Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299321920181122Pregnancy outcomes in PCOS patients undergoing IVF with long GnRH agonist protocol versus flexible GnRH antagonistنتایج بارداری در بیماران سندرم تخمدان پلیکیستیک تحت درمان IVF با دو پروتکل Long GnRh آگونیست وFlexible GnRh آنتاگونیست191212610.22038/ijogi.2018.12126FAدکتر نیره خادم غائبیاستاد گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر ملیحه امیریاندانشیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر سیده حورا موسوی واحداستادیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران0000-0002-8978-2605دکتر یلدا آریاندستیار تخصصی زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر ویدا وکیلیدانشیار گروه پزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر یوسف یوسفیدستیار تخصصی گروه جراحی عمومی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.سیده اعظم تشکری هاشمیکارشناس ارشد مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20180828Introduction: IVF is a good option for Polycystic ovary syndrome patients who not respond to ovulation induction treatment. This study was performed with aim to compare pregnancy outcomes in PCOS patients undergoing IVF with long GnRH agonist versus flexible GnRH antagonist regimens.
Methods: This randomized clinical trial study was performed on 96 infertile PCOS women candidates for IVF who referred to Milad Infertility Center in 2014. The patients were divided into 2 groups: long GnRH agonist and GnRH antagonist. Oral contraceptive pills were prescribed as pretreatment and recombinant FSH was given for ovarian induction. Data were analyzed by SPSS software (version 20) and Chi-square, Exact Fisher, and Mann-Whitney tests. P<0.05 was considered statistically significant.
Results: Two groups of GnRH agonist and GnRH antagonist were not significantly different in terms of pregnancy outcomes like chemical pregnancy (p=0.544), clinical pregnancy (p=0.6), abortion (p=1), and multiple pregnancy (p=0.688). The prevalence of Ovarian hyperstimulation syndrome was less in antagonist group versus agonist group that had statistically significant difference (p=0.0001). Dose of gonadotropins (p=0.344) and the number of days of gonadotropins consumption (p=0.236) were not significantly different between two groups.
Conclusion: GnRH antagonist can be used in PCOS patient's candidates for IVF. The use of GnRH antagonist is not different in pregnancy outcome compared to GnRH agonist and only decreases the complications of infertility treatment.مقدمه: در بیماران نابارور مبتلا به سندرم پلیکیستیک که عدم پاسخ به درمانهای تحریک تخمکگذاری دارند، لقاح آزمایشگاهی (IVF) گزینه مناسبی است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه نتایج بارداری در بیماران سندرم تخمدان پلیکیستیک تحت درمان IVF که تحت پروتکل GnRH آگونیست بلندمدت یا آنتاگونیست GnRH قرار میگیرند، انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی در سال 1393 بر روی 96 بیمار نابارور مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک کاندید لقاح آزمایشگاهی (IVf) مراجعهکننده به مرکز میلاد انجام شد. بیماران بهطور تصادفی به 2 گروه آگونیست GnRH بلندمدت و آنتاگونیست GnRH قرار گرفتند و به هر دو گروه قرص ضد بارداری خوراکی بهعنوان پیش درمان و FSH نوترکیب جهت تحریک تخمدان تجویز شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 20) و آزمونهای آماری کی دو، دقیق فیشر، و منویتنی انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: دو گروه آگونیست GnRH و آنتاگونیست GnRH از نظر نتایج بارداری نظیر حاملگی شیمیایی (544/0=p)، حاملگی بالینی (6/0=p)، سقط (1=p) و چندقلویی (668/0=p) تفاوت آماری معناداری نداشتند. شیوع سندرم تحریک بیش از حد تخمدان در گروه آنتاگونیست نسبت به آگونیست کمتر بود که از نظر آماری معنادار بود (0001/0=p). دوز گنادوتروپین (344/0=p) و تعداد روزهای تحریک با گنادوتروپین (236/0=p) بین دو گروه از نظر آماری معنادار نبود.
نتیجهگیری: آنتاگونیست GnRh میتواند در مبتلایان به سندرم تخمدان پلیکیستیک که کاندید IVF هستند، مورد استفاده قرار گیرد و استفاده از رژیم آنتاگونیست GnRh در مقایسه با آگونیست GnRH بر روی نتایج بارداری تفاوتی ندارد و فقط عارضه درمان ناباروری را کاهش میدهد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299321920181122Effect of topical sunflower oil in preventing nosocomial infections in premature infantsبررسی تأثیر مصرف موضعی روغن آفتابگردان در پیشگیری از عفونتهای بیمارستانی در نوزادان نارس10171212710.22038/ijogi.2018.12127FAدکتر غلامعلی معموریاستاد گروه نوزادان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر محمد عبدالحسین عطاراستادیار گروه طب سنتی، مرکز تحقیقات کارآزمایی بالینی طب سنتی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران.دکتر حسن رخشندهاستادیار گروه داروسازی، دانشکده داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.مریم لطفیکارشناس ارشد پرستاری نوزادان، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.مریم ذاکری حمیدیاستادیار گروه بهداشت باروری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن، تنکابن، ایران.0000-0002-6543-9095دکتر حسن بسکابادیاستاد گروه نوزادان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-4022-5426Journal Article20180828Introduction: One of the most important causes of death in premature infants is nosocomial infections, and skin can be one of the ways of infections enter to the body. Considering the role of sunflower oil with massage in reducing nosocomial infections, the present study was performed with aim to determine the effects local sunflower oil on the prevention of nosocomial infections in premature infants.
Methods: This clinical trial was performed in 2016 on 60 premature infants (less than 34 weeks of gestation) admitted to the NICU department of Ghaem Hospital in Mashhad. The subjects were placed in two groups: sunflower massage (n=27) and control group (n=33). The body surface of these infants was covered with sunflower oil three times a day for 2 weeks and then twice for up to 28 days. When the baby is getting sick, blood counts, platelet count and white blood cells were measured. Also, after oiling the skin, the skin condition was evaluated on days 1, 3, 7, 14, 21 and 28. Data were analyzed by SPSS software (version 21) and with t-test and Chi-square test. P<0.05 was considered statistically significant.
Results: There was no significant difference between two groups of sunflower massage and control in terms of the results of primary blood culture (P = 0.67) and secondary positive blood culture (P = 0.15). The clinical status of the neonates' skin in the intervention group was significantly better in the whole period of the study than the control group (P<0.05). The mean hospital stay in the intervention group was about four days less than the control group (P = 0.039).
Conclusion: In this study, the use of sunflower oil did not have a significant reduction in the prevention of nosocomial infections. However, due to the better condition of skin and less hospital stay in newborns of the intervention group, the routine use of sunflower oil can be helpful.مقدمه: یکی از مهمترین علت مرگ نوزادان نارس، عفونتهای بیمارستانی میباشد و پوست نیز میتواند یکی از راههای ورود عفونت به بدن باشد. با توجه به نقش روغن آفتابگردان همراه با ماساژ در کاهش عفونتهای بیمارستانی، مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر موضعی روغن آفتابگردان در پیشگیری از عفونتهای بیمارستانی در نوزادان نارس انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 1395 بر روی 60 نوزاد نارس (کمتر از 34 هفته حاملگی) بستری در بخش NICU بیمارستان قائم (عج) مشهد در دو گروه ماساژ با روغن آفتابگردان (27 نفر) و گروه کنترل (33 نفر) انجام شد. سطح بدن این نوزادان روزانه 3 بار تا 2 هفته و سپس 2 بار تا 28 روز با روغن آفتابگردان پوشیده شد. کشت خون، میزان پلاکت و گلبولهای سفید خون در موقع بدحال شدن نوزاد سنجیده شد. همچنین بررسی وضعیت پوست در روزهای 1، 3، 7، 14، 21 و 28 بعد از چرب کردن پوست ارزیابی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمون کای اسکوئر و تی تست انجام گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج کشت خون اولیه مثبت (67/0=p) و کشت خون ثانویه مثبت (15/0=p) در دو گروه ماساژ با روغن آفتابگردان و کنترل تفاوت معنیداری نداشت. وضعیت بالینی پوست نوزادان گروه مداخله در تمام مدت مطالعه به شکل معنیداری بهتر از نوزادان گروه کنترل (05/0>p) و میانگین مدت بستری در گروه مداخله حدود 4 روز کمتر از گروه کنترل (039/0=p) بود.
نتیجهگیری: در این مطالعه استفاده از روغن آفتابگردان، کاهش محسوسی در پیشگیری از عفونتهای بیمارستانی نداشت، ولی با توجه به وضعیت پوست بهتر و مدت بستری کمتر نوزادان گروه مداخله، مصرف روغن آفتابگردان بهطور معمول میتواند سودمند باشد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299321920181122Association between Anthropometric Index and serum level of Vitamin D, Calcium, Mg, Alp and PTH in Women at Reproductive Ageبررسی ارتباط شاخصهای آنتروپومتریک با سطح خونی میزان ویتامین D، کلسیم، منیزیم،آلکالن فسفاتاز و پاراتیروئید هورمون در زنان سنین باروری18251212910.22038/ijogi.2018.12129FAدکتر حمیده محدثیاستادیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات چاقی مادر و کودک، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی ارومیه، ارومیه، ایران.دکتر شاهصنم غیبیدانشیار گروه گوارش و کبد کودکان، مرکز تحقیقات چاقی مادر و کودک، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ارومیه، ارومیه، ایران.مرضیه ساعی قرهنازدانشجوی دکترای تخصصی بهداشت باروری، کمیته پژوهشی دانشجویان، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0002-1259-2459مریم نجارزادهدانشجوی دکترای تخصصی مامایی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران.0000000324862644دکتر حمیدرضا خلخالیدانشیار گروه آمار زیستی و اپیدمیولوژی، مرکز تحقیقات ایمنی بیمار، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ارومیه، ارومیه، ایران.میترا یگانهپورکارشناس مامایی، بیمارستان مطهری ارومیه، دانشگاه علوم پزشکی ارومیه، ارومیه، ایران.Journal Article20180828Introduction: Today, modern lifestyle exposes women to a variety of vitamin deficiencies, and enzymes and hormones disorders, and then, obesity and overweight concerns. This study was performed with aim to determine the relationship between anthropometric index and serum level of vitamin D, calcium, magnesium, alkaline phosphatase, and parathyroid hormone.
Methods: This correlational study was performed on 100 healthy women at reproductive age from Nov 2016 to Dec 2017 in Urmia. After obtaining the written consent and completing the questionnaire containing demographic information from the subjects, 10 ml of venous blood was taken after 12 hours of fasting. The levels of calcium, magnesium, vitamin D, parathyroid hormone and alkaline phosphatase and anthropometrics were measured. Data was analyzed using SPSS software (version 22) and correlation test and variance analysis. P< 0.05 was considered statistically significant.
Results: In this study, vitamin D had a negative correlation with all anthropometric indices, but this correlation was not statistically significant (P>0.05). Calcium and magnesium had no significant correlation with anthropometric indices. Alkaline phosphatase had a positive but insignificant correlation with all anthropometric indices (p>0.05). In this study, PTH value had a significant positive correlation with BMI (r = 0.21, p<0.05).
Conclusion: Among the measured indices, parathyroid hormone had a significant correlation with body mass index, and although the serum level of magnesium and calcium had a desirable level in most cases, but unfortunately, more than half of the samples suffered from vitamin D deficiency. Therefore, it is recommended that interventional program be performed for women of reproductive age to improve their vitamin D status.42wمقدمه: امروزه سبک زندگی مدرن، زنان را در معرض انواع کمبودهای ویتامینی و اختلالات آنزیمی و هورمونی و بهدنبال آن نگرانی مهم چاقی و اضافه وزن قرار داده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط شاخصهای آنتروپومتریک با سطح سرمی ویتامین D، کلسیم، منیزیم، آلکالن فسفاتاز و هورمون پاراتیروئیدی انجام شد.
روشکار: این مطالعه همبستگی در فاصله زمانی مهر ماه 1395 تا دی ماه 1396 بر روی 100 نفر از زنان سالم سنین باروری شهر ارومیه انجام شد. پس از اخذ رضایتنامه کتبی و تکمیل پرسشنامه حاوی اطلاعات فردی، از واحدهای پژوهش 10 میلیلیتر خون وریدی بعد از حدود 12 ساعت ناشتایی اخذ گردید و سطوح کلسیم، منیزیم، ویتامین D، هورمون پاراتیروئید و آلکالین فسفاتاز مورد سنجش قرار گرفت. همچنین شاخصهای آنتروپومتریک نیز مورد سنجش قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمون همبستگی و آنالیز واریانس انجام گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: در این مطالعه ویتامین D همبستگی منفی با تمام شاخصهای آنتروپومتریک داشت، اما این همبستگی از نظر آماری معنادار نبود (05/0<p). کلسیم و منیزیم نیز همبستگی معناداری با شاخصهای آنتروپومتریک نداشتند. آلکالن فسفاتاز، همبستگی مثبت اما غیر معناداری با تمام شاخصهای آنتروپومتریک داشت (05/0<p). در این مطالعه، میزان پاراتیروئید هورمون همبستگی مثبت و معناداری با شاخص توده بدنی داشت (21/0=r، 05/0p<).
نتیجهگیری: هورمون پاراتیروئیدی از بین شاخصهای مورد اندازهگیری، همبستگی معناداری با شاخص توده بدنی داشت و اگرچه وضعیت سرمی منیزیم و کلسیم در اغلب موارد از سطح مطلوبی برخوردار بود، اما متأسفانه بیش از نیمی از نمونهها از کمبود ویتامین D رنج میبردند.
Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299321920181122Comparison of In-Person Counseling and Telephone Support on Delivery Self-Efficacy in Primiparous Womenبررسی مقایسه مشاوره حضوری و حمایت تلفنی بر خودکارآمدی زایمان در زنان نخستزا26341213010.22038/ijogi.2018.12130FAفرنوش خجستهمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران.زهرا اشتهاریان دختدانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران.دکتر حسین انصاریاستادیار گروه آمار، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران.Journal Article20180828Introduction: Enhancing the mothers' knowledge and proper education during pregnancy is of the important factors in preparing the mothers for the process of delivery. According to Bandura's social learning theory, self-efficacy refers to the individual's confidence in his ability to behave in a way leading to the desired outcome. This study was performed with aim to compare in-person counseling and phone support on delivery self-efficacy in primiparous women.
Methods: This double-blind randomized clinical trial was conducted on 163 primiparous women aged 18-35 years old who referred to Zahedan health centers in 2017. Subjects were placed in three intervention and control groups. At 20-32 weeks of pregnancy, in-person counseling group received four sessions of 60 minutes counseling and phone support group received four sessions of 20 minutes phone counseling. Control group received routine cares. Data were collected using demographic questionnaire, delivery self-efficacy, and homework registration form. The pretest was completed at 20 weeks and posttest was completed at 34-36 weeks of pregnancy. Data was analyzed using SPSS software (version 19) and by non-parametric tests of Kruskal-Wallis and Wilcoxon. P<0.05 was considered statistically significant.
Results: Before the intervention, no significant difference was found among the groups in terms of self-efficacy scores. After the intervention, the mean score of self-efficacy increased in in-person counseling group (P <0.0001) than phone support group (P <0.001), but it did not significantly increase in the control group (P=0.57).
Conclusion: In-person counseling is more effective than phone support n enhancing the delivery self-efficacy.مقدمه: ارتقاء آگاهی مادران و آموزش صحیح در دوران بارداری، از عوامل مهم در ایجاد آمادگی جهت رویارویی با فرآیند زایمان است. طبق تئوری یادگیری اجتماعی بندورا، خودکارآمدی به اطمینان فرد در مورد تواناییاش برای رفتار به طریقی که به نتیجه مطلوب بیانجامد، اشاره میکند. مطالعه حاضر با هدف مقایسه مشاوره حضوری و حمایت تلفنی بر خودکارآمدی زایمان در زنان نخستزا انجام شد.
روشکار: اینمطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده دو سوکور در سال 1396 بر روی 163 زن نخستزا 35-18 ساله مراجعهکننده به مراکز بهداشتی شهر زاهدان انجام شد. افراد در سه گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. در فاصله هفته 32-20 بارداری، افراد گروه مشاوره حضوری، 4 جلسه مشاوره 60 دقیقهای و گروه حمایت تلفنی، 4 جلسه مشاوره تلفنی به مدت 20 دقیقه دریافت نمودند. گروه کنترل، مراقبتهای معمول دریافت نمودند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه مشخصات فردی و خودکارآمدی زایمان و فرم ثبت تمرینات بود. پیشآزمون در هفته 20 و پسآزمون در هفته 36-34 بارداری و با در نظر گرفتن فاصله 2 هفته از مداخله انجام شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 19) و آزمونهای غیر پارامتری کروسکال والیس و ویلکاکسون انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: قبل از مداخله، بین گروهها از نظر نمره خودکارآمدی اختلاف معناداری مشاهده نشد (05/0p>). پس از مداخله میانگین نمره خودکارآمدی در گروه مشاوری حضوری (0001/0>p) بیشتر از حمایت تلفنی (001/0>p) افزایش یافت و در گروه کنترل افزایش معناداری نداشت (57/0=p).
نتیجهگیری: مشاوره حضوری بیشتر از حمایت تلفنی در ارتقاء خودکارآمدی زایمان مؤثر است.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299321920181122Relationship between obesity and sperm parameters in men with idiopathic infertilityارتباط چاقی و اسپرموگرام در مردان با ناباروری ایدیوپاتیک35411213110.22038/ijogi.2018.12131FAمژگان هاشمزادهدانشجو دکتری بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شاهرود، شاهرود، ایران.
مربی گروه مامایی و بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.دکتر زیبا تقیزادهدانشیار گروه مامایی و بهداشت باروری، مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری و مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.دکتر زهرا بهبودی مقدمدانشیار گروه مامایی و بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.دکتر علی منتظریاستاد گروه پژوهشی سلامت جامعه، مرکز تحقیقات سنجش سلامت، پژوهشکده علوم بهداشتی جهاد دانشگاهی، تهران، ایران.دکتر بتول رشیدیاستاد گروه زنان و مامایی، پژوهشکده سلامت خانواده، مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولی عصر، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.مهری شمسمربی گروه مامایی و بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.مینا فرخیکارشناس ارشد مامایی، مرکز باروری و ناباروری نوین کیان، تهران، ایران.Journal Article20180828Introduction: Since infertility affects quality of life and even couples' relationships, it is important to identify the variables affecting fertility. One of these cases is obesity in men and its relationship with infertility. Regarding the contradictory results of various studies, this study was conducted with aim to determine the relationship between body mass index and quality of sperm parameters.
Methods: This cross-sectional study was performed on 200 women's husbands with inclusion criteria who referred to Infertility Clinic of Vali-e-Asr Tehran in 2015-2016. Individual data, height, weight and sperm results of the subjects were entered to the researcher-made questionnaire. Data were analyzed using SPSS (version 18) and Chi-square test. P<0.05 was considered statistically significant.
Results: More than 38.5% (n=77) of participant were in the normal BMI group. 47% (n=94) were overweight and 14.5% (n=29) were in the obese group. Based on the results, there was no significant relationship between sperm counts, sperm motility and sperm shape and BMI in the three groups of men based on BMI (p> 0.05).
Conclusion: There is no significant relationship between BMI in three groups of men (based on BMI), with sperm analyses factors including sperm counts, sperm motility and sperm shape.مقدمه:از آنجا که ناباروری، کیفیت زندگی و حتی روابط زوجین را تحت تأثیر قرار میدهد، تشخیص متغیرهای مؤثر بر قدرت باروری از اهمیت ویژهای برخوردار است. یکی از این موارد، چاقی مردان و ارتباط آن با ناباروری است. با توجه به متناقض بودن نتایج حاصل از مطالعات مختلف، مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط شاخص توده بدنی با کیفیت پارامترهای اسپرم آنالیز انجام شد.
روشکار: این مطالعه مقطعی در سال 95-1394 بر روی 200 نفر از همسران زنان مراجعهکننده به کلینیک ناباروری ولیعصر شهر تهران و دارای معیارهای ورود به مطالعه انجام گرفت. اطلاعات فردی قد، وزن و نتایج اسپرم آنالیز نمونههای واجد شرایط وارد پرسشنامه محقق ساخته شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 18) و آزمون کای دو انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: بیش از 77 نفر (5/38%) از افراد شرکتکننده در مطالعه در گروه شاخص توده بدنی نرمال، 94 نفر (47%) در گروه دارای اضافه وزن و 29 نفر (5/14%) در گروه افراد چاق قرار گرفتند. بر اساس نتایج مطالعه، ارتباط معنیداری بین شمارش اسپرم، تحرک و شکل اسپرم و شاخص توده بدنی در سه گروه طبقه مردان بر حسب شاخص توده بدنی مشاهده نشد (05/0p>).
نتیجهگیری: بین شاخص توده بدنی در سه گروه طبقهبندی شده مردان (بر حسب شاخص توده بدنی)، با فاکتورهای اسپرم آنالیز شامل شمارش اسپرم، تحرک و شکل اسپرمها ارتباط معناداری وجود ندارد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299321920181122Comparison of the Effect Menstrugloe Capsule and Vitamin E on the Intensity of Primary Dysmenorrhea Based on Multi-dimensional Speech Scaleمقایسه تأثیر کپسول منستروگل و ویتامین E بر شدت دیسمنوره اولیه بر اساس مقیاس چند بُعدی گفتاری42491213310.22038/ijogi.2018.12133FAسامان نظریدانشجوی پزشکی، مرکز تحقیقات دانشجویان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.ساسان نظریدانشجوی پزشکی، مرکز تحقیقات دانشجویان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.0000-0002-5611-3173آرزو شایانمربی گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای مادر و کودک، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.0000-0001-9968-2256دکتر فاطمه شبیریاستاد گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبتهای مادر و کودک، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.0000-0003-2851-2967دکتر انسیه جنابیاستادیار گروه پژوهشی، مرکز تحقیقات اختلال تکاملی کودک، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.Journal Article20180828Introduction: Primary dysmenorrhea is one of the common disorders of the reproductive system. Various methods are suggested for treatment of dysmenorrhea. This study was performed with aim to determine the effect of Menstrugloe capsule and Vitamin E on the intensity of primary dysmenorrhea.
Methods: This double-blinded randomized clinical trial was performed in 2017 on 120 female students with primary dysmenorrhea at Hamadan University of Medical Sciences. The samples were randomly divided in three 40-member groups. The first group received 500 mg Menstrugole capsules, second group 200 mg Vitamin E, and third group placebo capsule every 8 hours, from the first day of starting pain for 3 days during two menstrual cycles. The intensity and duration of dysmenorrhea in each cycle was compared by multidimensional speech scale and McGill pain scale. Data was analyzed by SPSS software (version 21) and Chi-square, paired t-test, and ANOVA. P<0.05 was considered statistically significant.
Results: Before the intervention, the mean scores of duration and severity of symptoms of dysmenorrhea was homogenous in the groups, but after the intervention, according to ANOVA test, there was significant difference between the subjects (P<0.001) and it was less in the Menstrugole group. According to Chi-square test, after the intervention, the severity of dysmenorrhea based on McGill pain scale was significantly different in the three groups (P<0.001) and it was less in the Menstrugole group.
Conclusion: The use of Menstrugloe capsule like vitamin E can reduce the intensity of primary dysmenorrhea; therefore, due to limited side effects, it can be useful in women with dysmenorrhea.مقدمه: دیسمنوره اولیه، یکی از اختلالات شایع دستگاه تناسلی است. راههای متفاوتی جهت درمان دیسمنوره مطرح است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر کپسول منستروگل (عصاره خشک کرفس، زعفران و انیسون) و ویتامین E بر شدت دیسمنوره اولیه انجام شد.
روش کار: این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور در سال 1396 بر روی 120 دختر دانشجوی علوم پزشکی همدان با دیسمنوره اولیه انجام شد. افراد بهصورت بلوک جایگشتی در 3 گروه 40 نفره تقسیم شدند. گروه اول، 500 میلیگرم منستروگل، گروه دوم ویتامین E200 واحدی و گروه سوم، کپسول دارونما هر 8 ساعت، از روز اول شروع درد به مدت 3 روز طی دو سیکل قاعدگی دریافت کردند. شدت و مدت دیسمنوره در هر سیکل بهوسیله مقیاس چندبُعدی گفتاری و خطکش درد مک گیل مقایسه شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمونهای آماری کای اسکوئر، تی مستقل، تی زوجی و تحلیل اندازهگیری تکراری انجام گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین نمرات شدت علائم دیسمنوره قبل از مداخله در گروهها همگن بود، ولی بعد از مداخله دارویی بر اساس آزمون ANOVA در واحدهای پژوهش اختلاف آماری معناداری وجود داشت (001/0>p) و در گروه منستروگل کمتر بود. بر اساس نتایج آزمون کای دو، پس از مداخله شدت دیسمنوره بر اساس خطکش درد مگ گیل در واحدهای پژوهش اختلاف آماری معناداری داشت (001/0>p) و در گروه منستروگل کمتر بود.
نتیجهگیری: مصرف کپسول منستروگل میتواند شدت دیسمنوره اولیه را همانند ویتامین E کاهش دهد؛ لذا با توجه به عوارض جانبی اندک مشاهده شده، مصرف آن در زنان دارای دیسمنوره میتواند مفید باشد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299321920181122The Effect of Hydro-alcoholic Extract of Celery (Apiumgraveolens) Leaves on Abortion and Morphological Characteristics of Embryo in Balb/C Miceبررسی تأثیر عصاره هیدروالکلی برگ کرفس روی سقط و ویژگیهای مورفولوژیکی جنین موشهای سوری50571213510.22038/ijogi.2018.12135FAسید کاظم بزاززادهکارشناس ارشد علوم تشریح (آناتومی)، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، یزد، ایران.دکتر عباس شاهدیاستادیار گروه بیولوژی و علوم تشریح، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، یزد، ایران.0000-0002-9445-3806دکتر مرتضی انوریدانشیار گروه بیولوژی و علوم تشریح، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، یزد، ایران.دکتر مریم یادگاریاستادیار گروه بیولوژی و علوم تشریح، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، یزد، ایران.نعیمه اکرمزاده اردکانیدانشجوی دکترای علوم و صنایع غذایی، دانشکده علوم تغذیه و صنایع غذایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.Journal Article20180828Introduction: Many studies have shown that medicinal herbs despite several therapeutic effects, sometimes can have many side effects for the fetus and even lead to miscarriage. Celery (Apiumgraveolens) is a medicinal plant in traditional medicine with numerous therapeutic effects. However, there is no information regarding its effects on the fetus; therefore, this study was performed with aim to evaluate the effects of hydro alcoholic extract of celery leaves on Balb/c mice embryo. <br />Methods: This interventional study was performed from June 20 to 10 July 2016 on 20 female mice which were buy from the animal center of Yazd Shahid Sadoughi University of Medical Sciences in histology laboratory of the Anatomy Department of Shahid Sadoughi University of Medical Sciences in Yazd. 20 female mice after mating were randomly divided into 4 groups. Control group received distilled water (gavage) and experimental groups 1، 2 and 3 were received 200mg/kg of the celery hydro alcoholic extract during the first, second, and third weeks of pregnancy, respectively. In 20th day of pregnancy, caesarean surgery was done and the number of absorbed embryos were counted and were considered as abortion. Furthermore, the embryos weight and heights were measured. Data were analyzed by SPSS software (version 21) and one-way ANOVA and LSD test. PResults: The number of live fetuses was similar in the control group and the experimental group 1 (receiving extract during the first weeks of pregnancy), but had difference with other groups. Only 1 aborted fetus was observed in experimental group 3 (receiving extract during third weeks of pregnancy). Also, the embryos weight and heights were significantly decreased in the groups receiving extract (p˂0.05). <br />Conclusion: Celery extract has abortifacient effect and can cause morphological changes in embryo, so it is suggested to evaluate the effect of this herb in pregnant women.مقدمه: مطالعات نشان دادهاند که گیاهان دارویی علیرغم اثرات درمانی فراوان، گاهی میتوانند عوارض جانبی متعددی را بر روی جنین بر جای گذاشته و حتی باعث سقط شوند. گیاه کرفس، یک گیاه دارویی در طب سنتی است که خواص درمانی متعددی دارد. با این وجود اطلاعات چندانی در رابطه با اثرات آن بر جنین وجود ندارد، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات عصاره هیدروالکلی برگ کرفس بر روی جنین موش سوری انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه مداخلهای از خرداد تا تیر ماه سال 1395 بر روی 20 موش ماده با نژاد سوری که از مرکز حیوانخانه دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد خریداری شده بود، در آزمایشگاه هیستولوژی (بافتشناسی) گروه آناتومی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد انجام شد. 20 موش ماده پس از جفتگیری، به صورت تصادفی به 4 گروه تقسیمبندی شدند. یک گروه به عنوان کنترل دریافت کننده تنها آب و غذای معمولی بود. سه گروه دیگر به عنوان گروههای تجربی به ترتیب در هفتههای اول، دوم و سوم بارداری دریافت کننده دوز 200 میلیگرم بر کیلوگرم از عصاره برگ کرفس بودند. در روز 20 حاملگی عمل سزارین انجام و تعداد جنینهای جذب شده شمارش و به عنوان سقط در نظر گرفته شد. علاوه بر این وزن جنین، قد و طول آن نیز به دقت اندازهگیری گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمونهای آماری آنالیز واریانس یکطرفه و تست پشتیان LSD انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: تعداد جنینهای زنده در گروه کنترل و گروه تجربی اول (دریافت کننده عصاره در هفته اول بارداری) یکسان بودند، اما با سایر گروهها تفاوت داشتند. تنها یک مورد جنین سقط شده در گروه تجربی سوم (دریافت کننده عصاره در هفته سوم بارداری) مشاهده شد. همچین وزن و قد جنین در گروههای دریافت کننده عصاره بهطور معناداری کاهش یافت (05/0>p).<br /> نتیجهگیری: عصاره گیاه کرفس دارای اثر سقطزایی بوده و میتواند تغییرات مورفولوژیکی در جنین بهوجود آورد. از این رو پیشنهاد میشود که اثرات مصرف این گیاه در زنان باردار بررسی شود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299321920181122Effect of eight weeks of supplementation of omega-3 supplementation and TRX training on visfatin and insulin resistance in women with polycystic ovary syndromeتأثیر تمرینات با مقاومت کل بدن (TRX) و مصرف مکمل امگا-3 بر سطح سرمی ویسفاتین و مقاومت به انسولین مبتلایان به سندرم تخمدان پلیکیستیک58701213610.22038/ijogi.2018.12136FAفریبا خوشکامکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران.دکتر فرزانه تقیاندانشیار گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران.0000-0001-9531-2952دکتر خسرو جلالی دهکردیاستادیار گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران.Journal Article20180828Introduction: Polycystic ovary syndrome (PCOS) is one of the most common endocrine diseases with hyperinsulinemia in women. Infertility with prevalence of 15% is one of the major problems in the society. Therefore, this study was performed with aim to evaluate the effect of 8 weeks of TRX and omega-3 supplementation on serum visfatin levels and insulin resistance in women with PCOS.
Methods: This clinical trial study was performed in 2017 on 28 patients with polycystic ovary syndrome in Isfahan. Participants were randomly divided into four groups: TRX training, omega-3 supplementation, exercise-supplementation, and control. The supplement and combination groups received 56 capsules of omega-3 supplement 1 gr (360 mg of EPA and 280 mg of DHA). The exercise and combination groups received an exercise program TRX including 10 minutes warm-up, 45 minutes TRX training and 10 minutes of cool-down. The control group was only followed up without any intervention. Blood samples were taken before and after 8 weeks of intervention to determine the serum levels of visfatin, fasting glucose, insulin and insulin resistance. Data analysis was performed using SPSS software (version 21) and by correlated t-test and variance analysis. P < 0.05 was considered statistically significant.
Results: After 8 weeks of intervention, weight loss in the TRX group was significantly higher than that of the supplement and control groups (p <0.05). The difference in mean fasting blood glucose level before and after the intervention was significant in the exercise, supplementation and control groups (p <0.05). Also, the difference in mean of insulin before and after the intervention was significant in the exercise, supplementation and combination groups (p <0.05). The difference in mean of insulin resistance before and after the intervention was significant in all 4 groups (p <0.05). Changes in serum visfatin levels were significant before and after the intervention in the exercise, supplementation and combination groups (p <0.05).
Conclusion: Eight weeks of TRX training and the use of omega-3 supplementation due to weight loss and insulin resistance can be effective in controlling and improving the complications of polycystic ovary syndrome in women.مقدمه: سندرم تخمدان پلیکیستیک، از شایعترین بیماریهای اندوکرینی با عوارض هایپرانسولینمی در زنان میباشد. ناباروری با شیوع حدود 15%، یکی از مشکلات عمده جامعه میباشد، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر 8 هفته TRX و مصرف مکمل امگا-3 بر سطح سرمی ویسفاتین و مقاومت به انسولین در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک انجام شد.
روشکار: اینمطالعه کارآزمایی بالینی در سال 1396 بر روی 28 بیمار مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک در شهر اصفهان انجام شد. شرکتکنندگان بهطور تصادفی به چهار گروه تمرین TRX، مصرف مکمل امگا-3، ترکیب تمرین- مکمل و کنترل تقسیم شدند. گروه مکمل و ترکیبی بستههای حاوی 56 کپسول یک گرمی مکمل امگا-3 (360 میلیگرم EPA و 280 میلیگرم DHA) دریافت کردند. گروه تمرین و ترکیبی تحت تأثیر یک برنامه تمرینی TRX شامل 10 دقیقه گرم کردن، 45 دقیقه تمرین TRX و 10 دقیقه سرد کردن قرار گرفتند. گروه کنترل نیز بدون هیچ مداخلهای فقط پیگیری شدند. بهمنظور تعیین سطوح سرمی ویسفاتین، گلوکز ناشتا، انسولین و مقاومت به انسولین، قبل و پس از 8 هفته مداخله، نمونه خونی گرفته شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمون تی همبسته و تحلیل واریانس انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: پس از 8 هفته مداخله کاهش وزن در گروه TRX بهطور معناداری بیشتر از گروه مکمل و کنترل بود (05/0>p). اختلاف میانگین سطح قندخون ناشتا قبل و بعد از مداخله در گروه تمرین، مکمل و کنترل معنیدار بود (05/0>p). همچنین اختلاف میانگین انسولین قبل و بعد از مداخله در گروه تمرین، مکمل و ترکیبی معنیدار بود (05/0>p). اختلاف میانگین مقاومت به انسولین قبل و بعد از مداخله در هر چهار گروه معنیدار بود (05/0>p). تغییرات سطح سرمی ویسفاتین قبل و بعد از مداخله در گروه تمرین، مکمل و ترکیبی معنیدار بود (05/0>p).
نتیجهگیری: هشت هفته تمرین TRX و مصرف مکمل امگا-3 به واسطه کاهش وزن و مقاومت به انسولین میتواند در کنترل و بهبود عوارض ناشی از بیماری بیماران سندرم تخمدان پلیکیستیک در زنان مؤثر باشد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299321920181122Structural response of abdominal muscles to six weeks of strengthening training in women with diastasis rectiپاسخ ساختاری عضلات شکمی به شش هفته تمرین تقویتی در زنان مبتلا به دیاستازیس رکتی71821213710.22038/ijogi.2018.12137FAفاطمه ایزدیدانشجوی کارشناسی ارشد فیزیوتراپی، دانشکده علوم توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.دکتر مینو خلخالی زاویهدانشیار گروه فیزیوتراپی، دانشکده علوم توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.دکتر علیرضا اکبرزاده باغباناستاد گروه علوم پایه، دانشکده علوم توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.Journal Article20180828Introduction: Diastasis recti is defined as separation of the two bellies of the rectus abdominis muscles more than 2 to 2.7 cm which could affect the abdominal activities such as breathing, urination and delivery, and may change the body posture and <br /> make the lumbar and sacral regions susceptible to injury. Regarding the importance of therapeutic exercises in treatment of diastasis recti, this study was performed with aim to investigate the effect of strengthening training of oblique muscles on inter-recti distance and thickness of abdominal muscles in women with diastasis recti.
Methods: This randomized controlled clinical trial was performed on 32 women with diastasis recti and at least six months since delivery who referred to physiotherapy center of Hazrate Zainab clinic of Noor city in 2017. The inter recti distance and the thickness of the abdominal muscles before the intervention was determined by ultrasound at rest. In the intervention group, strengthening training of oblique muscles was conducted at home for six weeks .The control group did not do any specific exercises. After six weeks, the inter recti distance and abdominal muscle thickness were measured again using ultrasound at rest. Data was analyzed by SPSS software (version 22) and t-test, Mann-Whitney, Paired t test, and Wilcoxon test.
Results: The inter recti distance after six weeks of training in the intervention group showed a significant decrease (p=0.001 and p=0.03 in upper and lower umbilicus). The thickness of the oblique muscles and the transverse abdominal muscles in both side was significantly increased after six weeks in the intervention group (p<0.05). In the control group, there was no significant change in the inter recti distance and the thickness of the abdominal muscles.
Conclusion: Strengthening training of oblique muscles reduces inter-recti distance and increase the thickness of the oblique muscles as well as the transverse abdominal muscles in women with diastasis recti.مقدمه: به فاصله گرفتن دو بخش عضله راست شکمی بیش از 2 تا 7/2 سانتیمتر، دیاستازیس رکتی گفته میشود که میتواند فعالیتهای شکمی مانند تنفس، ادرار کردن و زایمان را تحت تأثیر قرار دهد و ممکن است وضعیت بدنی را تغییر دهد و ناحیه کمری لگنی را مستعد آسیب نماید. با توجه به اهمیت تمرین درمانی در درمان دیاستازیس رکتی، مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر تمرینات تقویتی عضلات مایل شکم بر فاصله دو عضله راست شکمی و ضخامت عضلات شکمی در زنان مبتلا به دیاستازیس رکتی انجام گرفت.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده دارای گروه کنترل در پاییز و زمستان سال 1396 بر روی 32 نفر از زنانی که 6 ماه از زایمانشان گذشته و مبتلا به دیاستازیس رکتی بوده و به درمانگاه فیزیوتراپی حضرت زینب شهرستان نور ارجاع داده شده بودند، انجام شد. فاصله دو بالک عضله راست شکمی و ضخامت عضلات شکم در حالت استراحت قبل از مداخله توسط سونوگرافی تعیین شد. در گروه مداخله، تمرین تقویتی عضلات مایل به مدت 6 هفته در منزل انجام گرفت. گروه کنترل تمرین خاصی انجام نداد. بعد از 6 هفته مجدداً سونوگرافی برای تعیین فاصله دو بالک عضله راست شکمی و ضخامت عضلات شکم در وضعیت استراحت انجام گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS(نسخه 22) و آزمونهای تی تست، منویتنی، پیرد تی تست و ویلکاکسون انجام شد. میزان pکمتر یا مساوی 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: فاصله دو بالک عضله راست شکمی بعد از 6 هفته تمرین در گروه مداخله کاهش معناداری نشان داد (بالای ناف 001/0=p، پایین ناف 03/0=p). ضخامت عضلات مایل داخلی و خارجی و عضلات عرضی شکمی دوطرف بعد از 6 هفته در گروه مداخله افزایش معناداری داشت (05/0p<). در گروه کنترل فاصله دو بالک عضله راست شکمی و ضخامت عضلات شکمی تغییر معنیداری نداشت.
نتیجهگیری: تمرینات تقویتی عضلات مایل شکم فاصله دو بالک عضله راست شکمی را کاهش داده و ضخامت عضلات مایل و عضلات عرضی شکم را در زنان مبتلا به دیاستاز رکتی افزایش میدهد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299321920181122The effect of spray Silver Nanoparticles (Nivasha ) on Intensity of Cesarean Wound Pain; A Randomized Clinical Trialبررسی تأثیر اسپری نانوذرات نقره (نیواشا) بر شدت درد زخم سزارین کارآزمایی بالینی تصادفی شده83921213810.22038/ijogi.2018.12138FAزکیه برومنددانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.ناهید گلمکانیاستادیار گروه مامایی، مرکز تحقیقات مراقبت مبتنی بر شواهد، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-2018-9774سید رضا مظلوممربی گروه پرستاری، مرکز تحقیقات مراقبت مبتنی بر شواهد، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر سلمه دادگراستادیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-6355-0622شیوا گل محمدزادهدانشیار گروه نانوفناوری دارویی و مرکز تحقیقات نانوفناوری، دانشکده داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20180828Introduction: Cesarean section is one of the most common gynecological surgeries and pain is one of the most common problems after that. The silver nanoparticles with anti-inflammatory mechanism may be useful in reducing pain. Therefore, this study was performed with aim to determine the effect of silver nanoparticles (Nivasha ) spray on the intensity of cesarean wound pain.
Methods: This triple-blind randomized controlled clinical trial was performed on 92 women with cesarean section in Mashhad Omolbanin educational hospital in 2017. Research units were randomly assigned in 3 groups. In two groups, Nyvasha and placebo spray was used on the caesarian wound twice a day for 10 consecutive days and each time 3 puffs; the control group didn’t receive any drug. The intensity of pain was measured 20-28 hours after cesarean section and on the 5<sup>th</sup> and 10<sup>th</sup> days after it by Visual Analogue Scale. Data was analyzed by SPSS software (version 16) and Chi-square test and Kruskal Wallis test. P ˂ 0.05 was considered statistically significant.
Results: After the intervention, the mean of pain intensity on day 5 in the silver nanoparticles, placebo, and control groups were 2.2 ± 1.1, 4.8 ± 1.3, 4.7±1.3 and on day 10 in the silver nanoparticles, placebo and control groups were 0.1 ± 0.4, 2.4 ± 1.5 and 2.0 ± 1.6, respectively. There was statistically significant difference in the pain intensity reduction in the silver nanoparticles group compared to the other two groups (P<0.001), however there was no significant difference between placebo and control group on day 5 (P = 0.84) and on day 10 (P = 0.37).
Conclusion: Regarding the decrease in the intensity of cesarean section pain after the intervention, spray silver nanoparticles (Nivasha) is recommended as a suitable drug for reducing post-cesarean section pain in mothers.مقدمه: سزارین، یکی از شایعترین اعمال جراحی زنان و درد، یکی از مشکلات شایع پس از آن میباشد. نانوذرات نقره با مکانیسم ضدالتهابی ممکن است در کاهش درد مفید باشد؛ لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر اسپری نانوذرات نقره (نیواشا) بر شدت درد زخم سزارین انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی شده سهسوکور در سال 1396 بر روی 92 زن سزارین شده در بیمارستان آموزشی امالبنین (س) مشهد انجام شد. افراد با تخصیص تصادفی در سه گروه قرار گرفتند.در دو گروه اسپری نانوذرات نقره (نیواشا) و دارونما، اسپری روی زخم سزارین به مدت 10 روز متوالی و دو بار در روز و هر بار 3 پاف تجویز شد، گروه کنترل هیچ دارویی دریافت نکردند. شدت درد زخم 28-20 ساعت پس از سزارین، روز پنجم و دهم پس از سزارین بهوسیله مقیاس دیداری درد ارزیابی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای کای دو و کروسکال والیس انجام شد. میزانp کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: پس از مداخله میانگین شدت درد زخم، در روز پنجم در گروه نانوذرات نقره، پلاسبو و گروه کنترل بهترتیب 1/1±2/2، 3/1±8/4 و 3/1±7/4 و در روز دهم در گروه نانوذرات نقره، دارونما و گروه کنترل بهترتیب 4/0±1/0، 5/1±4/2 و 6/1±0/2 بود که اختلاف آماری معناداری در جهت کاهش شدت درد در گروه نانوذرات نقره نسبت به دو گروه دیگر مشاهده شد (001/0p<)، اما بین گروه دارونما و گروه کنترل در روز پنجم (84/0=p) و دهم (37/0=p) اختلاف آماری معناداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: با توجه به کاهش شدت درد زخم سزارین پس از مداخله، اسپری نانوذرات نقره (نیواشا) بهعنوان دارویی مناسب جهت کاهش درد پس از سزارین به مادران توصیه میگردد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299321920181122Effect of Orange Scent on Preventing of Postpartum Depression: A Randomized Clinical Trialتأثیر رایحه اسانس پرتقال بر پیشگیری از افسردگی بعد از زایمان: کارآزمایی بالینی تصادفیسازی شده931001213910.22038/ijogi.2018.12139FAافسانه مهدیزادهدانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.مهین تفضلیمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.سید رضا مظلوممربی گروه پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر علی منطقیدانشیار گروه روانپزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر جواد اصیلیاستادیار گروه فارماکوگنوزی، دانشکده داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.دکتر محمدرضا نورساستادیار گروه طب سنتی، دانشکده طب ایرانی و مکمل، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20180828Introduction: Depression is one of the most common problems during pregnancy and after delivery. Research has shown that aromatherapy reduces women's mood disorders. Regarding the biological condition of postpartum period and reduced hormonal levels, this study was conducted with aim to evaluate the effect of orange scent on the prevention of postpartum depression.
Methods: This clinical trial was performed in 2017 on 100 women who had delivery and had admitted to the gynecology section of Omolbanin hospital. The subjects were randomly divided to aromatherapy and control groups. The intervention group, in addition to receiving routine care, from the second day after delivery up to six weeks inhaled three drops of orange essence on the hanky every 12 hours. On days 10, 30, 42 after delivery, the Edinburgh Depression Inventory was completed in both groups. Those who obtained the score more than 12 in the questionnaire were referred to a psychiatrist and depression was diagnosed with clinical interview and based on the diagnostic criteria of DSM -4. Data was analyzed by SPSS software (version 16) and with statistical tests of Chi-square, repeated measures variance analysis, and Exact Fisher test. P<0.05 was considered statistically significant.
Results: The mean score of depression was significantly reduced in the intervention group than the control group and the prevalence of depression at the end of the study was 0% in the aromatherapy group and 22.2% in the control group (p<0/001).
Conclusion: Inhalation of orange scent in postpartum period is effective in preventing postpartum depression.
مقدمه: افسردگی، از شایعترین مشکلات زنان در دوران حاملگی و بعد از زایمان است. تحقیقات نشان دادهاند رایحهدرمانی اختلالات خلقی زنان را کاهش میدهد. با توجه به شرایط زیستی بعد از زایمان و کاهش سطح هورمونی، مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر رایحه پرتقال بر پیشگیری از افسردگی بعد از زایمان انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی در تابستان سال 1396 بر روی 100 زن زایمان کرده بستری در بخش زنان بیمارستان حضرت امالبنین (س) مشهد انجام شد. افراد بهصورت تصادفی در دو گروه رایحهدرمانی و کنترل قرار گرفتند. گروه مداخله علاوه بر دریافت مراقبتهای معمول، از روز دوم بعد از زایمان به مدت 6 هفته هر 12 ساعت 3 قطره اسانس پرتقال را روی دستمال ریخته و استنشاق میکردند. در روزهای دهم، سیام و چهل و دوم بعد از زایمان پرسشنامه افسردگی ادینبورگ در هر دو گروه تکمیل شد و در صورت کسب نمره بالاتر از 12 از پرسشنامه، به روانپزشک ارجاع و تشخیص افسردگی با مصاحبه بالینی و بر اساس معیارهای تشخیصی DSM-4 انجام شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای آماری کایدو، تی مستقل، تحلیل واریانس با مقادیر تکراری و دقیق فیشر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین نمره افسردگی در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل بهصورت معنیداری کاهش پیدا کرد و فراوانی افسردگی در پایان مطالعه در گروه رایحهدرمانی 0% و در گروه کنترل 2/22% برآورد شد (001/0>p).
نتیجهگیری: استنشاق رایحه پرتقال در دوره بعد از زایمان در پیشگیری از افسردگی بعد از زایمان مؤثر است.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299321920181122Management of Trauma in Pregnancy: A Practical Approach to Evidence Based Careمدیریت تروما در بارداری: رویکردی کاربردی از مراقبت مبتنی بر شواهد1011171214210.22038/ijogi.2018.12142FAالهام آزمودهمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تربتحیدریه، تربتحیدریه، ایران.0000-0002-7740-5220اکرم اشرفی زاوهمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تربتحیدریه، تربتحیدریه، ایران.0000-0002-2176-9885دکتر فاطمه تارااستاد گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات اختلالات تخمکگذاری، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-1692-4083دکتر حسین دینپناهاستادیار گروه طب اورژانس، بیمارستان نهم دی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تربتحیدریه، تربتحیدریه، ایران.حسین آزمودهدانشجوی کاردانی فوریت های پزشکی، دانشکده پیراپزشکی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی تربتحیدریه، تربتحیدریه، ایران.Journal Article20180828Introduction: Trauma averagely affects one per 12 pregnancies and is a major non-obstetric cause of mortality among pregnant women, as well as fetal outcomes. Considering the change in therapeutic approaches base on several studies on the management of trauma in pregnancy, it is necessary to update the provided care. Therefore, this review study was performed with aim to collect the optimal care for pregnant patients with trauma using an evidence-based approach based on the most updated articles and guidelines. <br />Methods: In this review study, all articles and guidelines were searched without time limitation in databases such as Irandoc, Magiran, Scopus, Up-to-date, Science direct, Google Scholar, PubMed, Web of science, Cochrane Library, CINAHL, and Medline using the keywords such as “Trauma” and “pregnancy” and their Persian equivalents by two researchers. After searching, the content of all available articles and guidelines was evaluated to find the most relevant evidence. <br />Results: Based on the results of the reviewed studies and guidelines, assessment and management of traumatized pregnant women requires a coordinated approach from a team of professionals. Furthermore, in all reviewed articles, the primary objective of treating victims of trauma in pregnancy was to stabilize the mother's condition and then evaluation of the fetus condition. Primary care of pregnant women similar to that of non-pregnant women is based on the principles of Advanced Cardiac Life Support (ACLS). Some of the unique aspects of this procedure include early intubation, resuscitation in the left lateral decubitus position or with manual displacement of uterus, and performing perimortem cesarean section. Routine screening of women for domestic violence, recommending the correct use of a seat belt and not turning off the airbag while driving are from the important strategies to reduce the traumatic effects in pregnancy. <br />Conclusion: According to the evidence, management of trauma in pregnancy should be done as a team and with regard to specific aspects and changes of this period. The use of strategies to prevent trauma also have a significant role in reducing the effects of this complication in pregnancy.مقدمه: تروما بهطور متوسط یکی از هر 12 بارداری را متأثر میکند و علاوه بر پیامدهای جنینی، از مهمترین علل غیر مامایی منجر شونده به مرگ در بین زنان باردار میباشد. با توجه به تغییر رویکردهای درمانی بر اساس مطالعات متعدد انجام شده پیرامون مدیریت تروما در بارداری، ضرورت بروزرسانی مراقبتهای ارائه شده وجود دارد، لذا مطالعه مروری حاضر با هدف گردآوری مراقبتهای بهینه مطرح شده برای بیماران باردار دچار تروما با استفاده از رویکرد مبتنی بر شواهد بر اساس بروزترین مقالات و دستورالعملهای موجود انجام شد.<br /> روشکار: در این مطالعه مروری، تمام مقالات و دستورالعملهای موجود از پایگاههای اطلاعاتی Irandoc، Magiran، Scopus، UpToDate، Science direct، Google Scholar، Pubmed، web of science،Cochrane Library، CINAHL و Medline با کلیدواژههای Trauma و pregnancy و معادلهای فارسی آن بدون محدودیت زمانی توسط دو پژوهشگر جستجو شدند. پس از جستجو، محتوای تمام مقالات و دستورالعملهای موجود جهت یافتن مرتبطترین شواهد مورد ارزیابی قرار گرفتند.<br /> یافتهها: بر اساس یافتههای مقالات و گایدیلاینهای مرور شده، ارزیابی و مدیریت زنان باردار سانحه دیده نیازمند رویکرد هماهنگ تیمی از متخصصان میباشد. بهعلاوه در تمام منابع مرور شده، هدف اولیه درمان قربانیان تروما در بارداری، ایجاد ثبات در وضعیت مادر و در ادامه ارزیابی وضعیت جنین میباشد. مراقبتهای اولیه بیماران باردار همانند افراد غیر باردار بر اساس اصول احیای قلبی - عروقی پیشرفته (ACLS) میباشد. برخی جنبههای منحصر به فرد این احیاء شامل انتوباسیون سریع، انجام احیاء در وضعیت خوابیده به پهلو چپ و یا جابجایی دستی رحم و سزارین حولوحوش مرگ میباشد. غربالگری معمول زنان از نظر خشونت خانگی، توصیه به استفاده صحیح از کمربند ایمنی و خاموش نکردن کیسه هوا در حین رانندگی، از جمله استراتژیهای مهم کاهش آسیبهای ناشی از تروما در بارداری میباشد.<br /> نتیجهگیری: بر اساس شواهد بهدست آمده، مدیریت تروما در بارداری باید بهصورت تیمی و با توجه به جنبهها و تغییرات خاص مربوط به این دوران صورت گیرد. استفاده از استراتژیهای پیشگیری از وقوع تروما نیز نقش بسزایی در کاهش اثرات این عارضه در بارداری دارد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-299321920181122High Risk Pregnancy (Report of a shotgun case)حاملگی پرخطر (گزارش یک مورد تیرخوردگی)1181231214310.22038/ijogi.2018.12143FAاطهره نذری پنجکیکارشناس بیهوشی، بیمارستان خاتمالانبیاء (ص)، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران.مریم حقیقیمربی گروه هوشبری، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران.میثم زینلی بوجانیدانشجوی پزشکی عمومی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران.دکتر مهدی حیدریاستادیار گروه بیهوشی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران.Journal Article20180828Introduction: Trauma is considered as one of the important factors of high risk pregnancies. Trauma is the most important cause of mortality among pregnant women and then fetus. The death caused by trauma during pregnancy is preventable; therefore knowledge regarding the immune principles of treating a pregnant mother is necessary. In this report, a beaten pregnant woman by shotgun is presented which in spite of a high risk pregnancy and longtime anesthesia, the mother and fetus condition return stable by proper and timely management of gynecologist and anesthesiologist,. <br />Case presentation: The case is a 38 year-old women with gestational age of 32 weeks that a bullet was shot to her jaw and was ejected from the other side in Nov 2016. The bullet was also hit the shoulder area and the patient was intubated following shortness of breath. Three days later, the patient undergone general anesthesia with the presence of a gynecologist for 3 hours in order to perform Tracheostomy and jaw surgery and orthopedic surgery, and eventually the mother was recovered successfully. In the next day, because fetus condition was instable, emergency cesarean section was performed and finally the mother and neonate were discharged with good condition. <br />Conclusion: In many cases, the death caused by trauma in pregnancy is preventable. When trauma happens, at first, the mother should be stabilized, then the monitoring of the fetus and uterine contractions are important part of dealing with trauma and the increased chance of mother and fetus health after the second trimester of pregnancy.مقدمه:تروما، یکی از علل مهم بروز حامگلیهای پرخطر محسوب میشود. مهمترین علت مرگومیر زنان باردار و سپس جنین، تروما میباشد. مرگ ناشی از تروما در حاملگی قابل پیشگیری میباشد؛ بنابراین شناخت اصول ایمنی در برخورد با مادر باردار ضروری است. در این گزارش یک مورد مادر باردار دچار تیرخوردگی معرفی میشود که علیرغم بارداری پرخطر و بیهوشی طولانیمدت، با تدابیر مناسب و بهموقع متخصص زنان و زایمان و متخصص بیهوشی، وضعیت مادر و جنین پایدار گشت.<br /> معرفی بیمار:بیمار خانمی 38 ساله و 32 هفته باردار بود که در آذر ماه 1395 یک عدد تیر به ناحیه فک بیمار اصابت کرده و از طرف مخالف آن خارج شده بود. تیر به ناحیه شانه نیز وارد شده بود که بیمار به دنبال تنگی نفس اینتوبه شد. 3 روز بعد بیمار جهت انجام تراکئوستومی و عمل فک و نیز ارتوپدی به مدت 3 ساعت تحت بیهوشی عمومی با حضور پزشک زنان و زایمان تحت عمل جراحی قرار گرفت که در نتیجه مادر بهسلامت ریکاوری گشت. در روز بعد به علت ناپایداری وضعیت جنین، سزارین اورژانسی انجام گردید و در نهایت مادر و جنین با سلامت کامل مرخص شدند.<br /> نتیجهگیری:در بسیاری از موارد مرگ ناشی از تروما در حاملگی قابل پیشگیری میباشد. هنگامیکه تروما رخ میدهد، ابتدا باید مادر را پایدار کرد، سپس مانیتورینگ جنین و انقباضات رحمی جزء مهمی از نحوه برخورد با تروما و احتمال افزایش سلامت مادر و جنین بعد از سه ماهه دوم بارداری میباشد.