Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193920170219Effect of Pethidine (Meperidine) on decreasing the duration of First and Second Stages of Laborتأثیر پتدین (مپردین) در کاهش مدت زمان مرحله اول و دوم زایمان17841510.22038/ijogi.2017.8415FAفاطمه لالوهادانشیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات رشد کودکان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایران.0000-0003-4241-7958آمنه باریکانیدانشیار گروه پزشکی اجتماعی، مرکز تحقیقات رشد کودکان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایران.نرجس بیگم هاشمیانمتخصص زنان و زایمان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایران.ندا اسماعیلزادههاپزشک عمومی، مرکز تحقیقات بیماریهای متابولیک، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایران.Journal Article20161126<strong>Introduction</strong>: Pethedine is used to decrease labor pain. According to some studies, pethidine can be effective on labor progress. This study was performed with aim to determine the effect of pethidine on decreasing the duration of the first and second stages of labor. <br /><strong>Methods</strong>: This clinical trial was performed on 120 nulliparous women with term singleton pregnancy who needed induction of labor for pregnancy termination in Kosar hospital, Qazvin in 2013. They were randomly assigned in two groups of intervention and control (n=60). A single dose of 50 mg pethidine was injected intravenously at 4 cm cervical dilatation in intervention group. In control group, normal saline was injected as placebo. The intervals between the injection and complete cervical dilatation, the complete cervical dilatation and the end of delivery, and the injection and the end of delivery were measured. Data were analyzed by SPSS software (version 19) and student T-test and Chi-square test P< 0.05 was considered significant. <br /><strong>Results</strong>: The mean interval between the injection of pethedine and complete cervical dilatation was 129±70 min in intervention group and 133±75 min in control group and the difference was not statistically significant (P=0.7). The mean duration of second stage of labor was 45±26 min in intervention group and 41±16 min in control group and the difference was not statistically significant (P=0.3). The mean interval between pethidine injection and end of delivery was 175±79 min in intervention group and 174±83 min in control group and the difference was not statistically significant (P=0.39). <br /><strong>Conclusions</strong>: There is no significant relationship between pethidine injection and progression of the labor stages.<strong>مقدمه:</strong> پتدین دارویی است که جهت کاهش دردهای زایمان استفاده میشود، بر اساس مطالعات انجام شده پتدین میتواند در پیشرفت زایمان مؤثر باشد، مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر پتدین در کاهش مدت زمان مراحل اول و دوم لیبر انجام شد.<br /> <strong>روشکار:</strong> این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 1392 بر روی 120 زن نولیپار با حاملگی تک قلویی ترم که جهت ختم بارداری نیاز به اینداکشن داشته، در بیمارستان کوثر قزوین انجام شد. افراد بهطور تصادفی در دو گروه 60 نفری شاهد و مداخله تقسیم شدند. در گروه مداخله 50 میلیگرم پتدین تک دوز داخل وریدی در دیلاتاسیون 4 سانتیمتر و در گروه شاهد، نرمال سالین به عنوان پلاسبو تزریق شد. فاصله زمانی تزریق تا دیلاتاسیون کامل، فاصله زمانی دیلاتاسیون کامل تا خروج جنین و فاصله زمانی تزریق تا خروج جنین اندازهگیری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 19) و آزمونهای تی دانشجویی و کای دو انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.<br /> <strong>یافتهها:</strong> میانگین فاصله زمانی تزریق پتدین تا دیلاتاسیون کامل سرویکس در گروه مداخله 70±129 دقیقه و در گروه شاهد 75±133 دقیقه بود که این اختلاف از نظر آماری معنیدار نبود (7/0=p). میانگین مدت مرحله دوم زایمان در گروه مداخله 26±45 دقیقه و در گروه شاهد 16±41 دقیقه بود که این اختلاف از نظر آماری معنیدار نبود (3/0=p). میانگین فاصله زمانی تزریق تا پایان زایمان (خروج جنین) در گروه مداخله 79±175 دقیقه و در گروه شاهد 83±174 دقیقه بود که این اختلاف از نظر آماری معنیدار نبود (39/0=p).<br /> <strong>نتیجهگیری:</strong> ارتباط معنیداری بین تزریق پتدین و پیشرفت روند مراحل زایمانی وجود ندارد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193920170219The ratio of Prenasal thickness to nasal bone length in fetal screening ultrasonography at second trimester of pregnancyنسبت ضخامت پوست قدام ریشه بینی به طول استخوان بینی در سونوگرافی غربالگری جنینی سه ماهه دوم بارداری817841610.22038/ijogi.2017.8416FAامیرحسین هاشمی عطاراستادیار گروه رادیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-8389-6097نرگس افضلیاستادیار گروه رادیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، مشهد، ایران.سعید نقیبیاستادیار گروه رادیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، مشهد، ایران.مهرنوش معماردانشجوی پزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20161219Introduction: chromosomal abnormalities is the cause of more than 50-80% of abortions and the reasons of 4-28% of all mental retardations. Determining the fetal karyotype by chorionic villus sampling and amniocentesis are the gold standard methods for diagnosis of these diseases. Since these procedures are invasive and include at least 1% risk of fetal abortion, in recent years, different screening tests based on sonographic and biochemistry indexes are introduced and developed to determine who needs these invasive diagnostic methods. This study was performed with aim to assess the ratio of prenasal thickness to nasal bone length (PT/NBL) in fetal screening ultrasonography at second trimester of pregnancy.
Methods: This cross-sectional, analytic and descriptive study was performed on 500 healthy pregnant women with singleton fetus at 15-26 weeks of gestation in 2015. Ultrasound measurements of PT and NBL were performed on a midsagittal plane of fetal face. These measures were recorded in statistical table. Data was analyzed with SPSS software (version 22) and Statistica (version 10). P<0.05 was considered significant.
Results: The mean of PT increased from 2.23±0.47 mm at 15 weeks to 4.32±0.9 mm at 26 weeks of gestation (P=0.001). The median of NBL increased from 4±0.17 mm at 15 weeks to 8.35±0.56 mm at 26 weeks (P=0.001). There was a linear relationship between PT and NBL with gestational age. The mean of PT/NBL was 0.5±0.78 which was constant during these weeks (P=0.89).
Conclusion: Gestational age, maternal age and fetal sex had no influence on PT/NBL ratio (P>0.05). So, this ratio can be used as an independent predictive factor for aneuploidies.<strong>مقدمه:</strong> ناهنجاریهای کروموزومی، عامل بیش از ۸۰-50% سقطها و علت ۴-۲۸% تمام عقبماندگیهای ذهنی میباشند. استاندارد طلایی تشخیصی برای این بیماریها تعیین کاریوتایپ جنین با روشهای نمونهگیری از جفت یا آمنیوسنتز میباشد. از آنجایی که این روشها تهاجمی بوده و حداقل 1% در بردارنده خطر سقط میباشند، در سالهای اخیر تستهای غربالگری مختلف بر مبنای شاخصهای سونوگرافیک و بیوشیمیایی، جهت شناسایی افرادی که نیاز به این اقدامات تهاجمی دارند، معرفی و اجرا شده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین نسبت ضخامت پوست قدام ریشه بینی به طول استخوان بینی در سونوگرافی جنین های سه ماهه دوم بارداری انجام شد.
<strong>روشکار:</strong> این مطالعه تحلیلی- توصیفی مقطعی در سال 1394 بر روی ۵۰۰ زن سالم باردار تک قلو در هفتههای 26-۱۵ بارداری انجام شد. اندازهگیریهای ضخامت پوست قدام ریشه بینی و طول استخوان بینی در سطح نیمرخ کامل صورت جنین در سونوگرافی انجام گرفت. مقادیر فوق در جدول آماری ثبت شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه ۲۲) و Statistica (نسخه ۱۰) انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
<strong>یافتهها:</strong> متوسط پوست قدام ریشه بینی از 47/0±23/2 میلیمتر در هفته ۱۵ بارداری تا 9/0±32/4 میلیمتر در هفته ۲۶ بارداری افزایش یافت (001/0=p). متوسط طول استخوان بینی از 17/0±4 میلیمتر در هفته ۱۵ تا 56/0±35/8 میلیمتر در هفته ۲۶ بارداری افزایش یافت (001/0=p). یک ارتباط خطی بین پوست قدام ریشه بینی و طول استخوان بینی با سن بارداری وجود داشت. متوسط نسبت ضخامت پوست قدام ریشه بینی به طول استخوان بینی 078/0±5/0 بود که در طول این هفتهها ثابت بود (89/0=p).
<strong>نتیجهگیری:</strong> سن بارداری، سن مادر و جنس جنین تأثیری بر روی نسبت ضخامت پوست قدام ریشه بینی به طول استخوان بینی ندارند (05/0<p). بنابراین این نسبت میتواند به عنوان یک فاکتور پیشبینی کننده غیر وابسته برای آنوپلوئیدیها مورد استفاده قرار گیرد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193920170219Assessment of effective factors on prognosis of breast cancer patientsبررسی عوامل مؤثر بر پیش آگهی بیماران مبتلا به سرطان پستان1824841710.22038/ijogi.2017.8417FAبهناز سوئیزیاستادیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران.0000-0001-5887-7014سودابه شهیدثالثدانشیار گروه رادیوتراپی انکولوژی، مرکز تحقیقات سرطان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0003-2782-351Xغلامحسین نوفرستیمتخصص رادیوتراپی انکولوژی، مرکز تخصصی رادیوتراپی انکولوژی رضا، مشهد، ایران.یاشا مخدومیمتخصص رادیوتراپی انکولوژی، مرکز تخصصی رادیوتراپی انکولوژی رضا، مشهد، ایران.افسانه رضایی کلاتدانشجوی پزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران.رضا جعفرزاده اصفهانیدانشجوی دکتری ژنتیک پزشکی، مرکز تحقیقات ژنتیک پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.سارا میرزائیاناستادیار گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20161121Introduction: According to recent epidemiologic studies, the prevalence of breast cancer is growing in our country and has become a great concern for the researchers. Various studies in different regions and populations reported variable prognostic factors influencing on patients' survival. This study was performed with aim to evaluate the effective factors on prognosis of breast cancer patients in five-year period.
Methods: In this cross-sectional study, the information of all female breast cancer patients who had referred to Reza Radiation Oncology Center of Mashhad from 2007 to 2011were evaluated and the effect of different variables (include age, pathologic type, hormone receptors (ER,PR), and Her2 expression) on their survival was evaluated. Data was analyzed with SPSS software (version 18) and cox regression test and survival analysis. P<0.05 was considered significant.
Results: Mean age of breast cancer patients was 49.13±11.57. Mean overall survival of patients younger than 48 years was 51.96 months and for those who were older than 48 years was 52.93 months that there was no significant difference between two groups (P=0.336). Cancer stage was significantly affected on overall survival and it was found that whatever the cancer stage is increased, the rate of overall survival is decreased (P=0.000). Overall survival significantly decreased with increased estrogen receptor expression (P=0.000).
Conclusion: Due to significant impact of clinical stage and estrogen receptor expression on patients' survival rates, as well as achieving the median age of about 48 years in patients, screening and identification of patients with poor prognostic factor in this age group it seems to be necessary.مقدمه: مطالعات اپیدمیولوژیک انجام شده در ایران نشاندهنده روند افزایشی ابتلاء به سرطان پستان است و در حال حاضر به یکی از نگرانیهای اصلی پژوهشگران تبدیل شده است. در مناطق و جمعیتهای گوناگون، بررسیهای متعددی انجام شده که هر کدام عوامل مختلفی را بر میزان بقاء بیماران مؤثر دانستهاند. مطالعه حاضر با هدف بررسی عوامل مؤثر بر پیشآگهی بیماران مبتلا به سرطان پستان، در بازه زمانی 5 ساله انجام شد.
روشکار: در این مطالعه مقطعی، اطلاعات همه بیماران زن مبتلا به سرطان پستان مراجعهکننده به مرکز تخصصی رادیوتراپی انکولوژی رضا از سال 1386 تا 1390 مورد بررسی قرار گرفته و تأثیر متغیرهای مختلف (از جمله سن، نوع پاتولوژی، گیرندههای هورمونی شامل استروژن گیرنده، پروژسترون گیرنده، بیان پروتئین Her2) بر میزان بقاء بیماران سنجیده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 18) و آزمون رگرسیون کاکس و آنالیز بقاء انجام شد. مقادیر p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافته ها: در مطالعه حاضر، میانگین سن بیماران مبتلا به سرطان پستان 57/11±13/49 سال بود. میانگین بقاء کلی بیماران با سن کمتر از 48 سال، 96/51 ماه و میانگین افراد مسنتر از 48 سال، 93/52 ماه بود که از نظر آماری تفاوت معناداری بین دو گروه وجود نداشت (336/0=p)، مرحله بیماری تأثیر معناداری بر بقاء کلی داشت و مشاهده شد که هر چه مرحله بالینی (Stage) بیماری بیشتر میشود میانگین بقاء کلی بیماران کاهش مییابد (000/0=p). میزان بقاء کلی با افزایش بیان گیرنده استروژن به شکل معناداری کاهش داشت (000/0=p).
نتیجهگیری: با توجه به تأثیر معنادار مرحله بالینی سرطان و بیان رسپتور استروژن بر میزان بقاء بیماران و همچنین دستیابی به میانه سنی حدود 48 سال در مبتلایان، انجام غربالگری و شناسایی موارد دارای احتمال خطر با پیش آگهی بد در این سنین ضروری به نظر میرسد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193920170219Efficacy of Cognitive Behavioral Therapy on Catastrophic thoughts on Women with primary Vaginismus: A Single-Case trialاثربخشی رفتار درمانی شناختی بر افکار دهشتناک زنان مبتلا به واژینیسموس اولیه: یک کارآزمایی تک موردی2534841810.22038/ijogi.2017.8418FAمیترا تدینمربی گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.آرزو رضایی خیرآبادیدانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره در مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.میترا ملایینژاداستادیار پژوهشی مرکز تحقیقات علوم رفتاری، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.خدیجه شیرالینیااستادیار گروه مشاوره، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.Journal Article20161212Introduction: Vaginismus is considered as one of the most common GenitoPelvic Pain/Penetration Disorders. The complication of vaginismus is extensive. Therefore, this study was performed with aim to investigate the efficacy of Cognitive Behavioral Therapy on catastrophic thoughts on women with vaginismus.
Methods: In this single-case experimental trial of multiple-baseline type, four women with vaginismus who had referred to Ahvaz psychosexual clinics in 2015 were recruited. Catastrophic thoughts were assessed in participants by multidimensional vaginal penetration disorder questionnaire at baseline and after the intervention. After determining the base lines in dependent variable, the subjects were respectively entered in Cognitive Behavioral Therapy and they were individually treated by 8 sessions per week. In this study, clinical significant is used. To analyzed data and evaluated the effectiveness this methods, used visuals or graphical chart analysis, diagnosis improve and six indicators Ingram.
Results: After the treatment, all participants reported successful intercourse without pain and fear. The findings also showed that catastrophic cognitions significantly improved by Cognitive Behavioral Therapy in women with vaginismus (P < 0.05).
Conclusion: The results of the study showed that Cognitive Behavioral Therapy can be considered as an effective treatment for vaginismus. Therefore, it is recommended to consider this therapy in the interventions for these patients; future studies with larger sample sizes and control groups is also suggested.مقدمه: واژینیسموس یک اختلال جنسی شایع از دسته اختلالات تناسلی لگنی دخولی دردناک است. عوارض واژینیسموس ابعاد وسیعی دارد لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی رفتار درمانی شناختی بر افکار دهشتناک و انقباض افراد مبتلا به واژینیسموس انجام شد.
روشکار: در این مطالعه کارآزمایی آزمایشی تک موردی و طرح خط پایه چندگانه، 4 زن مبتلا به واژینیسموس که در سال 1394 به درمانگاههای درمان اختلالات جنسی اهواز مراجعه کرده بودند، در مطالعه شرکت داده شدند. قبل و پس از مداخله، متغیر مربوط به انقباض و افکار دهشتناک توسط ابزار چندوجهی اختلال دخول واژینال در مشارکت کنندگان مورد ارزیابی قرار گرفت. آزمودنیها پس از تعیین خطوط پایه در متغیر وابسته به ترتیب وارد مرحله درمان شناختی رفتاری شده و به مدت 8 جلسه هفتگی بهصورت فردی مورد درمان قرار گرفتند. در این پژوهش از معنی داری بالینی استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل دادهها و ارزیابی کارایی، از روشهای ترسیم دیداری یا تحلیل نمودار گرافیکی، بهبود تشخیصی و شاخصهای ششگانه اینگرام استفاده شد.
یافتهها: تمام مشارکت کنندگان در پایان مداخله موفق به دخول واژینال بدون درد و ترس شدند. نتایج همچنین نشان داد درمان شناختی رفتاری در تغییر افکار دهشتناک و انقباض افراد واژینیسموس بهصورت معنیداری مؤثر بود (05/0>p).
نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر نشان دهنده مؤثر بودن روشهای شناختی رفتاری در بهبود واژینیسموس بود. بنابراین گنجاندن این نوع درمان در مداخلات در نظر گرفته شده برای این بیماران و انجام مطالعات وسیعتر با گروههای کنترل و تعداد نمونههای بیشتر توصیه میشود.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193920170219Effects of entonox in comparison with lidocaine on vital signs during episiotomy incision in nulliparous women: A randomized clinical trialمقایسه تأثیر گاز انتونوکس با لیدوکائین بر علائم حیاتی حین برش و ترمیم اپیزیاتومی زنان نخستزا: یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده3545841910.22038/ijogi.2017.8419FAاعظم هنرمندپورکارشناس ارشد مامایی، گروه مامایی، دانشکده علوم پزشکی شوشتر، شوشتر، ایران.سلیمه نظامیوند چگینیکارشناس ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران.معصومه یارعلیزادهکارشناس ارشد مامایی، مرکز تحقیقات ارتقاء سلامت باروری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران.Journal Article20161204Introduction: Delivery is potentially a stressful event. The maternal stress and anxiety, especially in the need for episiotomy, stimulates sympathetic system and leads to changes in vital signs which can have undesirable effects on maternal and fetal health. Therefore, this study was performed with aim to investigate the effects of entonox in comparison with lidocaine on vital signs during episiotomy incision in nulliparous women.
Methods: This randomized clinical trial was performed on 120 nulliparous women in 215. Intervention group received entonox two minutes before starting episiotomy incision and its repair and was stopped at the end of the incision procedure. Control group as routine received 5 ml lidocaine 2% before starting incision episiotomy. Vital signs were evaluated and compared before and after incision and episiotomy by pulse oximeter. Data were analyzed by SPSS software (version 18) and Mann-Whitney and Chi-square tests. P<0.05 was considered significant.
Resuts: There was no significant difference between pulse, oxygen saturationbefore and after of incision and repair of episiotomy, respiratory rate after of incision and before of repair episiotomy and systole and diastole blood pressure before and after of incision and repair of episiotomy (P>0.05). There was significant difference between two groups in terms of respiratory rate before incision and after of episiotomy repair (P<0.05). In entonox group, it was more than to lidocaine group. There was significant difference between diastolic blood pressure before and after incision (P<0.05); it was less in entonox group. No side effect was reported.
Conclusion: Eentonox gas same as lidocaine when is used correctly has no adverse effects on mother's vital sign.مقدمه: زایمان حادثهای بالقوه تنشزا است. تنش و اضطرابی که مادر در حین زایمان بهخصوص در موارد نیاز به اپیزیاتومی تجربه میکند، با تحریک اعصاب سمپاتیک منجر به بروز تغییراتی در علائم حیاتی میشود که میتواند اثرات نامطلوبی بر سلامت مادر و نوزاد داشته باشد؛ لذا مطالعه حاضر با هدف مقایسه گاز انتونوکس با لیدوکائین بر علائم حیاتی حین برش و ترمیم اپیزیاتومی زنان نخستزا انجام شد.
روشکار: این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 1394 بر 120 زن باردار نخستزا انجام شد. در گروه مداخله، گاز انتونوکس از 2 دقیقه قبل از برش و ترمیم اپیزیاتومی داده شد و بعد از اتمام برش و ترمیم قطع میشد. در گروه کنترل طبق روش معمول از 5 میلیلیتر لیدوکائین 2% قبل از برش و ترمیم اپیزیاتومی استفاده شد. علائم حیاتی قبل و بعد از برش و ترمیم اپیزیاتومی با استفاده از دستگاه پالساکسیمتر مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمونهای منویتنی و کای دو انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافتهها: بین میزان نبض، درصد اشباع اکسیژن شریانی قبل و بعد از برش و ترمیم اپیزیاتومی، میزان تنفس بعد از برش و قبل از ترمیم اپیزیاتومی و میزان فشارخون سیستول و دیاستول قبل و بعد از برش و ترمیم اپیزیاتومی در دو گروه تفاوت معنیداری وجود نداشت (05/0p>). در دو گروه بین میزان تنفس قبل از برش و بعد از ترمیم اپیزیاتومی، تفاوت معنیداری وجود داشت (05/0p<). این میزان در گروه انتونوکس بیشتر از لیدوکائین بود. میزان فشار خون دیاستول قبل و بعد از برش اپیزیاتومی تفاوت معنیداری داشت (05/0p<)، بدین معنا که در گروه انتونوکس کمتر بود. هیچگونه عوارض جانبی مشاهده نشد.
نتیجهگیری: گاز انتونوکس همانند لیدوکائین در صورت استفاده صحیح، هیچگونه اثرات جانبی بر علائم حیاتی مادر ندارد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193920170219Comparing of Maternal -Fetal Attachment and Pregnancy Anxiety in Surrogate Women and Normal Pregnancyمقایسه دلبستگی مادر به جنین و اضطراب بارداری در زنان رحم جایگزین و زنان با بارداری نرمال4653842110.22038/ijogi.2017.8421FAفاطمه قلیچیکارشناس ارشد روانشناسی بالینی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه علم و فرهنگ تهران، تهران، ایران.رسول روشناستاد گروه روانشناسی بالینی، دانشکده علومتربیتی و روانشناسی، دانشگاه شاهد تهران، ایران.آناهیتا خدابخشی کولاییاستادیار گروه روانشناسی و علوم تربیتی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه خاتم تهران، تهران، ایران.Journal Article20161210Introduction: Today, there are various methods of infertility treatment in medicine; one of the newest methods is surrogate uterine. This study was performed with aim to compare maternal-fetal attachment and pregnancy anxiety in surrogate women and normal pregnant women.
Methods: This Ex post facto study was performed on 30 women with gestational surrogate in infertility centers of Tehran in autumn and winter of 2015. Data was collected using demographic questionnaire, Cranley’s maternal- fetal attachment scale (MFAS) and depression, anxiety, stress scale (DASS21). The rate of maternal- fetal attachment and anxiety were determined by the questionnaires. Data was analyzed by SPSS software (version 21) and Leven’s test and independent t-test. P<0.05 was considered significant.
Results: The mean score of maternal-fetal attachment in women with surrogate uterine was 86.06± 15.12 and in normal pregnant women was 95.93±8.52 (P≤0.05). The mean of anxiety in surrogate women was 6.8±3.47 and in normal pregnant women was 6±4.31 that the difference was not significant (P>0.05).
Conclusion: Maternal-fetal attachment is less in mothers with surrogate uterine than normal pregnant mothers, but anxiety level in surrogate mothers isn’t higher than normal mothers.مقدمه: در دنیای امروز، روشهای متعددی برای درمان ناباروری در پزشکی وجود دارد، استفاده از رحم جایگزین یکی از روشهای جدید میباشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی مقایسه دلبستگی مادر به جنین و اضطراب در دوران بارداری زنان داوطلب رحم جایگزین با زنان با بارداری نرمال انجام شد.
روشکار: این مطالعه پس رویدادی در پاییز و زمستان سال 1394 بر روی 30 زن با بارداری رحم جایگزین در مراکز ناباروری شهر تهران انجام شد. گردآوری دادهها با استفاده از پرسشنامه فردی، پرسشنامه دلبستگی مادر به جنین کرانلی (MFAS) و پرسشنامه اضطراب، افسردگی و استرس DASS21 صورت گرفت. میزان دلبستگی مادر به جنین و اضطراب بر اساس پرسشنامهها تعیین شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمون آماری لوین و تی تست انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین نمره رفتارهای دلبستگی مادر به جنین در زنان با بارداری رحم جایگزین 12/15±06/86 و در زنان با بارداری نرمال 52/8±93/95 بود (05/0≥p) میانگین اضطراب در زنان با بارداری رحم جایگزین 47/3±8/6 و در زنان با بارداری نرمال 31/4±6 بود که تفاوت از نظر آماری معنیدار بود (05/0<p).
نتیجهگیری: دلبستگی مادر به جنین در مادران رحم جایگزین کمتر از مادران نرمال است، اما سطح اضطراب در مادران رحم جایگزین بیشتر از مادران با بارداری نرمال نیست.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193920170219Survey of types of domestic violence and its related factors in pregnant mothers in Kalaleh at 2014بررسی میزان انواع خشونت خانگی و عوامل مرتبط با آن در مادران باردار منطقه کلاله در سال 13935462842210.22038/ijogi.2017.8422FAعابد نوریکارشناسی ارشد آموزش پزشکی، واحد توسعه و گسترش بهداشت خانواده، مرکز بهداشت شهرستان کلاله، دانشگاه علوم پزشکی گلستان، گرگان، ایران.اکرم ثناگودانشیار گروه پرستاری بهداشت جامعه و روانپرستاری، مرکز تحقیقات پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی گلستان، گرگان، ایران.https://orcid.org/00لیلا جویباریدانشیار گروه پرستاری کودک و خانواده، مرکز تحقیقاتی پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی گلستان، گرگان، ایران.مریم عظیمیکارشناسی ارشد پرستاری ویژه، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.Journal Article20161215Introduction: Violence against women is a universal phenomenon which has negative impact on the mental health of the family and society, and the consequences such as increased health care costs, reduced productivity and labor force of women are another results of this health and social cultural problem. So, this study was performed with aim to determine types of domestic violence and its related factors in pregnant women.
Methods: This descriptive-analytic study was performed on 368 pregnant mothers in area of Kalaleh in 2014. Data were collected by simple sampling and using a questionnaire. Data was analyzed with SPSS software (version 19) and descriptive statistics and Fisher's exact test, Chi-square, independent t-test, and Pearson correlation test.
Results: 312 pregnant women (84.78%) had been exposed to different types of violence. The most common type of violence against pregnant women was emotional with 181 cases (49.18%) and 78 (21.20%) complained of physical violence and 53 (14.40%) of sexual violence. Increased education reduced violence against women. There was a significant relationship between domestic violence, smoking and lack of husband's employment (P <0.05).
Conclusion: According to high rate of domestic violence, it is recommended to screen violence in the all health and therapy centers. Also, life skills training and counseling culture among couples is important.مقدمه: خشونت علیه زنان یک پدیده جهانی است که بر سلامت و بهداشت روانی خانواده و جامعه تأثیر منفی میگذارد و عواقبی نظیر افزایش هزینه مراقبت بهداشتی، کاهش بهرهوری و نیروی کار زنان از پیامدهای دیگر این معضل فرهنگی اجتماعی و بهداشتی میباشند. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان انواع خشونت خانگی و عوامل مرتبط با آن در مادران باردار انجام شد.
روشکار: این مطالعه توصیفی تحلیلی در سال 1393 بر روی 368 مادر باردار منطقه کلاله انجام شد. گردآوری اطلاعات به روش نمونهگیری ساده با استفاده از پرسشنامه انجام شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS (نسخه 19) و آزمونهای آماری توصیفی و تحلیلی کای دو، آزمون تی مستقل، تست دقیق فیشر، ضریب همبستگی پیرسون انجام شد.
یافتهها: 312 نفر (78/84%) از مادران باردار به اشکال مختلف مورد خشونت قرار گرفته بودند. شایعترین نوع خشونت علیه مادران باردار، عاطفی (18/49%) بود و 78 نفر (20/21%) از زنان از خشونت جسمی و 53 نفر (40/14%) از خشونت جنسی شکایت داشتند. همچنین با افزایش تحصیلات خشونت علیه مادران کاهش پیدا کرد. بین خشونت خانگی و مصرف سیگار و عدم اشتغال همسر رابطه معناداری مشاهده شد (05/0p<).
نتیجهگیری: با توجه به میزان بالای خشونت، انجام غربالگری خشونت در تمامی مراکز بهداشتی و درمانی توصیه میشود، همچنین آموزش مهارتهای زندگی و ترویج فرهنگ مشاوره در بین زوجین نیز اهمیت ویژهای دارد.Mashhad University of Medical Sciencesمجله زنان، مامایی و نازایی ایران1680-2993193920170219Mullerian Agenesis: Combined endometrioma and uterus rudimentary horn’s hematometra, a Case Reportآژنزی مولرین: اندومتریوما و هماتومترای شاخ فرعی رحم به صورت یک توده مشترک، گزارش یک مورد6367842310.22038/ijogi.2017.8423FAلیلی حفیظیدانشیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان و نوزادان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0002-7765-6476ملیحه عافیتاستادیار گروه زنان و مامایی، مرکز تحقیقات سلامت زنان و نوزادان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-9630-6490الهام معتمدیرزیدنت گروه زنان و مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20161203Introduction: Unicornate uterus is one of the congenital uterus abnormalities in several forms. In this article, we report a rare case of unicornate uterus with non-communicated rudimentary horn and active endometrium combined with the unilateral ovarian endometrioma undistinguished of it.
Case presentation: A 21 years old woman with acute abdominal pain and pelvic mass referred to Imam Reza hospital, Mashhad in 2015. Ultrasonography reported a bicornate uterus and a large cystic mass with size of 12.5×17.5 cm in the right ovary. CBC and tumour markers were normal, only CA-125 was increased. The patient was operated because of the acute abdomen. In the explanatory laparotomy and hysteroscopy, a unicornate uterus with right accessory corn combined to the right ovary was showed that they formed a unique cystic mass contained a chocolate liquid. Rudimentary horn accompanied by the right ovary and falopan tube were resected. Histopathological report confirmed simultaneous endometrioma of the right ovary and hematometra in the rudimentary horn.
Conclusion: Unicornate uterus with non-communicated rudimentary horn and active endometrium may be associated with hematometra and/or endometrioma. The accumulation of chocolate like fluid may lead to destroy of ovary tissue and elimination of rudimentary horn coincide with oophorectomy seemed unavoidable. Therefore, early diagnosis and removal of rudimentary horn can avoid of complication such as endometriosis, oophorectomy and ectopic pregnancy.مقدمه: رحم تک شاخ یک نوع آنومالی رحم به اشکال مختلف است. در این مقاله یک مورد نادر توده لگنی متشکل از هماتومترای شاخ فرعی یک رحم تک شاخ با شاخ فرعی غیر مرتبط با اندومتر فعال متصل به اندومتریومای همان سمت و غیر قابل افتراق از آن گزارش میشود.
معرفی بیمار: یک خانم 21 ساله با درد حاد شکم و توده لگنی در سال 1394 به بیمارستان امام رضا (ع) مشهد مراجعه کرد. در سونوگرافی، رحم دوتایی و توده کیستیک بزرگ تخمدان راست 5/12 در 5/17 سانتیمتر گزارش شد. CBC و تومور مارکرها نرمال بودند، تنها CA125 بالا بود. بیمار به دلیل شکم حاد جراحی شد. در لاپاراتومی و هیستروسکوپی، رحم تک شاخ با شاخ فرعی راست متصل به تخمدان راست بود که مجموعاً یک توده کیستیک محتوی مایع شکلاتی تشکیل داده بودند. شاخ فرعی همراه با لوله و تخمدان راست برداشته شد. گزارش پاتولوژی، هماتومترای شاخ فرعی رحم و اندومتریومای همزمان در تخمدان راست بود.
نتیجهگیری: رحم تک شاخ با شاخ فرعی غیر مرتبط و اندومتر فعال ممکن است با هماتومترا و/یا اندومتریوما همراه باشد. تجمع مایع شکلاتی میتواند سبب تخریب بافت تخمدان شده و حذف همزمان تخمدان و شاخ فرعی اجتناب ناپذیر باشد. تشخیص زودتر و حذف شاخ فرعی میتواند از عوارضی مانند اندومتریوز پیشرفته و حاملگی خارج رحم و حذف تخمدان جلوگیری کند.