p).
نتیجهگیری: استامینوفن در کنترل درد پس از عمل نسبت به مپریدین اثر بیشتری داشته و ترکیب آنها دارای اثر ضددرد بسیار بیشتر و عوارض جانبی کمتری میباشد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322320190522Diagnostic value of pelvic sonography criteria in diagnosis of girls’ precocious puberty in Mashhadبررسی ارزش تشخیصی معیارهای سونوگرافی لگنی در تشخیص بلوغ زودرس دختران شهر مشهد8151338610.22038/ijogi.2019.13386FAدکتر فرزانه خروشیرزیدنت رادیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-2817-8359دکتر یاسمین داوودیدانشیار گروه رادیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر پیمان اشراقیدانشیار گروه اطفال، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر مریم صالحیدانشیار گروه پزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-7325-6160Journal Article20190303Introduction: Precocious puberty can cause important physical and psychiatric complications, although timely diagnosis and treatment can prevent these complications. The gonadotropin-releasing hormone stimulation test is the diagnostic test for central precocious puberty that due to the limitation and invasiveness of the test, this study was performed with aim to evaluate the complementary role of pelvic ultrasound as a noninvasive and cost benefit test for diagnosis of precocious puberty.
Methods: This cross-sectional study was performed on 15 girls aged < 8 years who had referred by their parents with complain of secondary sexual characteristic to the pediatric endocrinology clinic of Imam Reza and Ghaem hospitals in Mashhad in 2018. In addition to the measurements of height and weight and BMI, gonadotropin-releasing hormone stimulation test was performed for the subjects. Girls with LH levels ≥ 5 IU / L were referred to the radiology department of Imam Reza hospital for pelvic ultrasonography. Pelvic ultrasonography was performed by radiologist using a conventional full-bladder 2- to5-MHz transducer. Length, width and height of the uterus, uterus volume, length, width, height and volume of the ovaries were measured. Then, the results were compared with ultrasonography of 15 subjects as control group. Data were analyzed by SPSS software (version 16) and t-test and Mann-Whitney test. P<0.05 was considered statistically significant.
Results: There was significant difference between case and control groups in terms of all criteria of sonography (p=0.001), except for transverse diameter of the left ovary that there was no significant difference between the two groups (p= 0.102). The best criterion among the criteria was the volume of the right ovary (with area under the curve = 0.871) and then uterus volume (with area under the curve = 0.864) and uterus length (with area under the curve= 0.851).
Conclusion: Ultrasonography can be considered as a useful method for the diagnosis of central precocious puberty in girls, although additional survey on larger population is needed to confirm the accuracy of this method.مقدمه: بلوغ زودرس میتواند پیامدهای جسمانی و روانی مهمی بهدنبال داشته باشد، در حالی که شناسایی و درمان بهموقع آن میتواند از این تبعات جلوگیری کند. در حال حاضر تست تشخیصی بلوغ زودرس مرکزی، تست تحریکی آگونیست هورمون آزادکننده گنادوتروپین میباشد که با توجه به محدودیتها و تهاجمی بودن آن، مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش تکمیلی سونوگرافی لگنی بهعنوان روشی غیرتهاجمی و کمهزینه در تشخیص بلوغ زودرس انجام شد.
روشکار: این مطالعه مقطعی در سال 1397 بر روی 15 نفر از دختران زیر 8 سالی که توسط والدین خود با شکایت بروز صفات ثانویه جنسی به درمانگاه غدد اطفال بیمارستان قائم و امام رضا (ع) مشهد مراجعه کرده بودند، انجام شد. علاوه بر اندازهگیری قد و وزن و محاسبه شاخص توده بدنی، افراد تحت آزمایش با تست تحریکی آگونیست هورمون آزاد کننده گنادوتروپین قرار گرفتند. دختران با سطح LH بیشتر یا مساوی 5 واحد بر لیتر جهت انجام سونوگرافی لگنی به بخش رادیولوژی بیمارستان امام رضا (ع) ارجاع و از طریق شکمی با مثانه پر دستگاه فیلیپس با پروب 5-2 مگاهرتزی توسط متخصص رادیولوژی مورد بررسی قرار گرفتند. طول و عرض و ارتفاع رحم، حجم رحم و طول و عرض و ارتفاع و حجم تخمدانها اندازهگیری و اعداد حاصله با سونوگرافی 15 نفر بهعنوان گروه شاهد مقایسه گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای تیتست و منویتنی انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: بین دو گروه مورد و شاهد از نظر تمام معیارهای سونوگرافی اختلاف معناداری وجود داشت (001/0=p)، بهجز معیار مربوط به دیامتر عرضی تخمدان چپ که بین دو گروه اختلاف معناداری نداشت (102/0=p). بهترین معیار در بین معیارها، حجم تخمدان راست (با 871/0= سطح زیر منحنی) و پس از آن حجم رحم (با 864/0= سطح زیر منحنی) و بعد از آن طول رحم (با 851/0= سطح زیر منحنی) تعیین گردید.
نتیجهگیری: سونوگرافی را میتوان بهعنوان یک روش مفید کمکی در تشخیص بلوغ زودرس مرکزی در دختران در نظر گرفت. هرچند بررسی بیشتر بر روی جمعیتهای بزرگتر نیاز است تا صحت این روش تأیید گردد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322320190522Explaining facilitators and barriers to treatment-seeking in women with pelvic organ prolapse: A qualitative studyتبیین تسهیل کنندهها و موانع جستجوی درمان در زنان مبتلا به افتادگی اعضای لگن: مطالعه کیفی16311338710.22038/ijogi.2019.13387FAزهرا هادیزاده طلاسازدانشجوی دکتری تخصصی بهداشت باروری، مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-4833-5745دکتر طلعت خدیوزادهاستادیار گروه آموزشی مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-9872-3933دکتر حسین ابراهیمی پوراستاد، مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر نیره خادماستاد گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20190303Introduction:Treatment seeking in pelvic organ prolapse is influenced by socio-cultural components. Studies show that in the field of urinary-genital diseases, women are less likely to seek treatment and self-care behaviors. This study was performed with aim to explain the facilitators and barriers to treatment seeking in women with pelvic organ prolapse (POP). <br />Methods:This qualitative study was conducted on 15 women with POP referring to gynecologic clinics of Ghaem and Imam Reza Hospital in Mashhad in 2018. Data collection with semi-structured deep interviews continued until data saturation was achieved. All interviews were audio-taped and accurately typed, and then data were analyzed using conventional content analysis of Greinham approach with MAXqda software. <br />Results:After categorizing and coding the data among total obtained themes, two main themes were extracted. Facilitators to treatment seeking has eight subcategories: understanding the support of the spouse and family, the recommendations of the health team to the treatment, understanding the exacerbation of symptoms, positive experiences of treatment in the community, believing the need for treatment at an early age, fear of future complications, hardship of religious duties and disturbing sexual intercourse.Barriers of seeking treatment have nine sub-categories including: lack of knowledge about POP, personal reluctant to referring for treatment, accessibility and affordability of treatment, negative experiences of treatment in people around them, economic-financial status, shame on speak about genital problems, factors related to children and family, lack of support and companion and occasional relative improvement of symptoms of the disease. <br />Conclusion: The facilitators and barriers of treatment-seeking among women with pelvic organ prolapse which are identified in this study help them to understand health needs and can be considered as an important issue for designing the effective interventional and consulting programs by planners and providers of reproductive health services.مقدمه: جستجوی درمان در حوزه افتادگی اعضای لگن، متأثر از مؤلفههای اجتماعی- فرهنگی میباشد. مطالعات نشان میدهند که زنان در حوزه بیماریهای ادراری- تناسلی کمتر به جستجوی درمان و مراقبت از خود میپردازند. مطالعه حاضر با هدف تبیین تسهیلکنندهها و موانع جستجوی درمان در زنان مبتلا به افتادگی اعضای لگن انجام گرفت.<br /> روشکار: این مطالعه کیفی در سال 1397 بر روی 15 نفر از زنان مبتلا به افتادگی و مراجعهکننده به درمانگاههای زنان بیمارستان قائم (عج) و امام رضا (ع) مشهد انجام شد. جمعآوری دادهها با مصاحبه عمیق نیمهساختار یافته تا اشباع دادهها ادامه یافت. تمام مصاحبهها ضبط و به دقت تایپ گردید و تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روش تحلیل محتوای مرسوم گریهام بهوسیله نرمافزار MAXqda انجام گرفت.<br /> یافتهها: پس از طبقهبندی و کدبندی دادهها از مجموع مضمونهای یافت شده، 2 طبقه اصلی استخراج شد. درونﻣﺎﻳﻪ تسهیل کنندههای جستجوی درمان شامل 8 زیرطبقه: درک حمایت همسر و خانواده، دریافت توصیههای تیم بهداشتی به درمان، درک تشدید علائم، وجود تجربیات مثبت درمان در اطرافیان، اعتقاد به ضرورت درمان در سنین پایینتر، ترس از عوارض آینده، مشقتبار شدن انجام تکالیف دینی و زجرآور شدن برقراری رابطه جنسی بود. موانع جستجوی سلامت شامل 9 طبقه: عدم آگاهی در مورد افتادگی اعضای لگن، بیمیلی شخصی برای مراجعه جهت درمان، میزان دسترسی و فراهم بودن درمان، وجود تجربیات منفی درمان در اطرافیان، وضعیت اقتصادی- مالی، شرم از بازگو کردن مشکل تناسلی، عوامل مرتبط با فرزندان و خانواده، نداشتن فردی جهت حمایت و همراهی و بهبود نسبی و گهگاهی علائم بیماری بود.<br /> نتیجهگیری:تسهیلکنندهها و موانع در جستجوی سلامت و درمان زنان در حوزه افتادگی اعضای لگن که در این مطالعه شناسایی شده است، در درک نیازهای بهداشتی آنان کمک میکند و میتواند بهعنوان کمکی برای طراحی برنامههای مداخلهای و مشاورههای مؤثر توسط برنامهریزان و ارائهدهندگان خدمات بهداشت باروری و مراقبین سلامت در نظر گرفته شود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322320190522Comparison of effects of Zataria multiflora capsule and Ibuprofen on postpartum painمقایسه تأثیر کپسول آویشن شیرازی و ایبوپروفن بر پسدرد زایمان32401338810.22038/ijogi.2019.13388FAلادن پارساکارشناس ارشد مامایی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران، تهران، ایران.0000-0003-4469-4625دکتر گیتی ازگلیاستادیار گروه مامایی و بهداشت باروری، مرکز تحقیقات مامایی و بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران، تهران، ایران.0000-0003-2111-7024دکتر فراز مجاباستاد گروه فارماکوگنوزی، دانشکده داروسازی و مرکز تحقیقات علوم دارویی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران، تهران، ایران.دکتر ملیحه نصیریاستادیار گروه آمار زیستی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران، تهران، ایران.0000-0003-1496-7442دکتر فریده مرمضیدانشیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات باروری، ناباروری و سلامت جنین، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.مریم غزیکارشناس مامایی، بیمارستان امام خمینی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایرانJournal Article20190303Introduction: Postpartum pain is one of the common problems in mothers، and mothers tend to use medicinal plants for soothing the pain. In recent years، the clinical performance، according to evidence، was noticed. Therefore، this clinical trial was designed and implemented to determine the effects of Zataria multiflora Boiss capsule and Ibuprofen on postpartum pain.
Method: This randomized double-blinded clinical trial was performed on 100 mothers that had natural vaginal birth in Imam Khomeini hospital in Ahwaz in 2016. The women were randomly assigned into two groups of Zataria multiflora Boiss capsule and Ibuprofen. Then, the subjects received one capsule every 6 h for 24 h. The pain intensity was studied before each intervention and 1 h after that using the numerical scale of pain. The data were analyzed by SPSS software (version 18) and statistical tests, including Mann-Whitney U test، t-test، Chi-square test, and Repeated measures. P-value less than 0.05 was considered statistically significant.
Results:In this study, both groups had no statistically significant difference in the interventions, such as the age، number of delivery, and weight of neonate (P>0/05). Comparing the mean scores of postpartum pain intensity between the two groups after the fourth intervention showed no significant difference (P=0/057), and in both groups, the intensity of postpartum pain decreased.
Conclusion: According to the results of the present study, Zataria moltiflora Boiss capsule similar to Ibuprofen can decrease the postpartum pain intensity.مقدمه: پسدردهای زایمان، یکی از مشکلات شایع مادران است که برای تسکین آن، مادران به گیاهان دارویی روی میآورند. طی سالهای اخیر، عملکرد بالینی مبتنی بر شواهد مورد توجه قرار گرفته است، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر کپسول آویشن شیرازی و ایبوپروفن بر پسدرد زایمان انجام شد.
روشکار: اینمطالعه کارآزماییبالینیدوسوکور در سال 1395 برروی 100 مادر زایمان کرده به روش طبیعی مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی شهر اهواز انجام شد. زنان بهطور تصادفی در گروه کپسول آویشن شیرازی و ایبوپروفن قرار گرفتند، سپس هر 6 ساعت به مدت 24 ساعت یک کپسول مصرف کردند. بررسی شدت پسدرد زایمان قبل از هر بار مداخله و یک ساعت پس از هر بار مداخله با استفاده از مقیاس عددی درد مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 18) و آزمونهای آماری منویتنی، تی مستقل، کای دو و اندازهگیری مکرر انجام شد. میزان pکمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: در این مطالعه دو گروه از نظر متغیرهای مورد مطالعه شامل: سن مادر (سال)، تعداد زایمان و وزن نوزاد اختلاف آماری معنیداری نداشتند (05/0<p). مقایسه میانگین شدت پسدرد بین دو گروه بعد از چهارمین مداخله تفاوت آماری معنیداری نداشت (057/0=p) و در هر دو گروه شدت پسدرد کاهش پیدا کرده بود.
نتیجهگیری: کپسول آویشن شیرازی مانند ایبوپروفن میزان پسدرد زایمان را کاهش میدهد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322320190522The effect of Teucrium polium capsules on the trend of primary dysmenorrhea using pair copula Bayesian networkبررسی تأثیر کپسول کلپوره بر روند دیسمنوره اولیه با استفاده از مدل شبکه بیزی مفصل جفتی41481338910.22038/ijogi.2019.13389FAمحمدرضا پوراحمدیکارشناس ارشد آمار زیستی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0003-1314-927xدکتر یدالله محرابیاستاد گروه اپیدمیولوژی، دانشکده بهداشت و ایمنی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0001-9837-4956دکتر زهره کشاورزدانشیار گروه بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران0000-0001-6912-5862خدیجه آبادیاندانشجوی دکترای تخصصی سلامت باروری، کمیته تحقیقاتی دانشجویان، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علومپزشکی شهید بهشتی ، تهران، ایران.زهرا شیرمحمدی حصاریکارشناس ارشد آمار زیستی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.Journal Article20190303Introduction: Primary dysmenorrhea is one of the common causes of decreased efficiency at work, education, and reduced quality of life in women. Therefore, this study was performed with aim to determine the effect of Teucrium polium L. capsules on the changes of pain intensity and duration among patients with primary dysmenorrhea. <br />Methods: This triple-blind, controlled, randomized clinical trial was performed on 70 female students with primary dysmenorrhea in selected dormitories of Shahid Beheshti University in 2014. The subjects were randomly divided in two intervention and control groups. During first three days of menstrual period, the intervention group was treated with Teucrium polium L. capsules every 6 hours, and the control group received the starch powder capsules during two consequent months. The associations between duration and intensity of dysmenorrhea pain in different time periods were determined based on Bayesian network and data were analyzed statistically using Pair-copulas. Data analysis was performed using SPSS software (version 20) and R (versions 1, 3, 4 (and independent t test, Mann-Whitney test, and pair-copula Bayesian network model. <br />Results: Given the fitting model, the patients who experienced high-intensive pain before the intervention had very high decrease of pain during the first month using Teucrium polium L. capsules (λ1=0). In the subjects with the lowest pain duration (3 days), there was no significant effect after using capsules in the first month (λ1=0.51, λu=0.51), but the significant effect of capsules was recorded in the second month for these patients. <br />Conclusion: Teucrium polium capsule can be considered one of the drugs with high effect for the treatment of primary dysmenorrhea, because this drug has very high decreasing effect for patients who suffer from intensive and long duration menstrual pain.مقدمه: دیسمنوره اولیه، یکی از علل شایع کاهش کارایی در محل کار، تحصیل و کاهش کیفیت زندگی زنان است، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر کپسول کلپوره بر تغییرات شدت و مدت درد بیماران مبتلا به دیسمنوره اولیه انجام گرفت.<br /> روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شاهددار سهسوکور در سال 1393 بر روی 70 دانشجوی دختر مبتلا به دیسمنوره اولیه در خوابگاههای منتخب دانشگاه شهید بهشتی انجام شد. افراد بهطور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. طی سه روز اول قاعدگی، گروه مداخله با کپسول کلپوره هر 6 ساعت و گروه کنترل با کپسول حاوی پودر نشاسته، طی 2 ماه متوالی درمان شدند. روابط بین مدت و شدت درد دیسمنوره در دورههای زمانی متفاوت بر اساس شبکه بیز مدلبندی و تحلیل آماری با استفاده از مفصلهای جفتی انجام گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 20) و R (نسخه 1، 3، 4) و آزمونهای آماری تی مستقل، منویتنی و مدل شبکه بیز مفصل جفتی انجام شد.<br /> یافتهها: با توجه به مدل برازش شده، بیمارانی که شدت درد زیادی را قبل از مداخله تجربه کردند، در ماه اول اثر کاهشی بسیار زیادی را با مصرف کلپوره به همراه داشتند (0=<sub>l</sub>λ). در بیماران با کمترین زمان درد (3 روز) با مصرف دارو در ماه اول اثر معناداری مشاهده نشد (51/0=<sub>l</sub>λ، 51/0=<sub>u</sub>λ)، ولی تأثیر معنادار دارو برای این دسته از بیماران در ماه دوم به ثبت رسید.<br /> نتیجهگیری: داروی کلپوره را میتوان در رده داروهای با کارایی بالا و قدرتمند در درمان دیسمنوره اولیه بهشمار آورد، زیرا برای بیمارانی که از شدت درد قاعدگی زیاد و طول مدت درد طولانی رنج میبرند، داروی کلپوره اثر کاهشی زیادی به همراه دارد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322320190522Relationship between gestational diabetes and endometrial cancerبررسی ارتباط دیابت بارداری با سرطان آندومتر49581339010.22038/ijogi.2019.13390FAزهره یگانهدانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0001-7863-700Xزهره شیخانمربی گروه مامایی، مرکز تحقیقات مامایی و بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0002-7719-1007دکتر نورالسادات کریماناستادیار گروه مامایی و بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0001-8413-7175دکتر پرستو حاجیاناستادیار گروه رادیوتراپی و انکولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.دکتر ملیحه نصیریاستادیار گروه آمار حیاتی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0003-1496-7442Journal Article20190303Introduction: Endometrial cancer is the most common gynecological malignancy in women worldwide. The rate of endometrial cancer is increasing in Iran. Various factors affect the incidence of endometrial cancer. The role of gestational diabetes in these factors is unclear. Therefore, this study was performed with aim to compare the history of gestational diabetes in women with endometrial cancer and healthy women.
Methods: This retrospective analytical study was performed on 360 women referring to hospitals of Shahid Beheshti University of Medical Sciences in Tehran in 2017. Data was collected by interview and completing the questionnaire of demographic, fertility characteristics, medical records and endometrial cancer information. Data were analyzed by SPSS software (version 21) and Chi-square, independent t-test, Odds ratio and Logistic Regression. P<0.05 was considered statistically significant.
Results: In this study, 29 women (8%) had history of gestational diabetes that 17 women (14.2%) were in case group and 12 (5%) in control group. There was significant difference between two groups of women with endometrial cancer and healthy women in terms of gestational diabetes (p<0.05).
Conclusion: History of gestational diabetes increases the risk of endometrial cancer; therefore it can be used for primary prevention and early diagnosis of endometrial cancer.مقدمه: سرطان آندومتر، شایعترین سرطان دستگاه تناسلی زنان در سراسر جهان محسوب میشود. میزان سرطان آندومتر در ایران رو به گسترش است. عوامل مختلفی بر بروز سرطان آندومتر مؤثر است. نقش دیابت بارداری در این عوامل نامشخص میباشد، لذا مطالعه حاضر با هدف مقایسه سابقه دیابت بارداری در زنان مبتلا و غیرمبتلا به سرطان آندومتر انجام شد.
روشکار: این پژوهش تحلیلی گذشتهنگر بر روی 360 زن در سال 1396 مراجعهکننده به بیمارستانهای تحت پوشش دانشگاه شهید بهشتی شهر تهران انجام گرفت. جمعآوری اطلاعات از طریق مصاحبه و تکمیل پرسشنامههای مشخصات جمعیتشناختی، باروری، سوابق پزشکی و اطلاعات مربوط به سرطان آندومتر بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمونهای تی مستقل، کای دو، نسبت شانس و رگرسیون لوجستیک انجام گرفت. میزانp کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: در این مطالعه در مجموع 29 نفر (8%) سابقه دیابت بارداری داشتند که 17 نفر (2/14%) در گروه مورد و 12 نفر (5%) در گروه کنترل بودند. بین دو گروه مبتلا و غیرمبتلا به سرطان آندومتر از نظر دیابت بارداری تفاوت آماری معنیداری وجود داشت (05/0>p).
نتیجهگیری: وجود سابقه دیابت بارداری باعث افزایش خطر سرطان آندومتر میگردد؛ بنابراین میتواند جهت پیشگیری اولیه و تشخیص زودرس سرطان آندومتر بهکار رود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322320190522Effect of Honey Cinnamon Vaginal Cream and Clotrimazole Vaginal Cream on Improvement of Candida Vaginitis Symptoms in Women: Randomized Clinical Trialمقایسه تأثیر کرم واژینال عسل دارچین با کرم واژینال کلوتریمازول در بهبود نشانههای واژینیت کاندیدایی در زنان: کارآزمایی بالینی تصادفی59671339410.22038/ijogi.2019.13394FAطیبه رسولیدانشجوی کارشناسی ارشد مامایی و بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0002-8361-570Xدکتر فاطمه ناهیدیدانشیار گروه مامایی و بهداشت باروری، مرکز تحقیقات مامایی و بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0002-0837-3683دکتر فراز مجاباستاد گروه فارماکوگنوزی، مرکز تحقیقات علوم دارویی، دانشکده داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.دکتر ملیحه نصیریاستادیار گروه آمار زیستی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0003-1496-7442دکتر حمیده پارساپوراستادیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.Journal Article20190303Introduction: Vaginitis candidiasis is one of the common causes of women's referral to health centers, which disrupts the patient's quality of life. Considering the antifungal effects of honey and cinnamon and the tendency to use medicinal plants and natural substances, this study was performed with aim to investigate the effect of honey cinnamon vaginal cream on the improvement of candida vaginitis symptoms.
Methods: This triple-blind randomized clinical trial was conducted on 100 patients in Hamedan during 2018. Patients with clinical complaints of vaginal discharge, burning and itching with a positive culture for vaginitis candidiasis were divided into two groups of honey cinnamon vaginal cream and clotrimazole vaginal cream (n=50 in each group). One week after treatment, the patients were assessed through examination and culture. The research tools were information forms and a checklist of clinical observations, microscope, pH paper, and culture medium. Data were analyzed by SPSS software (version 20) and independent t-test, Mann-Whitney, Chi-square, Fisher exact, and McNemar test. P< 0.05 was considered statistically significant.
Results: In both groups, the symptoms improved after treatment compared to pre-treatment (P <0.001). In honey cinnamon vaginal cream group, burning was significantly less than the clotrimazole group (P = 0.008). The culture results of the two groups were similar after treatment (P=0.461).
Conclusion: The honey cinnamon vaginal cream was effective in improving the symptoms of vaginitis candidiasis and it can be advisable to use it as an alternative to the clotrimazole vaginal cream.مقدمه: واژینیت کاندیدایی، یکی از دلایل شایع مراجعه زنان به مراکز بهداشتی درمانی است که باعث ایجاد اختلال در کیفیت زندگی بیماران میشود. با توجه به اثرات ضد کاندیدایی عسل و دارچین و تمایل به استفاده از گیاهان دارویی و مواد طبیعی، مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر کرم واژینال عسل دارچین در بهبود نشانههای واژینیت کاندیدایی انجام گرفت.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی سهسوکور در سال ۱۳۹۷ بر روی ۱۰۰ بیمار در شهر همدان انجام شد. بیماران با شکایت بالینی ترشح، سوزش و خارش که از نظر کشت، مبتلا به واژینیت کاندیدایی بودند، در دو گروه ۵۰ نفری کرم واژینال عسل دارچین و کرم واژینال کلوتریمازول وارد مطالعه شدند. یک هفته پس از درمان بیماران از طریق معاینه و کشت بررسی شدند. ابزار پژوهش فرمهای اطلاعاتی و چکلیستمشاهدات بالینی، میکروسکوپ، کاغذ pHسنج و محیط کشت بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه ۲۰) و آزمونهای تی مستقل، منویتنی، کای دو، دقیق فیشر و مک نمار انجام گرفت. میزان pکمتر از ۵ ۰/۰ معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: در هر دو گروه نشانهها بعد از درمان در مقایسه با قبل از درمان بهبود پیدا کرد (001/0>p). در گروه کرم واژینال عسل دارچین سوزش بهصورت معنیداری کمتر از گروه کلوتریمازول بود (008/0=p). بعد از درمان دو گروه به لحاظ نتایج کشت مشابه بودند (461/0=p).
نتیجهگیری: کرم واژینال عسل دارچین در بهبود نشانههای واژینیت کاندیدایی مؤثر بود و میتوان توصیه نمود جایگزین کرم واژینال کلوتریمازول مورد استفاده قرار گیرد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322320190522Evaluation of the role of dietary flavonoid intake in the risk of endometriosis among Iranian womenبررسی نقش میزان فلاونوئیدهای دریافتی از رژیم غذایی در خطر ابتلاء به اندومتریوز در زنان ایرانی68751339510.22038/ijogi.2019.13395FAسمانه یوسفلودانشجوی کارشناسی ارشد گروه بهداشت باروری و مامایی، دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.0000-0002-4598-7326دکتر شهیده جهانیان سادات محلهاستادیار گروه بهداشت باروری و مامایی، دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.0000-0002-7006-8487دکتر آزاده متقیاستادیار گروه تغذیه، مرکز تحقیقات پیشگیری از بیماریهای قلب و عروق، پژوهشکده غدد و متابولیسم، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران.دکتر انوشیروان کاظمنژاداستاد گروه آمار زیستی، دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.Journal Article20190303Introduction: Flavonoids include a large number of plant-based polyphenolic compounds with antioxidant, anti-estrogenic, anti-mutation, and anti-proliferative effects. This study was conducted to evaluate the relationship between endometriosis and dietary flavonoid intake among Iranian women referring to Arash Hospital, Tehran, Iran,from May 2016 to February 2017.
Methods: This case-control study was conducted on 156 women (78 women diagnosed with endometriosis after laparoscopy and 78 healthy women) in Arash Hospital. The dietary data of the subjects were obtained using a 147-item semi-quantitative Food Frequency Questionnaire a year before the interview. The USDA tables were used to determine the type and amount of flavonoids per 100 g of each food item. Data were analyzed using the Chi-square، t-tests, and logistic regression model.
Result: After the adjustments of the confounding variable, it was revealed that individuals who had a higher intake of total flavonoids (P=0.001) were less likely to have endometriosis. Among the subgroups of flavonoids, the only intake of flavanone (P=0.04) was significantly associated with endometriosis risk. Regarding different food groups, flavonoid was significantly lower in the dairy product (P=0.02), adviser (P=0.001), and fruit (P=0.03), compared to that of the control group.
Conclusion: Regarding the influence of flavonoid intake on endometriosis pathogenesis, it can be concluded that a higher intake of flavonoids can contribute to the prevention and control of endometriosis. Therefore, it is recommended to conduct counseling sessions about the benefits of flavonoid intake for such patients.مقدمه: فلاونوئیدها شامل تعداد زیادی از ترکیبات پلیفنولیک با منشأ گیاهی هستند که دارای اثر آنتیاکسیدانی، آنتیاستروژنی، آنتیموتاسیون و آنتیپرولیفراتیو هستند. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط اندومتریوز با میزان فلاونوئید دریافتی از رژیم غذایی در زنان ایرانی مراجعه کننده به بیمارستان آرش تهران انجام شد.
روشکار: این مطالعه مورد- شاهدی در طی سالهای 96-1395 بر روی 78 زن مبتلا به اندومتریوز که تأیید لاپاروسکوپی شده بودند و 78 زن سالم در بیمارستان آرش تهران انجام شد. اطلاعات مربوط به رژیم غذایی افراد در طی یک سال قبل از مصاحبه توسط پرسشنامه 147 آیتمی بسامد خوراک (FFQ) تکمیل گردید. برای تعیین نوع و میزان فلاونوئیدها در هر 100 گرم از هر آیتم غذایی از جدول ترکیبات غذایی USDAاستفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمونهای کایدو، تی مستقل، منویتنی و رگرسیون لوجستیک انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: بعد از تعدیل اثر متغیرهای مخدوشگر، افراد با دریافت بالای فلاونوئید توتال (001/0=p) شانس کمتری برای ابتلاء به اندومتریوز نشان دادند. در بین زیرگروههای فلاونوئید تنها مصرف فلاوانون (04/0=p) با خطر ابتلاء به اندومتریوز ارتباط داشت. در مقایسه بین گروههای مختلف غذایی، تنها مصرف فلاونوئید موجود در لبنیات (02/0=p)، ادویه (01/0=p) و میوه (04/0=p) در گروه بیماران مبتلا به اندومتریوز بهطور معنیداری کمتر از گروه شاهد بود.
نتیجهگیری: با توجه به تأثیر فلاونوئیدها بر روی عوامل مؤثر بر پاتوژنز اندومتریوز، مصرف بالای فلاونوئیدها میتواند در پیشگیری و کنترل اندومتریوز نقش داشته باشد، بنابراین مشاوره و آموزش به این بیماران در زمینه فواید مصرف فلاونوئیدها ضروری به نظر میرسد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322320190522Impact of Tribulus Terrestris on male fertility: systematic review and meta-analysisتأثیر گیاه خارخسک بر قدرت باروری مردان: مرور سیستماتیک و متاآنالیز76861339610.22038/ijogi.2019.13396FAفاطمه گودرزیدانشجوی دکتری تخصصی بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-0145-0137دکتر عطیه محمدزاده وطنچیاستادیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-0007-8679دکتر خدیجه میرزایی نجمآبادیدانشیار گروه بهداشت باروری، مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20190303Introduction: Infertility is one of the most common problems in the world. In addition to recent attention to complementary drugs and alternative medicine for treatment of infertility, such as male infertility, the effect of some herbal medicines on sperm parameters has been studied. This systematic review and meta-analysis was conducted with aim to investigate the effect of Tribulus Terrestris on male fertility. <br />Methods: In this systematic review, the databases of PubMed ،Web of science ، google scholar , Scopus , Cochrane, Sid , Magiran, and Iranmedex were searched using the keywords of “Tribulus Terrestris”, “Fertility”, “Infertility”, “Oligo Azoospermia “and “Sperm parameters” without time and language limitation. All the articles published until 30 Nov 2017 were included in the study. Finally, nine articles were included that four articles were export in Meta-analysis process. Data were analyzed by comprehensive software (version 2). Cochran test and I<sup>2</sup> index were used to assess the heterogeneity of the articles. <br />Results: out of 1075 obtained articles, nine articles were entered to the systematic study that four article were export in Meta analysis process. The combination of data showed that the use of Tribulus Terrestris in men was accompanied by an increase in the parameters of sperm concentration and improved sperm morphology and sperm motility. <br />Conclusion: Tribulus Terrestris is effective on the sperm parameters and sexual function in men and can be used as complementary medicine along with other treatments in infertility with male factors. <br />Key words: مقدمه: ناباروری، یکی از مشکلات شایع در سطح جهان است. در کنار توجه اخیر به داروهای مکمل و طب جایگزین برای درمان ناباروی از جمله ناباروری مردان، تأثیر تعدادی از داروهای گیاهی بر پارامترهای اسپرم مورد مطالعه قرار گرفتهاند. مرور سیستماتیک و متاآنالیز حاضر با هدف بررسی تأثیر گیاه خارخسک بر قدرت باروری مردان انجام شد.<br /> روشکار: در این مطالعه مرور سیستماتیک پایگاه دادههای الکترونیک شامل PubMed، Web of science، google scholar، Scopus، Cochrane، Sid، Magiran و Iranmedex با واژههای Tribulus Terrestris، Fertility، Infertility، Sperm parameters، Oligo Azoospermia و نازایی، ناباروری و خارخسک بدون محدودیت زمان و زبان جستجو شدند. مطالعات منتشر شده تا تاریخ 18 آذر 1396 وارد مطالعه شدند. در پایان 9 مقاله وارد مطالعه شد که 4 مطالعه قابلیت انجام متاآنالیز را داشتند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار comprehensive (نسخه 2) انجام شد. برای بررسی سوگیری انتشار از آزمون Egger و برای بررسی همگنی مطالعات از آزمون کوکران و شاخص I<sup>2</sup>استفاده شد.<br /> یافتهها: از مجموع 1075 مقاله بهدست آمده، 9 مقاله وارد مطالعه شد که 4 مقاله قابلیت متاآنالیز داشت. ترکیب دادهها نشان داد که استفاده از گیاه خارخسک در مردان با افزایش پارامترهای غلظت اسپرم و بهبود شکل طبیعی اسپرم و تحرک اسپرم همراه است.<br /> نتیجهگیری: گیاه خارخسک بر پارامترهای اسپرم و عملکرد جنسی در مردان مؤثر است و میتواند بهعنوان طب مکمل در کنار درمانهای دیگر، در افراد مبتلا به ناباروری با علت مردانه استفاده شود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322320190522The effect of Herbal Medicines and Supplements on Mastalgia: A systematic review and meta-analysis of clinical trials in Iranبررسی اثر داروهای گیاهی و مکملهای غذایی بر ماستالژی: مروری سیستماتیک و متاآنالیز بر کارآزماییهای بالینی در ایران87981339710.22038/ijogi.2019.13397FAصدیقه شیدائیکارشناس ارشد مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-4925-862Xمروارید ایرانیکارشناس ارشد مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.
دانشجوی دکتری تخصصی بهداشت باروری، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران0000-0002-8905-0965دکتر معصومه غضنفرپوردکترای بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی رازی، دانشگاه علوم پزشکی کرمان، کرمان، ایران.0000-0003-4639-3711Journal Article20190303Introduction: Mastalgia is one of the most common causes of women referring to treatment centers that regarding its importance, proper administration of the drug is important. Due to the complications of chemical drugs, the patients' tendency to use complementary medicine has been increased. This systematic review and meta-analysis was conducted with aim to evaluate and summarize the results of clinical trials on the effects of herbal medicines and dietary supplements on mastalgia in Iran.
Methods: This systematic review and meta-analysis evaluated the effect of herbal medicines and supplements on Mastalgia by searching the articles using the keywords of mastalgia, complementary medicine, herbal medicine, their English in Persian and English journals indexed in SID, Iranmedx, Irandoc, Magiran, Scopus, Pubmed and Google scholar from 2007 until 2019. The Jadad scale was used to evaluate the quality of the articles. The inclusion criteria were: the randomized controlled trials (RCTs) on mastalgia and exclusion criteria were: no access to the full text and the existence of more than one intervention in each group and lack of control group.
Results: In this study, 14 articles with inclusion criteria were evaluated which had antioxidant, flavonoid, anti-inflammatory and analgesic properties and had a good effect on mastalgia relief. The obtained data supports the use of Vitagnus and vitamin E for the treatment of mastalgia. In addition, cotton seed also provided good results. The results of the meta-analysis on three studies showed no significant difference between vitamin E and Evening Primrose (p = 0.648).
Conclusion: Among all the above mentioned methods, Vitagnus and Vitamin E have more evidence for use in the treatment of mastalgia. Further studies are needed to apply other methods.مقدمه: ماستالژی، یکی از شایعترین علل مراجعه زنان به مراکز درمانی است که با توجه به اهمیت آن، تجویز صحیح دارو اهمیت دارد. با توجه به عوارض داروهای شیمیایی، تمایل بیماران به استفاده از طب مکمل افزایش یافته است. مطالعه مرور سیستماتیک و متاآنالیز حاضر با هدف ارزیابی و جمعبندی نتایج کارآزماییهای بالینی انجام شده در مورد تأثیر داروهای گیاهی و مکملهای غذایی بر ماستالژی در ایران انجام شد.
روشکار: مطالعه حاضر به صورت مرور سیستماتیک و متاآنالیز اثر داروهای گیاهی و مکملهای غذایی بر ماستالژی است که جستجوی مقالات با استفاده از کلیدواژههای ماستالژی، طب مکمل، گیاهان دارویی و معادل انگلیسی آنها در مجلات فارسی و انگلیسی زبان نمایه شده در SID، Iranmedx، Scopus، Magiran، Irandoc، Pubmed و Google scholar در فاصله سالهای 2019-2007 انجام شد. جهت ارزیابی کیفیت مقالات از مقیاس جداد استفاده شد. معیار ورود به مطالعه شامل: مطالعات کارآزمایی بالینی انجام شده در زمینه ماستالژی و معیار خروج، عدم دسترسی به متن کامل مقاله و وجود بیش از یک مداخله در هر گروه و نداشتن گروه کنترل بود.
یافتهها: در این مطالعه، 14 مقاله که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند، مورد بررسی قرار گرفتند که دارای ترکیبات آنتیاکسیدانی، فلاونوئیدی با خاصیت ضدالتهاب و ضددرد بوده و در تسکین ماستالژی تأثیر مطلوبی داشتند. اطلاعات بهدست آمده، استفاده از ویتاگنوس و ویتامین E را جهت درمان ماستالژی مورد حمایت قرار میدهد. ضمن اینکه بذرکتان نیز نتایج مطلوبی را ارائه داد. نتایج متاآنالیز با سه مطالعه نشان داد که هیچ تفاوت معنیداری بین گل مغربی و ویتامین E وجود ندارد (648/0=p).
نتیجهگیری: از بین تمام روشهای ذکر شده، ویتاگنوس و ویتامین E دارای شواهد بیشتر برای استفاده در درمان ماستالژی میباشند. برای کاربردی شدن سایر روشها، مطالعات بیشتر ضروری است.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299322320190522Embryo with Arthrogrypos: a rare case reportجنین مبتلا به آرتروگریپوز: گزارش یک مورد نادر991031339810.22038/ijogi.2019.13398FAدکتر رقیه رحمانیاستادیار گروه مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گناباد، گناباد، ایران.0000-0002-7830-2733سیده زهرا حسینی ایوریکارشناس مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گناباد، گناباد، ایران.0000-0002-3942-0358Journal Article20190303Introduction: Arthrography is a rare congenital disorder which is identified with joint involvement, muscle weakness and fibrosis and sometimes is accompanied with a series of cholestasis renal tubes abnormalities and bone disorder. Arthrography has no definite treatment, but rehabilitation for improvement of organs' function is possible. In this study, a case of male embryo with Arthrography and decision for abortion in 21<sup>st</sup> weeks of pregnancy is reported. <br />Case presentation: The patient was a 34-year-old woman with fourth pregnancy, second parity and history of spontaneous abortion. The screening tests were normal embryo in the first and second stages, but regarding the findings of one-way hydronephrosis, one-way coronary cyst, two-way fierce club in the examination of fetal organs, relative reduction in fetal movements and bilateral articulation, amniocentesis was performed and arthrography was detected. The mother was hospitalized at gestational age of 21 weeks and 4 days and underwent abortion. After receiving misoprostol and oxytocin, she was unresponsive and hysterotomy was performed and the placenta and embryo were removed. <br />Conclusion: Arthrography is a congenital disorder that due to the occurrence of abnormalities and problems, early and timely diagnosis before delivery should be considered. This syndrome is detectable by ultrasound and therefore, it is recommended that screening and imaging measures, and prenatal care be performed more sensitively especially in high risk pregnant women.مقدمه: آرتروگریپوز، یک اختلال مادرزادی نادر است که با درگیری مفاصل، ضعف عضلانی و فیبروز شناخته میشود و گاهی با یکسری ناهنجاریهای لولههای کلیوی و کلستاز و اختلالات استخوانی همراه است. آرتروگریپوز، درمان قطعی ندارد، ولی توانبخشی برای بهبود عملکرد اعضاء امکانپذیر است. در این مطالعه یک مورد جنین مذکر مبتلا به آرتروگریپوز و اقدام به سقط آن در حدود هفته 19 بارداری گزارش میشود.<br /> معرفی بیمار: بیمار خانمی 34 ساله با بارداری چهارم، پاریته دوم و سابقه یک سقط خودبهخودی بود که آزمایشات غربالگری سلامت جنین در نوبت اول و دوم نرمال بود، ولی با توجه به یافتههای هیدرونفروز یکطرفه، کیست کوروئید یکطرفه، کلاب فوت شدید دوطرفه در بررسی اندامهای جنین، کاهش نسبی در حرکات جنین و دست چسبیده دوطرفه آمنیوسنتز شد و آرتروگریپوز تشخیص داده شد و مادر در سن حاملگی 19 هفته و 4 روز تحت سقط درمانی در بیمارستان قرار گرفت و پس از دریافت میزوپروستول و اکسیتوسین به علت عدم پاسخدهی به آنان، مورد هیستروتومی قرار گرفت و جفت و جنین خارج گردید.<br /> نتیجهگیری: آرتروگریپوز، یک اختلال مادرزادی است که به علت وقوع ناهنجاریها و مشکلات توأم باید تشخیص زودتر و بهموقع آن در قبل از زایمان مدنظر قرار گیرد. این سندرم از طریق سونوگرافی قابل تشخیص است، بنابراین توصیه میشود که اقدامات تصویربرداری و مراقبتهای بارداری و غربالگریها مخصوصاً در مادران باردار پرخطر با حساسیت بیشتری پیگیری شود.