Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993201020171222The prevalence of the severity of physical and psychological symptoms in premenstrual syndrome in warm and cool temperament after 8 weeks of regular aerobic exerciseبررسی شیوع شدت علائم جسمی و روانی سندرم پیش از قاعدگی در مزاج گرم و سرد پس از 8 هفته تمرین هوازی منظم1121014910.22038/ijogi.2017.10149FAمحمدتقی شاکریاستاد گروه آمار زیستی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.فرزانه جعفرنژادمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.زهرا محبی دهنویمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.0000-0002-1640-7978Journal Article20171012<strong>Introduction:</strong> Premenstrual syndrome is experiencing of some physical and mental symptoms, and temperament can determine physical, psychological and emotional characteristics of the individual. Exercise is one of the treatments to reduce the symptoms of premenstrual syndrome. Therefore, this study was performed with aim to determine the prevalence of physical and mental symptoms of premenstrual syndrome after 8 weeks of regular aerobic exercise in warm and cold temperament.
M<strong>ethods:</strong> This clinical trial study with two groups of control and intervention and with two subgroups of warm and cold temperament was performed on 70 students in dormitories of Mashhad University of Medical Sciences in 2014. The intervention group performed aerobic exercises for 8 weeks, 3 times weekly, and 30 minutes each session. The questionnaires which were used included: individual and midwifery characteristics, temporary diagnosis of syndrome, daily recording of syndrome symptoms, determination of the temperament, and Burg perceptual diagram. Using these questionnaires, the type of temperament, the severity of symptoms of premenstrual syndrome, and the effect of 8 weeks of aerobic exercise on symptoms of syndrome in two temperament were obtained. Data were analyzed by SPSS software (version 22), and descriptive statistics tests, Mann-Whitney, Chi-square and T-test. P<0.05 was considered significant.
<strong>Results:</strong> In the intervention group in cold temperament, at the end of the study, all the physical and mental symptoms were less prevalent than the beginning of the study, so that the symptoms with severity of 3 had reached to zero; while in warm temperament, only confusion and worry had reached to zero, but all the physical symptoms and among the psychological symptoms, outbreak of anger, easy crying and tendency to be alone were less prevalent.
<strong>Conclusion:</strong> The prevalence of the severity of physical and psychological symptoms of premenstrual syndrome after 8 weeks of regular aerobic exercise was more improved in cold temperament than warm temperament<strong>مقدمه</strong>: سندرم پیش از قاعدگی، تجربه برخی علائم جسمی و روانی است و مزاج میتواند تعیینکننده خصوصیات جسمانی، روانی و عاطفی فرد باشد. ورزش یکی از درمانهای کاهش علائم سندرم پیش از قاعدگی است، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع شدت علائم جسمی و روانی سندرم پیش از قاعدگی پس از 8 هفته تمرین هوازی منظم در مزاج گرم و سرد انجام شد.
<strong>روشکار:</strong> این مطالعه کارآزمایی بالینی دو گروهه گروه کنترل و مداخله با دو زیر گروه مزاج گرم و سرد در سال 1393 بر روی 70 نفر از دانشجویان خوابگاههای دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد. گروه مداخله به مدت 8 هفته، هفتهای 3 جلسه و هر جلسه به مدت 30 دقیقه تمرینات هوازی را انجام دادند. پرسشنامههای مورد استفاده شامل: پرسشنامه مشخصات فردی و مامایی، تشخیص موقت سندرم، ثبت روزانه علائم سندرم، تعیین مزاج و نمودار درک بورگ بود. با استفاده از این پرسشنامهها نوع مزاج، شدت علائم سندرم پیش از قاعدگی و تأثیر 8 هفته ورزش هوازی بر روی علائم سندرم در دو مزاج بهدست آمد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمونهای آماری توصیفی، من ویتنی، کای دو و تی تست مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
<strong>یافتهها:</strong> در مزاج سرد در گروه مداخله مطالعه تمامی علائم جسمی و روانی در انتهای مطالعه نسبت به ابتدای با شدت کمتری شیوع داشتند؛ بهگونهای که علائم با شدت 3 به صفر رسیده بودند، در حالیکه در مزاج گرم فقط گیجی و نگرانی به صفر رسیده بود، ولی از بین علائم جسمی تمام علائم و از بین علائم روانی، طغیان خشم، به آسانی گریه کردن و تمایل به تنهایی با شدت کمتری شیوع داشتند.
<strong>نتیجهگیری:</strong> شیوع شدت علائم جسمی و روانی سندرم پیش از قاعدگی پس از 8 هفته تمرین هوازی منظم در مزاج سرد بهبود بیشتری از مزاج گرم دارد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993201020171222Frequency of pregnancy and its predicting factors in IUI cycles at Milad Infertility Center during 2011-2013بررسی فراوانی حاملگی و عوامل پیشبینی کننده آن در سیکلهای IUI در مرکز ناباروری میلاد در طی سالهای 92-139013201015010.22038/ijogi.2017.10150FAنیره قمیاندانشیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-6682-4182نزهت موسویفردانشیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.وسام رستمینژاددستیار تخصصی زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.ناصر غناییپزشک عمومی، دانشکده پزشکی ، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20171003Introduction: High incidence of infertility in our society (24.9%) is considered as a main problem. Intrauterine insemination (IUI) due to its low cost and non-invasiveness is selected as a first-line treatment for infertility treatment in assisted reproductive technique. This study was performed with aim to evaluate the frequency of pregnancy and its predicting factors in IUI cycles. <br />Methods: This cross-sectional study was performed on 308 infertile couples who had referred to Milad infertility center during 2011-2013. A total of 370 IUI cycles were performed for infertile women. Infertile women underwent Letrozole regimen along with recombinant FSH, and after monitoring by transvaginal ultrasound, when observing at least one mature follicle with size over 16 mm, HCG (5000 IU intramuscularly) was injected. 36 hours later, IUI was performed. IUI success and pregnancy rate were confirmed by pregnancy test and transvaginal ultrasound. Data was analyzed by SPSS software (version 16). PResults: The overall pregnancy rate was 23.8% in this study. The factors such as less IUI cycles (P=0.035), existence of just one known infertility factor (P=0.01), at least two mature follicles (P=0.001), endometrial thickness of at least 10mm (P=0.003), no use of tenaculum (P=0.01), ratio of progressive motile sperm more than 50% (P=0.015) and Total Motile Functional Sperm more than 5 million (P=0.015) significantly affect pregnancy rate. The woman's age (P =0.08), duration of infertility (P =0.94), type and etiology of infertility (P =0.083) and sperm concentration (P=0.269) and sperm morphology (P=0.67) did not significantly affect the pregnancy rate. <br />Conclusion: Less IUI cycles, existence of just one known infertility factor, at least two mature follicles, endometrial thickness of at least 10mm, no use of tenaculum, ratio of progressive motile sperm more than 50%, and TMFS more than 5 million are significantly effective on pregnancy rate in IUI cycles.مقدمه: شیوع بالای نازایی در جامعه ما (9/24%) یک مشکل عمده محسوب میشود. تلقیح اسپرم داخل رحمی بهدلیل هزینه کم و غیرتهاجمی بودن آن، بهعنوان خط اول درمان نازایی در روشهای کمک باروری انتخاب میشود. مطالعه حاضر با هدف بررسی فراوانی بارداری و عوامل پیشبینی کننده آن در IUI انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه مقطعی بر روی 308 زوج نابارور که در طی سالهای 92-1390 به مرکز ناباروری میلاد مراجعه کرده بودند، انجام شد و در مجموع 370 سیکل IUI برای زنان نابارور صورت گرفت. زنان نابارور تحت رژیم دارویی لتروزول بههمراه FSH نوترکیب قرار گرفته و پس از کنترل با سونوگرافی ترانس واژینال و مشاهده حداقل یک فولیکول بالغ با سایز بیش از 16 میلیمتر، تحت تزریق HCG (5000 واحد) قرار میگرفتند. 36 ساعت بعد، IUI انجام میشد و موفقیت IUI و وقوع حاملگی با انجام تست حاملگی و سونوگرافی ترانس واژینال تأیید میشد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: در این مطالعه میزان کلی حاملگی 8/23% بود. عواملی نظیر تعداد دفعات کمتر IUI (035/0=p)، وجود تنها یک عامل ناباروری شناخته شده (01/0=p)، تعداد حداقل دو فولیکول بالغ (001/0=p)، ضخامت آندومتر حداقل 10 میلیمتر (003/0=p)، عدم استفاده از تناکولوم (01/0=p)، میزان تحرک پیشرونده اسپرم در مایع منی بیش از 50% (015/0=p) و تعداد اسپرم متحرک و فانکشنال بیش از 5 میلیون عدد (015/0=p) بهطور معناداری بر وقوع حاملگی مؤثر بودند. سن زن (08/0=p)، طول مدت ناباروری (94/0=p)، نوع و علل ناباروری (083/0=p) و همچنین غلظت (269/0=p) و شکل اسپرم (67/0=p) بر وقوع حاملگی تأثیر معناداری نداشتند.<br /> نتیجهگیری: تعداد دفعات کمتر IUI، وجود تنها یک عامل ناباروری، وجود حداقل 2 فولیکول بالغ، ضخامت آندومتر حداقل 10 میلیمتر، عدم استفاده از تناکولوم، تحرک اسپرم بیش از 50% و تعداد اسپرم متحرک بیش از 5 میلیون بر وقوع حاملگی در سیکل های IUI مؤثر هستند.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993201020171222The results of hysterosalpingography in infertile women between 2008 and 2015 in the radiology clinic of Imam Reza Hospital in Mashhadبررسی نتایج هیستروسالپنگوگرافی در زنان نابارور در بین سالهای 94-1387 در کلینیک رادیولوژی بیمارستان امام رضا (ع) مشهد21281015210.22038/ijogi.2017.10152FAدنیا فرخ تهرانیدانشیار گروه رادیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.ملیحه عافیتاستادیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-9630-6490ثمینه بلورسازدستیار گروه رادیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایرانشقایق رحمانیدستیار گروه طب اورژانس، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-5121-3629رضا مردانیمتخصص رادیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.سحر کاظمیمتخصص رادیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.زهرا رضوانیمتخصص رادیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20171003Introduction: Infertility of couples has many negative psychological and social consequences for society, and the physicians always seek to find the causes and treatment for this problem. Detection and treatment of Uterine and tubal causes can reduce the incidence of infertility. Therefore, this study was performed with aim to assess abnormal findings of hysterosalpingography (HSG) in infertile couples.
Methods: This descriptive study was performed on 308 women referring to the radiology clinic of Imam Reza hospital for hysterosalpingography between 2008 and 2015. A checklist was prepared from data recorded in files and reports of radiography. Data were analyzed by SPSS software (version 16).
Results: During the study period, 308 infertile women referred with mean age of 30.5±6.4 years and mean duration of infertility of 2.4±2.8 years. 54% of patients had primary infertility and 46% secondary infertility. The most common pathology among the infertile women was tubo-peritoneal factor (72.5%). In 38 cases (10%), association of several other pathologies was observed. In patients with pathologies of the uterus, uterine horns (Bicornate) was the most common abnormal finding.
Conclusion: In hysterosalpingography of infertile women, the most common causes of infertility were tubo-peritoneal, Multifactorial and uterine factors, respectively.مقدمه: مشکل ناباروری زوجین پیامدهای روانی و اجتماعی منفی فراوانی برای جامعه دارد و پزشکان همواره به دنبال یافتن علل و درمان این مشکل هستند. با کشف و درمان علل رحمی لولهای میتوان بروز ناباروری را کاهش داد، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی نتایج غیرطبیعی در هیستروسالپنگوگرافی (HSG) در زوجین نابارور انجام شد.
روشکار: این مطالعه توصیفی در طی سالهای 94-1387 بر روی 308 زن مراجعهکننده جهت هیستروسالپنگوگرافی به کلینیک رادیولوژی بیمارستان امام رضا (ع) انجام شد. از اطلاعات ثبت شده در پروندهها و گزارشهای رادیوگرافیها، چک لیست آماده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) انجام شد.
یافتهها: در طول مدت مطالعه، 308 زن نابارور با میانگین سن 4/6±5/30 سال و با مدت زمان ناباروری 8/2± 4/2 سال مراجعه کردند. 54% از بیماران ناباروری اولیه و 46% ناباروری ثانویه داشتند. بیشترین آسیبشناسی رایج در میان زنان نابارور عامل لولهای صفاقی (5/72%) بود. در 38 مورد (10%) همراهی چند پاتولوژی با یکدیگر مشاهده شد. در بیماران با پاتولوژیهای رحمی، رحم دو شاخ با 12 مورد (3/1%) شایعترین یافته غیرطبیعی بود.
نتیجهگیری: در بررسی هیستروسالپنگوگرافی زنان نابارور به ترتیب علل لولهای صفاقی و درگیری چند عاملی و در آخر علل رحمی، شایعترین عوامل مسبب ناباروری بودند.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993201020171222Evaluation of the causes and maternal and fetal complications in prolonged pregnancy compared with term pregnancy in Sanandaj Besat hospital during 2013-2014ارزیابی علل و عوارض مادری و نوزادی حاملگیهای طول کشیده در مقایسه با حاملگیهای ترم در سالهای 93-1392 در بیمارستان بعثت سنندج29341015310.22038/ijogi.2017.10153FAشمسی زارعاستادیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سنندج، سنندج، ایران.فرناز زندوکیلیاستادیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سنندج، سنندج، ایران.نسرین صوفیزادهاستادیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سنندج، سنندج، ایران.فریبا فرهادیفراستاد گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سنندج، سنندج، ایران.امین صدرینژادپزشک عمومی ، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سنندج، سنندج، ایران.Journal Article20171002Introduction: Prolonged pregnancy occurs in approximately 10% of pregnancies which can also have consequences for the mother and fetus. Since there is no statistical evaluation of the outcome of prolonged pregnancy compared with term pregnancies in Sanandaj city, this study was performed with aim to evaluate the risk factors associated with prolong pregnancy and management of them.
Methods: This analytic-descriptive study was performed with evaluation of the files of all referring pregnant women and determining the prevalence of prolong pregnancy in Sanandaj Besat hospital during 2013-2014. Then, in this population, the variables of prolonged pregnancy compared to term pregnancy were collected. Finally, these two types of pregnancy were compared in terms of frequency of the number of pregnancy, the number of delivery, maternal BMI, reduction in amniotic fluid, use of misoprostol for cervical ripening, uterine atony, response to induction, mode of delivery, decelerations of fetal heart rate, Liquid Disposal, birth weight, 1 and 5 minute Apgar scores, and NICU admission. Data were analyzed by SPSS software (version 20) and Chi-square and T tests. P<0.05 was considered significant.
Results: Prolonged pregnancy compared with term pregnancy was significantly different in terms of maternal and neonatal complications such as the number of pregnancy, the number of delivery, use of misoprostol for cervical ripening, uterine atony, response to induction, mode of delivery (vaginal or cesarean), decelerations of fetal heart rate, the response rate to induction, decelerations of fetal heart rate, birth weight, and 1 minute Apgar score (P <0.05), but there was no significant difference in terms of maternal BMI, reduction in amniotic fluid, Liquid Disposal, 5 minute Apgar score, and NICU admission (P>0.05).
Conclusion: Maternal and fetal risk factors were significantly higher in prolonged pregnancies than in term pregnancies. Therefore, it is essential to use guidelines for dealing with long-term pregnancies to maintain the health of mother and neonate.مقدمه: حاملگی طول کشیده به طور میانگین در 10% از حاملگیها اتفاق میافتد. این پدیده میتواند دارای پیامدهایی برای مادر و جنین باشد. با توجه به اینکه بررسی آماری از سرانجام حاملگیهای طول کشیده در مقایسه با حاملگیهای ترم شهر سنندج وجود ندارد، مطالعه حاضر با هدف بررسی عوامل خطر مرتبط با حاملگیهای طول کشیده و مدیریت آنها انجام شد.
روشکار: این مطالعه توصیفی - تحلیلی در سالهای 93-1392 در بیمارستان بعثت شهر سنندج با مطالعه پروندههای تمام افراد باردار مراجعه کننده و تعیین میزان شیوع حاملگیهای طول کشیده انجام شد. سپس در این جامعه متغیرهای مورد نظر در حاملگیهای طول کشیده در مقایسه با حاملگیهای ترم جمعآوری شد و در نهایت این دو نوع حاملگی از نظر فراوانی تعداد دفعات حاملگی، تعداد دفعات زایمان، شاخص توده بدنی مادر، فراوانی میزان کاهش مایع آمنیوتیک، میزان استفاده از میزوپروستول برای ripening سرویکس، آتونی رحم، میزان پاسخدهی به اینداکشن، نوع زایمان، فراوانی افت ضربان قلب جنین، دفع مکونیوم، وزن بدو تولد، نمره آپگار دقیقه 1 و 5 و میزان بستری شدن نوزاد در NICU با هم مقایسه شدند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 20) و آزمونهای کای دو و تی انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: یافتههای مادری و نوزادی حاملگیهای طول کشیده در مقایسه با حاملگیهای ترم از نظر فراوانی تعداد دفعات حاملگی، تعداد دفعات زایمان، میزان استفاده از میزوپروستول برای ripening سرویکس، آتونی رحم، میزان پاسخدهی به اینداکشن، نوع زایمان (واژینال یا سزارین)، فراوانی افت ضربان قلب جنین، وزن بدو تولد و نمره آپگار دقیقه 1 تفاوت آماری معنیداری داشتند (05/0p<)، اما از نظر شاخص توده بدنی مادر، کاهش مایع آمنیوتیک، دفع مکونیوم، نمره آپگار دقیقه 5 و میزان بستری شدن نوزاد در NICU تفاوت معنیداری نداشتند (05/0p>).
نتیجهگیری: عوامل خطرزای مادر و جنین به طور معنیداری در حاملگیهای طول کشیده بالاتر از حاملگیهای طبیعی بود. لذا بکارگیری دستورالعملهای برخورد با حاملگیهای طول کشیده برای حفظ سلامت مادر و نوزاد ضروری میباشد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993201020171222Comparison of food intake and body mass index before pregnancy between women with spontaneous abortion and women with successful pregnancyمقایسه دریافتهای غذایی و شاخص توده بدنی پیش از بارداری، در زنان مبتلا به سقط جنین خودبهخودی و زنان با بارداری موفق35421015410.22038/ijogi.2017.10154FAشیرین امینیدانشجوی دکترای تغذیه، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.سیما جعفریراداستادیار گروه تغذیه، مرکز تحقیقات تغذیه و بیماریهای متابولیک، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.حورا محسنیدانشجوی کارشناسی ارشد تغذیه، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.هاجر احسانیدانشجوی کارشناسی بهداشت، دانشکده علوم پزشکی بهبهان، بهبهان، ایران.لادن حجازیکارشناس مامایی، دانشکده علوم پزشکی بهبهان، بهبهان، ایران.ناهید فقهیکارشناس مامایی، دانشکده علوم پزشکی بهبهان، بهبهان، ایران.Journal Article20170925Introduction:Spontaneous abortion or pregnancy loss is defined as the natural death of fetus before 20<sup>th</sup> weeks of pregnancy. There is a possibility that food intake is related to spontaneous abortion. Therefore, this study was performed with aim to compare body mass index (BMI) and food intake between women with spontaneous abortion and women with successful pregnancy.
Methods: This case-control study was performed on 45 women with spontaneous abortion (cases) and 112 women with term and health neonates' birth (controls) who referred to the obstetrics and gynecology hospital of Farideh Behbahani of Behbahan city in 2016. The subjects were answered by Brief food frequency questionnaire about food intakes during recent pregnancy.Weight before pregnancy and height were extracted by referring to health records and BMI was calculated. Data were analyzed by SPSS statistical software (Version 20) and independent-t test or Mann-Whitney and Chi-square test. P<0.05 was considered significant.
Results: Women with spontaneous abortion had significantly higher weight and BMI. This group of women had consumed less fruit (p<0.001), green vegetables (p<0.001), milk and cheese (p<0.001) compared to healthy women.
Conclusion: High pre-pregnancy BMI and poor diet in terms of fruits, green vegetables and dairy products are associated with spontaneous abortion and probably increase its occurrence.مقدمه: سقط خودبهخودی یا از دست دادن بارداری، به از دست رفتن جنین قبل از هفته بیستم حاملگی اطلاق میشود. این احتمال وجود دارد که دریافتهای غذایی با وقوع سقط خودبهخودی در ارتباط باشد، لذا مطالعه حاضر با هدف مقایسه شاخص توده بدنی و دریافتهای غذایی در زنان مبتلا به سقط خودبهخودی و زنان با دوران بارداری موفق انجام شد.
روشکار: این مطالعه مورد- شاهدی در سال 1395 بر روی 45 زن مبتلا به سقط جنین خودبهخودی (مورد) و 112 زن با تولد نوزاد سالم و ترم (شاهد) مراجعه کننده به بیمارستان زنان و زایمان فریده بهبهانی، واقع در شهرستان بهبهان انجام شد.افراد توسط پرسشنامه بسامد خوراک مختصر، در زمینه دریافتهای غذایی بارداری اخیر مورد پرسش قرار گرفتند. وزن پیش از بارداری و قد، با مراجعه به پروندههای بهداشتی استخراج و شاخص توده بدنی محاسبه گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 20) و آزمونهای تی مستقل یا من ویتنی و کای دو انجام شد.میزانp کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: زنان مبتلا به سقط خودبهخودی بهطور معنیداری وزن و شاخص توده بدنی بالاتری داشتند. در این گروه از زنان نسبت به زنان سالم، مصرف میوه (001/0>p)، سبزیهای برگ سبز (001/0>p)، شیر و پنیر (001/0>p) به صورت معنیداری کمتر بود.
نتیجهگیری: شاخص توده بدنی بالای پیش از بارداری و همچنین رژیم فقیر از میوه، سبزیهای برگ سبز و محصولات لبنی با وقوع سقطهای خودبهخودی مرتبط میباشد و احتمالاً وقوع آن را افزایش میدهد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993201020171222The Effect of Date Palm Pollen Capsule on orgasm and sexual satisfaction in Menopausal Women: A double-blind controlled clinical trialتأثیر کپسول گرده خرما بر ارگاسم و رضایتمندی جنسی زنان یائسه: یک کارآزمایی بالینی دوسوکور کنترل شده43511015510.22038/ijogi.2017.10155FAصدیقه یوسفزادهمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-5819-124xسمیه صادقیدانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.حسن رخشندهاستادیار گروه فارماکولوژی، مرکز تحقیقات فارماکولوژیک و گیاهان دارویی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-2118-1096سلمه دادگراستادیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-6355-0622سید رضا مظلومدکترای پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20171003Introduction: Decreased sexual satisfaction and lack of orgasm in sexual relations are of the most common problems in postmenopausal women that affect their quality of life. In traditional medicine books, pate palm pollen is introduced as sexual enhancer plant and in recent researches, it has improved sexual behavior in animals, but no study which examines date palm pollen on sexual function in humans has not been conducted; therefore this study was performed with aim to evaluate the effect of date palm pollen capsules on sexual satisfaction and orgasm in menopausal women. <br />Methods: This double-blind clinical trial with placebo group was performed on 60 menopausal women with natural menopause and without any sexual function disorder who referred to health centers of Mashhad in 2016. Participants were randomly assigned to two groups: receiving date palm pollen and placebo for 35 days. The research tool was female sexual function Index (FSFI) that a part of which assessed sexual satisfaction and orgasm. The sexual function of women was evaluated before and after treatment. Data were analyzed by SPSS software (version 16) and Fisher-Exact, Mann-Whitney, Paired-t, and independent-t tests. P < 0.05 was considered significant. <br />Results: The mean change in orgasm score of menopausal women after the intervention was significantly higher in the intervention group than the control group (P= 0.004). The mean change in sexual satisfaction score after the intervention was not significant in the intervention and control group (P=0.122). <br />Conclusion: The use of date palm pollen improves orgasm in menopausal women, but has no effect on their sexual satisfaction.مقدمه:کاهش رضایت جنسی و فقدان ارگاسم در روابط جنسی، از مشکلات شایع زنان یائسه میباشد که کیفیت زندگی ایشان را تحت تأثیر قرار میدهد. در کتب طب سنتی گرده خرما بهعنوان گیاه تقویت جنسی معرفی شده است و در تحقیقات اخیر باعث بهبود رفتار جنسی در حیوانات آزمایشگاهی شده است، اما پژوهشی جهت بررسی گرده خرما بر عملکرد جنسی در انسان انجام نشده است، لذا مطالعه حاضر با هدف تأثیر گرده خرما بر ارگاسم و رضایتمندی جنسی زنان یائسه انجام شد.<br /> روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور همراه با گروه دارونما در سال 1395 بر روی 60 زن یائسه دارای یائسگی طبیعی و فاقد هرگونه اختلال عملکرد جنسی، مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر مشهد انجام شد. شرکت کنندگان بهصورت تصادفی در دو گروه مصرفکننده کپسول گرده خرما و دارونما به مدت 35 روز قرار گرفتند. ابزار پژوهش، پرسشنامه عملکرد جنسی زنان (FSFI) بود که بخشی از آن وضعیت ارگاسم و رضایتمندی جنسی را مورد ارزیابی قرار میداد. قبل و بعد از مداخله، عملکرد جنسی زنان بررسی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماریSPSS (نسخه 16) و آزمونهای دقیق فیشر، منویتنی،تیزوجی و تیمستقل انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> یافتهها: میانگین تغییر نمره حیطه ارگاسم زنان یائسه بعد از مداخله نسبت به قبل از آن در گروه مداخله بهصورت معنیداری بیشتر از گروه کنترل بود (004/0=p). میانگین تغییر نمره رضایتمندی جنسی در مرحله بعد از مداخله، در دو گروه مداخله و کنترل معنیداری نبود (122/0=p).<br /> نتیجهگیری: مصرف کپسول گرده خرما باعث بهبود ارگاسم زنان یائسه میشود، اما بر حیطه رضایتمندی جنسی تأثیری ندارد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993201020171222Effect of Lavender cream with or without footbath on anxiety, stress and depression of women in postpartum: A clinical randomized controlled trialتأثیر کرم لاوندر با یا بدون حمام پا بر استرس، اضطراب و افسردگی زنان پس از زایمان: یک کارآزمایی بالینی تصادفی کنترلشده52611015610.22038/ijogi.2017.10156FAفاطمه عفتی داریانیمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی ارومیه، ارومیه، ایران.سکینه محمدعلیزاده چرندابیدانشیار گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران.0000-0003-4785-9333سمیه زارعیکارشناس ارشد مامایی، بیمارستان حضرت زهرا (س)، دانشگاه علوم پزشکی قم، قم، ایران.اعظم محمدیمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشکده علوم پزشکی ساوه، ساوه، ایران.0000-0002-8477-0939مژگان میرغفورونددانشیار گروه مامایی، مرکز تعیینکنندههای اجتماعی مؤثر بر سلامت، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران.0000-0001-8360-4309Journal Article20171002Introduction: Postpartum is a vulnerable period in terms of mental problems. Herbal medicine may be an effective intervention for improving the mothers’ mental health.This study was performed with aim to determine the effect of Lavender cream with or without footbath on anxiety, stress and depression.
Methods: This randomized clinical controlled trial was conducted on 141 women aged 18-40 years with first to three pregnancies at 25-28 weeks of pregnancy in Tabriz-Iran during 2013-2014. The subjects were placed in three groups; receiving Lavender cream and footbath, Lavender cream, and placebo. Immediately after delivery, women applied locally 2 gr (two segments of hand finger) cream (Lavender or placebo) to the legs, 1.5 hours before sleep, for 6 weeks. The group of footbath immersed their legs in warm water. Depression, anxiety and stress were assessed at baseline and 6 weeks after delivery using DASS-21 (Depression, Anxiety, stress scales-21). Data were analyzed by SPSS software (version 14) and One-way ANOVA, Kruskal-Wallis and Mann-Whitney U tests. P<0.05 was considered significant.
Results: There was no significant difference between the three groups in terms of anxiety, depression and stress before intervention. There was significant difference between the three groups in terms of anxiety (P<0.001), stress (P<0.001) and depression (P<0.001) at 6<sup>th</sup> week postpartum; Mann-Whitney U test showed statistically significant difference between two intervention groups with the placebo group (P<0.05), but no significant difference was found between two intervention groups (P>0.05).
Conclusion: Lavender cream with or without footbath can decrease stress, anxiety and depression of women at postpartum period.مقدمه: دوران پس از زایمان، یک دوران آسیبپذیر از نظر مشکلات روانی میباشد. طب گیاهی ممکن است یک مداخله مؤثر جهت بهبود وضعیت روانی مادران باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر کرم لاوندر با یا بدون حمام پا بر استرس، افسردگی و اضطراب انجام شد.
روشکار:این مطالعه کارآزمایی تصادفی کنترل شده در سال 93-1392 بر روی 141 زن 40-18 ساله با بارداری اول تا سوم با سن بارداری 28-25 هفته در تبریز انجام شد. افراد در سه گروه دریافتکننده کرم لاوندر و حمام پا، کرم لاوندر به تنهایی و پلاسبو قرار گرفتند. زنان از بلافاصله پس از زایمان به مدت 6 هفته، 5/1 ساعت قبل از خواب حدوداً 2 گرم (2 بند انگشت) از کرم (لاوندر یا پلاسبو) را بهطور موضعی به پاها میمالیدند. گروه حمام پا بعد از مصرف کرم پاهای خود را در آب گرم غوطهور میکردند. اضطراب، افسردگی و استرس قبل از مداخله و 6 هفته پس از زایمان با استفاده از پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) مورد ارزیابی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 14) و آزمونهای آنالیز واریانس یکطرفه، کروسکال والیس و منویتنییو استفاده شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: قبل از مداخله بین سه گروه از نظر نمره اضطراب، افسردگی و استرس تفاوت آماری معنیداری وجود نداشت. 6 هفته پس از زایمان تفاوت آماری معنیداری بین سه گروه از نظر اضطراب (001/0>p)، استرس (001/0>p) و افسردگی (001/0>p) وجود داشت که بر اساس آزمون منویتنییو، تفاوت دو گروه مداخله با گروه پلاسبو از نظر آماری معنیدار بود (05/0p<)، اما بین دو گروه مداخله تفاوت آماری معنیداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: کرم لاوندر با یا بدون حمام پا میتواند اضطراب، افسردگی و استرس زنان را در دوره پس از زایمان کاهش دهد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993201020171222The effect of Evening Primrose on hot flashes in menopausal womenبررسی تأثیر گیاه دارویی گل مغربی بر گرگرفتگی دوران یائسگی62681015710.22038/ijogi.2017.10157FAبهاره متقی دستنائیمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، شهر شهرکرد، ایران.فرانک صفدریمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، شهر شهرکرد، ایران.لعبت جعفرزادهاستادیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، شهر شهرکرد، ایران.زیبا رئیسی دهکردیپژوهشگر، واحد تحقیق و توسعه باریج اسانس، شهرکاشان، ایران.محسن تقیزادهپژوهشگر، واحد تحقیق و توسعه باریج اسانس، شهرکاشان، ایران.مریم نیکزادپژوهشگر، واحد تحقیق و توسعه باریج اسانس، شهرکاشان، ایران.Journal Article20171004Introduction: Menopause for women is a global phenomenon. Flushing is of the symptoms which women experience during menopause. The treatment which is now used for flushing is hormone replacement that has many side-effects. One of the alternatives for hormone therapy is the use of plants from the family of phytoestrogens, such as evening primrose. This study was performed with aim to evaluate the effect of evening primrose on hot flashes during menopause.
Methods: This triple-blind clinical trial study was performed on 100 postmenopausal women referred to the health centers of Dastena in 2015. The subjects were assigned to two groups of placebo (n=50) evening primrose (n=50). The women participating in this study used Perle's a warm evening primrose plant or placebo twice a day for one month. Kuperman questionnaire was used to assess symptoms of menopause. Data was analyzed by SPSS software (version 11) and Chi-square and t-test. P<0.05 was considered significant.
Results: The use of evening primrose had significant effect to reduce the severity, duration and frequency of hot flashes in the evening primrose group compared to placebo (P <0.001).<br /> Conclusion: The use of evening primrose was effective in reducing hot flashes in women, and can be used as a supplement or hormone replacement therapy to improve the symptoms of menopause in women.مقدمه: منوپوز پدیده جهانی برای زنان است. از جمله علائمی که زنان در منوپوز تجربه میکنند میتوان به گرگرفتگی اشاره کرد. درمانی که هماکنون برای بهبود گرگرفتگی به کار گرفته میشود، روش جایگزین هورمونی است که عوارض زیادی به دنبال دارد. یکی از جایگزینهای هورمون درمانی، استفاده از گیاهانی از خانواده فیتواستروژنها مانند گلمغربی است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر گیاه گل مغربی بر گرگرفتگی دوران یائسگی انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی سهسوکور در سال 1394 بر روی 100 نفر از زنان یائسه مراجعهکننده به مرکز بهداشتی درمانی شهر دستنا انجام شد. افراد در دو گروه 50 نفری دارونما و گل مغربی قرار گرفتند. زنان شرکتکننده در این مطالعه پرل یک گرمی گیاه گل مغربی یا دارونما را روزی دو بار به مدت یک ماه استفاده کردند. برای سنجش علائم یائسگی از پرسشنامه کوپرمن استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 11) و آزمونهای تی تست و کای اسکوئر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: استفاده از گل مغربی تأثیر بسزایی در کاهش شدت، مدت و دفعات گرگرفتگی در گروه گل مغربی در مقایسه با دارونما داشت (001/0>p).
نتیجهگیری: استفاده از گل مغربی در کاهش گرگرفتگی زنان مؤثر بوده و میتواند به عنوان یک درمان مکمل و یا جایگزین هورمونی در بهبود علائم یائسگی در زنان استفاده شود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993201020171222Diagnostic value of Pap smear compared with colposcopy in diagnosis of abnormal cases in women referred to gynecology clinicبررسی ارزش تشخیصی پاپ اسمیر در مقایسه با کولپوسکوپی در تشخیص موارد غیر طبیعی در زنان مراجعه کننده به درمانگاه تخصصی زنان69741015810.22038/ijogi.2017.10158FAفاطمه محمودیمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، یاسوج ایران.اعظم السادات موسویاستاد گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.زینب محمودیکارشناس ارشد پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، یاسوج، ایران.پروین غفاریمتخصص زنان و زایمان، فلوشیب انکولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.Journal Article20171003Introduction: Cervical cancer is the third most common cancer in women, and its annual incidence is more than 500,000 cases in the world and is the most common cause of death due to gynecologic cancer in America in 2011. The pursuit of abnormal Pap smear with the help of high-sensitivity diagnostic methods requires to evaluate the diagnostic value of Pap smear compared with colposcopy in diagnosing the abnormal cases and timely treatment and reduce the mortality from cervical cancer. Therefore, this study was performed with aim to evaluate the diagnostic value of Pap smear compared with colposcopy in diagnosing the abnormal cases of cervix. <br /> Methods: This cross-sectional descriptive study was performed on 172 women with abnormal Pap smear who referred to the gynecology clinic of Yasouj and had undergone colposcopy in 2015. Data collection tools included a checklist (demographic and midwifery characteristics, Pap-smear report and colposcopic examination), and data collection method was through examination and observation. Data were analyzed by SPSS software (version 19) and Chi-square test. P<0.05 was considered significant.
Results: In this study, 55 patients (31%) had abnormal colposcopy and 22.1% of abnormal cases were aceto withe. 117 cases (68.0%) of abnormal pap smears were diagnosed by normal colposcopy, which indicated the compliance of pap smear and colposcopy with an agreement coefficient of 30% (p = 0.032). The most compliance of pap smear and colposcopy was obtained in a high-grade lesion (CIN3), and the least complication was reported in cases which pap smear showed a mild-grade lesions (CIN1, CIN2). The diagnostic sensitivity of colposcopy was obtained 93%, so the diagnostic accuracy of colposcopy (54.3%) was higher than pap smear (41.26%).
Conclusion: Colposcopy compared with Pap smear has higher efficacy and diagnostic accuracy in finding the early stages of cervical cancer. The most compliance of pap smear and colposcopy was obtained in a high-grade lesion (CIN3). مقدمه: سرطان دهانه رحم، سومین سرطان شایع در زنان و بروز سالیانه آن بیش از 500 هزار مورد در دنیا و در آمریکا شایعترین علت مرگ ناشی از سرطان ژنیکولوژی در سال 2011 بوده است. پیگیری پاپاسمیرهای غیرطبیعی به کمک روشهای تشخیصی با حساسیت بالا، ایجاب میکند با بررسی ارزش تشخیصی پاپ اسمیر در مقایسه با کولپوسکوپی در تشخیص موارد غیر طبیعی و درمان بهموقع از مرگومیر ناشی از سرطان سرویکس کاست، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی ارزش تشخیصی پاپ اسمیر در مقایسه با کولپوسکوپی در تشخیص موارد غیر طبیعی دهانه رحم انجام گرفت.
روشکار: این مطالعه توصیفی - مقطعی در سال 1394 بر روی 172 زن با پاپ اسمیر غیر طبیعی که به درمانگاه تخصصی زنان شهر یاسوج مراجعه کرده و مورد کولپوسکوپی قرار گرفته بودند، انجام گرفت. ابزار گردآوری دادهها چک لیست ابزار گردآوری دادهها چک لیستی (مشخصات فردی و مامایی، جواب پاپ اسمیر و بررسی کولپوسکوپی) و روش گردآوری دادهها به صورت معاینه و مشاهده بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 19) و آزمون کای دو انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: در این مطالعه 55 نفر (31%) دارای کولپوسکوپی غیر نرمال و 1/22% از موارد غیرنرمال، استووایت بودند. 117 مورد (0/68%) از پاپاسمیرهای غیرطبیعی از طریق انجام کولپوسکوپی نرمال تشخیص داده شد که بیانگر میزان انطباق پاپاسمیر و کولپوسکوپی با ضریب توافق 30% بود (032/0=p). بیشترین انطباق کولپوسکوپی با پاپاسمیر در ضایعه با درجه بالا (CIN<sub>3</sub>) بهدست آمد. کمترین تطبیق در مواردی بود که پاپاسمیر ضایعهای با درجه خفیف (CIN<sub>1</sub> ,CIN<sub>2</sub>) را نشان داد. حساسیت تشخیصی تست کولپوسکوپی 93% بهدست آمد، بنابراین دقت تشخیص کولپوسکوپی (3/54%) از پاپاسمیر (26/41%) بالاتر بود.
نتیجهگیری: کولپوسکوپی در مقایسه با پاپاسمیر در یافتن مراحل اولیه سرطان دهانه رحم از ارزش تشخیصی و کارایی بیشتری برخوردار است. بیشترین انطباق کولپوسکوپی با پاپاسمیر در ضایعه با درجه بالا (CIN<sub>3</sub>) بهدست آمد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993201020171222The effect of 10-week plyometric training program on muscle strength of the upper and lower limbs, lean body mass, and Insulin-like growth factor 1 in young womenاثر 10 هفته تمرینات پلایومتریک بر قدرت عضلانی بالاتنه و پایین تنه، توده بدون چربی و فاکتور رشد شبه انسولین 1 (IGF-1) در زنان جوان75831015910.22038/ijogi.2017.10159FAحنیفه حاتمیکارشناس ارشد تربیت بدنی، گروه تربیت بدنی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیروان، شیروان، ایران.علی گلستانیاستادیار گروه تربیت بدنی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه بجنورد، بجنورد، ایران.محمد علی سرداردانشیار گروه دروس عمومی (رشته تربیت بدنی و علوم ورزشی)، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-6338-9998Journal Article20171003Introduction: Plyometric training utilizes the stretch-shortening cycle by using a lengthening (eccentric) movement, which is promptly followed by a shortening (concentric) movement. Regarding the role of plyometric exercises in muscle hypertrophy and protein synthesis, as well as increasing growth factors and muscle fitness; this study was performed with aim to investigate the effect of plyometric training on muscle strength of the upper and lower limbs, lean body mass and Insulin-like growth factor in young women.
Methods: This randomized trial study was performed on 28 young women aged 20-29 years in Mashhad in 2016. Young women who volunteered to participate in the study were randomly divided into two groups of plyometric training (n=14) and control (n=14). Plyometric training program was performed for 10 weeks (3 days/week, 45 to 60 minutes). Each training session consisted of 10 minute warm up, 30-45 minutes plyometric training for the upper and lower limbs, and 5 minutes cool down. Blood samples, lower and upper limbs strength test, maximum oxygen uptake, and body composition were assessed before and after training period. The control group had no exercise during this period. Data were analyzed by SPSS software (version 21) and dependent and independent t-test. P<0.05 was considered significant.
Results: The results showed that lower and upper limbs strength and maximum oxygen uptake significantly increased at the end of period (p<0.05). No significant difference was found in Insulin-like growth factor 1, lean body mass, percentage of fat and body mass index (p>0.05).
Conclusion: 10 week plyometric exercises program can increase muscle strength in the upper and lower limbs, and also aerobic capacity of young women.مقدمه: تمرینات پلایومتریک (انفجاری) حرکاتی هستند که در آن ها چرخه کشش- کوتاه شدن به کار میرود و حرکت کشش عضله (برونگرا)، بلافاصله بهوسیله حرکت کوتاه شدن سریع (درونگرا) دنبال میشود. با توجه به نقش تمرینات پلایومتریک در هیپرتروفی عضلانی و سنتز پروتئین و در نتیجه افزایش عوامل رشد و آمادگی عضلانی، مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر 10 هفته تمرین پلایومتریک بر قدرت عضلانی بالاتنه و پایین تنه، توده بدون چربی و فاکتور رشد شبه انسولین-1 (IGF-1) در زنان جوان انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی با تخصیص تصادفی در سال 1395 بر روی 28 زن جوان 29-20 سال در شهر مشهد انجام شد. زنان جوان داوطلب شرکت در پژوهش بهطور تصادفی به دو گروه 14 نفره تمرینات انفجاری و کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرینی پژوهش حاضر به مدت 10 هفته و هفتهای 3 جلسه اجرا گردید. مدت زمان هر جلسه تمرینی 60-45 دقیقه و شامل 10 دقیقه گرم کردن، 45-30 دقیقه اجرای برنامه تمرینی و 5 دقیقه سرد کردن و انجام حرکات کششی بود. نمونهگیری خونی، آزمون قدرت عضلانی بالاتنه و پایینتنه، حداکثر اکسیژن مصرفی و ترکیب بدنی در قبل و بعد از دوره تمرینی انجام شد. گروه کنترل در طول مدت تحقیق، هیچگونه برنامه تمرینی انجام ندادند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمونهای تیمستقل و تی وابسته انجام ﺷﺪ. میزان p کمتر از 05/0 ﻣﻌﻨﺎدار در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ شد.
یافتهها: بر اساس نتایج مطالعه، قدرت عضلانی بالاتنه، پایینتنه و حداکثر اکسیژن مصرفی در پایان دوره بهطور معنیداری افزایش یافته بود (05/0>p)، در حالی که فاکتور رشد شبه انسولین 1 (IGF-1)، توده بدون چربی، درصد چربی و شاخص توده بدنی از نظر آماری تغییر معنیداری نداشت (05/0<p).
نتیجهگیری: برنامه 10 هفتهای تمرین پلایومتریک میتواند باعث افزایش قدرت در عضلات اندامهای بالاتنه و پایینتنه و همچنین ظرفیت هوازی زنان جوان گردد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993201020171222The effect of Salvia (Sage) extract on the emotional symptoms of premenstrual syndromeبررسی تأثیر عصاره مریم گلی بر علائم روحی سندرم پیش از قاعدگی84941016010.22038/ijogi.2017.10160FAرقیه عبدنژاددانشجوی کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران، تهران، ایران.0000-0002-6304-3601معصومه سیمبراستاد گروه مامایی و بهداشت باروری، مرکز تحقیقات مامایی و بهداشت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.زهره شیخانمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0002-7719-1007فراز مجاباستاد گروه فارماکوگنوزی، دانشکده داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0003-2415-2175ملیحه نصیریاستادیار گروه آمار زیستی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.0000-0003-1496-7442Journal Article20171003Introduction: Premenstrual syndrome (PMS) is one of the most common psychosomatic disorders in women which significantly affects their social quality of life. Some studies have demonstrated the effects of Salvia on some problems of menstruation. Therefore, this study was performed with aim to investigate the effects of Salvia extract on the symptoms of PMS.
Methods: This randomized, triple-blind, clinical trial study was conducted on 90 students living in the dormitories of Shahid Beheshti University of Medical Sciences in 2015. After diagnosis by the standard form of PMS diagnosis, the samples were randomly assigned to two groups. They were treated for two consecutive months, since the 21st day of menstruation till the 5th day of next menstrual cycle with 500 mg sage capsule or placebo once a day. Data collection tools were questionnaire and the form of daily status recording of the symptoms. Data was analyzed by SPSS software (version 20) and t-test, Chi-square, Mann-Whitney, and repeated measurements tests. P<0.05 was considered significant.
Results: Although there was a significant difference between the two groups of sage and placebo in terms of overall severity of premenstrual syndrome symptoms before treatment (P<0.001), but the difference between the mean reduction in the overall severity of symptoms after the first and second stages of treatment was significant and showed the greater effect of sage (P<0.001). There was a significant difference between the two groups in reducing the severity of emotional symptoms, and sage was more effective than placebo (P <0.001).
Conclusion: Sage extract reduces the severity of emotional symptoms of PMS; it is more effective than placebo.مقدمه: سندرم پیش از قاعدگی یکی از شایعترین اختلالات روانی در زنان است که کیفیت زندگی اجتماعی آنان را به میزان قابل توجهی تحت تأثیر قرار میدهد. برخی مطالعات حاکی از تأثیر مریم گلی بر برخی مشکلات قاعدگی است، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر عصاره مریم گلی بر علائم روحی سندرم پیش از قاعدگی انجام گرفت.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی سهسوکور در سال ۱۳۹۴ بر روی ۹۰ نفر از دانشجویان خوابگاههای دانشگاه شهید بهشتی انجام شد. نمونهها پس از تشخیص با فرم استاندارد تشخیص سندرم پیش از قاعدگی بهطور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند و به مدت دو ماه متوالی از روز ۲۱ سیکل قاعدگی تا روز پنجم سیکل بعدی با کپسولهای ۵۰۰ میلیگرمی مریم گلی یا پلاسبو یک بار در روز تحت درمان قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه و فرم ثبت وضعیت روزانه علائم بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه ۲۰) و آزمونهای تیتست، کای اسکوئر، من ویتنی و اندازهگیریهای مکرر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: اگرچه از نظر میانگین شدت علائم کلی سندرم قبل از قاعدگی در بین دو گروه مریم گلی و دارونما قبل از درمان تفاوت معنیداری وجود داشت (۰۰۱/۰p<)، ولی اختلاف میانگین کاهش شدت کلی علائم بعد از دوره اول و دوم درمان معنیدار و نشان دهنده تأثیر بیشتر مریم گلی بود (۰۰۱/۰p<). در مورد کاهش شدت علائم روحی، بین دو گروه اختلاف معنیداری وجود داشت و مریم گلی مؤثرتر از دارونما بود (۰۰۱/۰p<).
نتیجهگیری: عصاره مریم گلی موجب کاهش شدّت علائم روانی این سندرم میشود و اثر آن نسبت به دارونما بیشتر میباشد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993201020171222Evaluation of the prevalence rate and risk factors associated with intrauterine growth retardation in Ilam province during 2014بررسی شیوع تأخیر رشد داخل رحمی و عوامل خطر مرتبط با آن در استان ایلام در سال 1393951041016110.22038/ijogi.2017.10161FAراضیه میرزائیدانشجوی کارشناسی ارشد اپیدمیولوژی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی ایلام، ایلام، ایران.کوروش سایهمیریدانشیار گروه پزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایلام، ایلام، ایران.میرهادی موسویاستادیار گروه نوزادان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران.اشرف دیرکوند مقدممربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی ایلام، ایلام، ایران.خیرالله اسداللهیاستاد گروه پزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایلام، ایلام، ایران.Journal Article20171002Introduction: Intrauterine growth retardation (IUGR) is a physiological and pathological process resulting in a slow fetal growth, and not only increases fetal mortality, but also is associated with adverse outcomes during infantile and adulthood. Therefore, this study was performed with aim to determine the prevalence and risk factors associated with IUGR in Ilam province.
Methods: In this descriptive-analytical study, at first, the prevalence of IUGR was measured by cross-sectional method among all newborns during 2014 in Ilam province. Then, by designing a case-control study, 781 newborns (247 cases and 534 controls) were enrolled. All the newborns with birth weight below than 10th percentile were selected as case group and the newborns with birth weight above the 10th percentile were considered as control group. They were selected via simple randomization method. The required information including demographic and clinical data was obtained from hospital records. Data was analyzed by SPSS software (version 16) and Chi-square and Fisher exact tests and logistic regression model. P < 0.05 was considered significant.
Results: The prevalence of IUGR among 9503 neonates in Ilam province during the study period was 2.8%. There was a significant relationship between IUGR and multiple pregnancy (P=0.0001), history of IUGR (P=0.02), mother's residency place (P=0.001), autoimmune diseases (P=0.03), kidney diseases (P=0.01), preeclampsia (P=0.0001), hyperemesis gravidarum (P=0.01), treated hypothyroidism (P=0.009) and mode of delivery (P=0.001).
Conclusion: The prevalence of neonates born with IUGR in Ilam province was in accordance with global standards. Multiple pregnancy, history of IUGR, preeclampsia, hyperemesis gravidarum, autoimmune and kidney diseases and rural residency increase the chance of IUGR.مقدمه: تأخیر رشد داخل رحمی، یک فرآیند فیزیولوژیک و پاتولوژیک است که سبب کندی رشد جنین میشود. این عارضه نه تنها مرگومیر جنین را افزایش میدهد، بلکه با اثرات مضر بر مراحل نوزادی و بزرگسالی همراه است. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع تأخیر رشد داخل رحمی و شناسایی عوامل خطر مرتبط با آن در استان ایلام انجام شد.
روشکار: در این مطالعه توصیفی - تحلیلی ابتدا شیوع تأخیر رشد داخل رحمی به صورت مقطعی از بین کل متولدین سال 1393 در استان ایلام محاسبه شد، سپس در قالب یک مطالعه مورد- شاهدی، 781 نفر از نوزادان (247 نفر در گروه مورد و 534 نفر در گروه شاهد) وارد مطالعه شدند. تمام نوزادان متولد شده با وزن زیر صدک دهم به عنوان گروه مورد و از میان نوزادان با وزن بالای صدک دهم دو برابر موردها به عنوان گروه شاهد و به صورت تصادفی انتخاب شدند. اطلاعات مورد نیاز شامل اطلاعات فردی و بالینی بیماران از پروندههای بیمارستانی استخراج گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمونهای کایدو، دقیق فیشر و مدل رگرسیون لوجستیک انجام شد. میزانp کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.
یافتهها: شیوع تأخیر رشد داخل رحمی در استان ایلام در دوره مطالعه شده در میان 9503 نوزاد به میزان 8/2% برآورد گردید. بین متغیرهای چندقلویی (0001/0=p)، داشتن سابقه مرگ داخل رحمی جنین (02/0=p)، محل سکونت مادر (001/0=p) و همچنین بین بیماریهای اتوایمیون (03/0=p)، کلیوی (01/0=p)، پرهاکلامپسی (0001/0=p)، استفراغ شدید حاملگی (01/0=p)، کم کاری تیروئید تحت درمان (009/0=p) و نوع زایمان (001/0=p) با تولد نوزاد دچار تأخیر رشد داخل رحمی جنین ارتباط آماری معنیداری وجود داشت.
نتیجهگیری: میزان شیوع تولد نوزادان مبتلا به تأخیر رشد داخل رحمی در استان ایلام در حد استاندارد جهانی است. بارداری چندقلویی، سابقه داشتن مرگ داخل رحمی، پرهاکلامپسی، استفراغ شدید حاملگی و بیمارهای اتوایمیون و کلیوی و سکونت در روستا، احتمال ابتلاء به تأخیر رشد داخل رحمی را افزایش میدهند.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993201020171222Down-regulation of BACH2 in formalin-fixed paraffin-embedded breast cancer tissue as transcriptional regulation in cancerکاهش بیان ژن BACH2 در نمونههای پارافینه بافت سرطان پستان به عنوان یک تنظیم کننده رونویسی در سرطان1051131016210.22038/ijogi.2017.10162FAمسلم نوروزپور ممسنیدانشجوی کارشناسی ارشد ژنتیک، دانشکده علوم، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد، شهرکرد، ایران.سمیه رئیسیاستادیار گروه ژنتیک، دانشکده علوم، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران.0000-0001-6843-7645مریم پیمانیاستادیار گروه ژنتیک، دانشکده علوم، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد، شهرکرد، ایران.Journal Article20171003Introduction: Breast cancer is one of the main causes of mortality in women. BACH2 gene is required in regulating the development and function of diverse immune cell types (B and T cell, macrophage). The BACH2 gene is a prominent susceptibility locus for multiple autoimmune and allergic diseases. Nevertheless, the expression and potential function of BACH2 in breast cancer stay unclear. Therefore, this study was performed with aim to evaluate BACH2 gene expression in breast tumor samples.
Methods: In this case-control study which used paraffin tissues of breast cancer to evaluate gene expression, 40 formalin-fixed paraffin embedded (FFPE) tumoral of breast cancer and 40 healthy tissue provided from pathology department of Al-Zahra Hospital in Isfahan were enrolled. The samples of paraffin blocks were prepared during 2014 to 2015. After completing the consent form, the clinical information for all samples were taken. Total RNA was extracted and complementary DNA (cDNA) was synthesized. The relative gene expression was determined using quantitative method of real-time RT PCR (qRT-PCR) and was evaluated by method. Data were analyzed by SPSS software (version 22) and t-test and ANOVA. P<0.05 was considered significant.
Results: The expression of BACH2 gene was significantly lower in tumor tissue compared to healthy tissue adjacent (P < 0.05). Also, the expression of this gene in metastatic state showed significant decrease (P=0.029).
Conclusion: The expression of BACH2 is lower in breast cancer tumoral tissue than the healthy tissue. Considering the BACH2 gene function, it can be suggested as tumor suppressor in breast cancer. Furthermore, the results show down-regulation in metastatic samples, which indicates the role of gene in suppressing the metastasis pathways.مقدمه: سرطان پستان، یکی از دلایل اصلی مرگومیر در زنان میباشد. ژن BACH2 برای تنظیم تکوین و عملکرد انواع سلولهای ایمنی (سلول B، T و ماکروفاژ) نیاز میباشد. ژن BACH2 یک لوکوس مستعد کننده غالب برای چندین بیماری خودایمن و آلرژی میباشد، با این وجود بیان و عملکرد بالقوه BACH2 در سرطان پستان هنوز مشخص نشده است، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی بیان ژنی BACH2 در نمونههای توموری پستان انجام شد.
روش کار: در این مطالعه مورد- شاهدی که برای بررسی بیان ژنی از بافتهای پارافینه سرطان پستان استفاده شد، 40 بافت پارافینه سرطان پستان و 40 بافت سالم مجاور تهیه شده از بخش پاتولوژی بیمارستان الزهراء اصفهان وارد مطالعه شدند. نمونهها مربوط به بلوکهای پارافینه تهیه شده در طی سالهای 94-1393 بودند. پس از تکمیل رضایتنامه، اطلاعات بالینی مربوط به تمام نمونهها گرفته شد. RNA تام استخراج و DNA مکمل (cDNA) سنتز شد. بیان نسبی ژن با استفاده از روش کمی real-time RT PCR (qRT-PCR) بهدست آمد و بهوسیله روش ارزیابی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمونهای تی تست و ANOVA انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: بیان ژن BACH2 در بافت توموری در مقایسه با بافت سالم مجاور به طور معنیداری کمتر بود (05/0p<)، همچنین بیان این ژن در حالت متاستاز کاهش قابل ملاحظهای نشان داد (029/0=p).
نتیجهگیری: بیان BACH2 در بافت توموری سرطان پستان نسبت به بافت سالم پایینتر است. با توجه به عملکرد ژن ذکر شده میتوان برای آن نقش مهارکنندگی تومور در سرطان سینه را پیشنهاد داد. از طرف دیگر نتایج مطالعه کاهش بیان در نمونههای متاستاز مثبت را نشان میدهد که حاکی از نقش ژن در مهار مسیرهای درگیر در متاستاز میباشد.